کد خبر: 902917
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۱:۳۵
«رضاخان و پيامدهاي انديشه فروپاشي اقوام ايراني» در گفت‌وشنود با قاسم تبريزي- بخش پایانی
عشاير ما اولاً روحيه سلحشوري داشتند. ثانياً با مرجعيت و روحانيت ارتباط داشتند. ثالثاً اقتصاد مملكت را خصوصاً در دامداري تضمين مي‌كردند. رابعاً از مرزهاي ما حفاظت مي‌كردند... به همين خاطر رضاخان عشاير را سركوب مي‌كند تا ديگر قدرتي به نام عشاير وجود نداشته باشد.
سمانه صادقی

آغازین بخش از این گفت‌و‌شنود را روز گذشته از نظر گذراندید. اینک بخش پایانی آن پیش روی شماست.

راهكار رضاخان در دوره 20 ساله سلطنتش براي مبارزه با عشاير چه بود؟
عشاير ما اولاً روحيه سلحشوري داشتند. ثانياً با مرجعيت و روحانيت ارتباط داشتند. ثالثاً اقتصاد مملكت را خصوصاً در دامداري تضمين مي‌كردند. رابعاً از مرزهاي ما حفاظت مي‌كردند... به همين خاطر رضاخان عشاير را سركوب مي‌كند تا ديگر قدرتي به نام عشاير وجود نداشته باشد. در اين دوران نقل و انتقال عشاير از منطقه‌اي به منطقه ديگر زياد اتفاق مي‌افتد. از ايل قشقايي، 100 خانواده به قزوين، از ايل شاهسون به جاي ديگري. از ايل كلهر و ساير ايل‌ها همين‌طور. از طرفي رهبرانشان را در زندان كشته يا تضعيف مي‌كنند. رضاخان هرچند در ضربه زدن و عدم گسترش عشاير موفق بود و توانست رعب و ترس ايجاد كند و جلوي رشد و گسترش و توليد دامداري و موادغذايي را بگيرد يا دستور كشتن چهره‌هاي برجسته‌اي را كه عليه استعمار و استبداد بودند را صادر كند ولي نتوانست عشاير را از بين ببرد. البته در اين دوران برخي از ترسشان خودشان را كشتند. برخي عشاير خصوصاً خوزستان به طرف كشورهاي عربي رفتند و برخي از عشاير كرد هم به طرف عراق كوچ كردند.

اين تصميم براي مقابله با تنوع قومي در كشور صورت گرفت؟
تنوع قومي در فرهنگ سياسي معني منفي دارد. مثل مسئله ملت كه در فرهنگ قرآن، امت معنا مي‌شود، مثل ملت ابراهيم (ع)، ولي در فرهنگ سياسي امروز ما، ناسيوناليسم و امثال اينها معنا مي‌شود. به قول شهيد آيت‌الله مرتضي مطهري بعضي از لغات معناي خود را از دست مي‌دهند. مثلاً استعمار يعني آباداني، ولي در عمل، استعمار يعني تجاوز، تعدي، سلطه، خيانت و جنايت. بايد در استفاده از اين واژه‌ها احتياط به خرج بدهيم. وقتي مي‌گوييم قوم، يعني داريم از چيز جدايي حرف مي‌زنيم و لذا اين واژه را به كار نمي‌بريم و مي‌گوييم ملت ايران يا مملكت يا كشور ايران و جامعه اسلامي ايران كه وحدت را در درون خود دارند اما در اين دوره كشور دچار اين نوسان شد. مباحثي چون پان‌ايرانيسم، پان‌تركيسم و پان‌آذريسم مباني حركت استعماري در ايران و جهان اسلام بوده و منجر به اختلاف و نفاق و شقاق مي‌شد.

رضاخان در سركوب كردن عشاير چه ميزان موفق شد؟
شايد 30 درصد، چون قدرت عشاير بالا بود، اما روند بعدي و تأثير آن در دهه‌هاي بعد مشخص مي‌شود البته 30 درصد كم نيست.

چطور؟
فرض كنيد اصفهان در دوره صفويه مركز فرهنگ، تمدن، دين و پرورش علما و فلسفه، حكمت، قرآن، فقه و نجوم و علوم بود. بعد از قضيه افاغنه و در دوره قاجار رو به افول مي‌رود و در دوره رضاخان، ديگر از حوزه علميه اصفهان خبر چنداني نيست. آخرين‌هاي آنها شخصيت‌هايي چون ميرزاجهانگيرخان قشقايي و ملامحمد كاشي و سيدحسن مدرس و امثال اينها بودند. امام در يك سخنراني مي‌گويد يك زماني 20 هزار عالم برجسته در اصفهان داشتيم. آيت‌الله العظمي حسين بروجردي از بروجرد كه حوزه علميه خوبي داشت به اصفهان مي‌آيد كه درس ميرزاجهانگيرخان قشقايي را درك كند و بعد به نجف برود، ولي به تدريج حوزه اصفهان ضعيف شد لذا سير نزولي در فرهنگ يا قدرت تدريجي است، اما انسان ناگهان احساس مي‌كند كه محيط خالي شد. مثالي مي‌زنند و مي‌گويند خطر انحراف در ابتداي امر يك زاويه كوچك است، ولي هر چه جلوتر مي‌آيد بيشتر و نهايتاً جدا مي‌شود. لذا حركت استعمار و استبداد با برنامه آن هم از سرچشمه قدرت، توان، امكان و... آغاز شد.

نقش اقوام پس از سقوط رضاخان و به طور مشخص نهضت ملي نفت چه بود؟
بعد از افول قدرت استبدادي رضاخان و شهريور 20 توطئه‌هاي استعمار را داريم. وقتي مي‌گوييم استعمار، براي ما انگليس، شوروي و امريكا يكي هستند. يكي از توطئه‌ها مسئله فرقه دموكرات آذربايجان با شعار پان‌تركيسم ماهيت ماركسيستي و فرقه دموكرات كردستان با شعار پان‌كرديسم با ماهيت ماركسيستي بود كه فرمانده يكي از لشكرهاي ارتش، در شمال‌غرب سرلشكر علي‌اكبر درخشان، جاسوس شوروي‌ بود و پادگان‌ها را تحويل فرقه دموكرات داد، البته اين موضوع در سال 57 مشخص شد! اين ضربه بزرگي به وحدت و اقتدار ملي ما بود. در نهضت ملي شدن نفت حضور عشاير كمتر است، البته در تبريز آيت‌الله سيدابراهيم ميلاني، آيت‌الله سيدحسن انگجي، آيت‌الله سيدمحمدعلي انگجي و برخي ديگر مشاركت كردند، اما نه به ميزاني كه در مشروطه آذربايجان شركت كرده بودند چون در دوره رضاخان سركوب شدند و اين جريان آسيب ديد. بنابراين در قضيه نهضت ملي صنعت نفت عشاير نقشي ندارند، رهبري مذهبي با آيت‌الله سيدابوالقاسم كاشاني بود اما فتواي آيت‌الله العظمي سيدمحمدتقي خوانساري، آيت‌الله العظمي سيدصدرالدين صدر، آيت‌الله العظمي سيدمحمود روحاني و حضور گسترده روحانيت، نيروهاي مذهبي و مبارزه با سلطه اجنبي مهم است. همچنين حضور علما يك مقدار جريان مذهبي را به ميدان آورد. ناگفته نماند كه با كودتاي امريكايي- انگليسي 28 مرداد، مجدداً سركوب عشاير به دستور امريكايي‌ها صورت گرفت.

علت سركوب در اين دوران چه بود؟
در فاصله 1320 تا 1332 جامعه آزادي‌هايي را به دست آورده بود و چون حكومت هنوز قدرت نداشت شاه بين امريكا و انگليس سرگردان بود. از طرفي در اين دوران جريان فراماسونري امريكايي جايگزين فراماسونري انگليسي مي‌شود، لذا جزر و مدها و التهاباتي را در درون كشور داريم كه نقشي از عشاير را در آن مقاطع نمي‌بينيم چون بيشتر احزاب و جريانات و شخصيت‌هاي مذهبي و سياسي مشهور در متن جامعه نقش ايفا مي‌كنند اما شاهد سركوب و قتل عام عشاير هستيم.

در اين دوره شاهد جدايي‌طلبي‌هايي در كردستان و آذربايجان هم هستيم.
اين هم نقشه شوروي بود براي گرفتن امتياز نفت شمال كه حزب توده تلاش مي‌كرد و ابزار اجرايي نظامي اصلي آن هم سرلشكر علي‌اكبر درخشان بود كه فرمانده لشكر شمال و شمال‌غرب كشور است و پادگان‌ها را در اختيار فرقه دموكرات قرار داد و اين است جريان استعمار شرق و غرب كه در تلاش سلطه و سهم‌خواهي خود بودند.

كردستان چطور؟
كردستان هم همين‌طور، يعني ما در واقع قصه حزب دموكرات كردستان و قاضي محمد را بايد از مردم كرد جدا بدانيم. فرقه دموكرات هم از متن ملت نيست كه اگر بود، ماندگار بود چون وقتي مذاكره قوام‌السلطنه با روس‌ها به نتيجه مي‌رسد، قرار مي‌شود منطقه آذربايجان كه پيشه‌وري اشغال كرده به دولت ايران تحويل داده شود. وقتي كنسول شوروي در تبريز به پيشه‌وري مي‌گويد منطقه را تخليه كن مي‌گويد ما مردم را به صحنه آورده و حكومت تشكيل داده‌ايم، حالا چه كار كنيم؟ کنسول روس به وي مي‌گويد آن كسي كه به شما گفت بيا، حالا به شما مي‌گويد برو. همين‌طور هم مي‌شود و پيشه‌وري به آن طرف مرز فرار مي‌كند كه بي‌ريشه بودن اين جريان را نشان مي‌دهد. ما اين جريان را جزو مردم نمي‌دانيم. دوره حكومت پيشه‌وري در سال 1324 مصادف است با رحلت آيت‌الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني، مرجع تقليد. مردم تبريز در همان دوره حكومت پيشه‌وري 40 روز براي اين مرجع عزاداري مي‌كنند. اين جريان باعث مي‌شود يكي از مقامات حزب كمونيست جمهوري آذربايجان آن طرف ارس به پيشه‌وري بگويد پس كو كمونيسم؟ پيشه‌وري هم مي‌گويد ملت ايران اين‌طوري هستند. كاريشان نمي‌شود كرد!

محمدرضا پهلوي در برابر عشاير چه رفتاري را در پيش مي‌گيرد؟ آيا از كارنامه پدرش عبرت مي‌گيرد يا نه؟
از 28 مرداد 1332 به بعد ماهيت استبدادي و استعماري را با هم داريم. در اين دوره به خصوص از سال‌هاي 38 و 39 كه امريكايي‌ها بر ايران مسلط مي‌شوند تلاش مي‌كنند به نوعي به بيرون از مرزهاي ايران هم دست‌اندازي كنند و ايران را مركز اهداف خودشان قرار مي‌دهند. اولين قضيه برايشان مسئله عراق است. ببينيد اينها با اكراد و ملامصطفي بارزاني چه كار كردند؟ ملامصطفي بارزاني را به عنوان ابزار در برابر عراق قرار دادند. وقتي صلح كردند، او را آوردند و در عظيميه كرج برايش جايي را تعيين كردند. در اسناد لانه جاسوسي درباره او مطالب خوبي داريم، از جمله ملاقاتي كه ملامصطفي با سفير امريكا در ايران دارد. وقتي سفير به او مشروب تعارف مي‌كند، ملامصطفي فحش ركيكي به او مي‌دهد و مي‌گويد براي اولين بار در عمرم دارم مشروب مي‌خورم! بعد هم به امريكا مي‌رود و تبديل به ابزار مي‌شود اما مهم‌ترين آن بمباران عشاير در دوران نهضت امام است. نكته مهم ديگر اين است كه بايد نقش اسرائيل و موساد را در ميان عشاير غرب و جنوب مورد بررسي قرار داد.

اين بمباران مربوط به سال 42 است؟
42 تا 43 كه سال تبعيد امام است، اين مسئله را مكرر داريم كه عشاير مقاومت مي‌كردند و نيروهاي حكومت آنها را از بالا بمباران مي‌كردند. سرلشكر پژمان در خاطراتش، اين مسئله را به عنوان افتخار با سرلشكر آدريانا مطرح مي‌كند.

كدام مناطق را بمباران كردند؟
اطراف فارس و شيراز. منطقه بويراحمد هم بود كه آقاي دكتر مصطفي تقوي‌مقدم تحليلي در مورد تاريخ سياسي ايران، ايل بويراحمد كه سياست عشايري رضاخان چگونه بود، به این مسئله اشاره شده است. در خاطرات سرلشكر منوچهر هاشمي رئيس ساواك فارس هم آمده كه در سركوب عشاير چگونه عمل مي‌كردند. در آن دوره عشاير فارس عمدتاً مدافع امام و بيشتر با شهيد آيت‌الله سيدعبدالحسين دستغيب مرتبط بودند. رژيم مطرح كرد كه زمين‌دارها با آيت‌الله خميني ارتباط داشتند و به ايشان پول دادند، چون آيت‌الله خميني طرفدار زمين‌دارها و عشاير بود. سران عشاير پايبند مسائل ديني و مرتبط با كساني چون شهيد آيت‌الله سيدعبدالحسين دستغيب بودند و لذا آن مقاومت را انجام دادند كه عمدتاً با سركوب مواجه مي‌شدند. عشاير ممسني هم به همين شكل. در دوره محمدرضا پهلوي موضوع اسكان عشاير را داريم كه قابل توجه است اما اسكان را هم بايد در ادامه سياست دوران رضاخان بررسي كرد و اينكه تفاوت سياست استعمار تفاوت ميان انگليس و امريكا نيست.

چه محدوديتي براي اسكان عشاير در اين دوره به وجود آمد؟
عشاير ييلاق و قشلاق داشتند و از منطقه‌اي به منطقه ديگر مي‌رفتند ولي اسكان به اين صورت بود كه به آنها اجازه خروج از يك منطقه را نمي‌دادند و بعد ما شاهد كمبود دام و مواد غذايي در داخل و واردات از خارج مي‌شويم كه اين فقط جنبه اقتصادي قضيه است.

براي آنكه كنترلشان كنند.
يك دليلش اين است. در اين دوره به شدت شاهد پايين آمدن آمار توليد گوشت در كشور هستيم. نكته جالب آنكه تا سال 38 ما واردات گوشت به ايران را نداريم و حتي به كشورهاي حوزه خليج‌فارس و هندوستان هم صادرات گوشت داريم. اما از سال 42 واردات گوشت يخ زده از استراليا و فرانسه و ديگر كشورها به ايران شروع مي‌شود. در واقع اين بخشي از نقشه استعمار است. طرح جان‌اف كندي رئيس‌جمهور امريكا در اصلاحات ارضي و دگرگون كردن ساختار جامعه به قول خودشان فئوداليته به مدرنيسم. ما در سال 1338 به كشورهاي خليج فارس و عربستان سعودي صادرات گندم داريم اما از سال 1342 واردات گندم به كشور شروع مي‌شود. آمار نشان مي‌دهد در سال 1355، 6 ميليون تن گندم به كشور وارد شده، آن هم با وجود جمعيت 29، 30 ميليون نفر در كشور. همچنين در سال 1355، 8 ميليارد دلار فقط واردات مواد غذايي داشتيم و تا اوايل 1356 كه اعتصابات شروع نشده بود، روزانه 6ميليون و 800 هزار بشكه نفت صادر مي‌كرديم. در اسناد رژيم پهلوي رقم 6 ميليون است و در اسناد لانه جاسوسي 6 ميليون و 800 هزار بشكه در روز. هويدا مي‌گفت من اين خودكار را در سال42، پنج ريال مي‌دادم، در سال 56 هم پنج ريال مي‌دهم. درست مي‌گفت. نوشابه و شير هم همان پنج ريال بود اما با چه پشتوانه‌اي؟ با همان پشتوانه‌اي كه الان عربستان سعودي دارد 12 ميليون بشكه نفت صادر مي‌كند. در عربستان شير در سال 57 يك ريال بود، هنوز هم همان يك ريال است. آيا خودش توليدكننده است؟ لذا وقتي كه ما استعمار را مطرح مي‌كنيم، ابعاد وسيعي دارد. استعمار با يك گزينه نمي‌آيد و براي كوتاه‌مدت هم نمي‌آيد، بلكه او مي‌آيد تا مملكت را كلاً در اختيار بگيرد. سازمان سيا از نظر امنيتي ايران را از اين طرف تا اندونزي و از آن طرف تا شاخ آفريقا و 2 هزار و 500 كيلومتر مرز اتحاد جماهير شوروي، ‌مركز فعاليتش قرار داد. 5 هزار عضو سازمان سيا براي منطقه در ايران فعاليت مي‌كردند. چنين مملكتي كه استقلال ندارد. ما مي‌گوييم 60 هزار و خود امريكايي‌ها مي‌گويند 35 هزار مستشار در ايران چه كار مي‌كنند؟ اگر حرف آنها را بگيريم، 35هزار نفر چند لشكر مي‌شود؟ اينها در تمام زمينه‌هاي فرهنگي، سياسي، كشاورزي و... فعال بودند. اگر هر لشكر را 2هزار نفر در نظر بگيريم، 17، 18 لشكر مي‌شود. اينها در ايران چه كار مي‌كردند؟ اين غير از سپاه صلح و تشكيلات روتاري و گروه تسليح اخلاقي و تشكيلات لاينز و تشكيلات فراماسونري بود، يعني مملكت اشغال بود. شاه بدبخت كاره‌اي نبود. امراي ارتش كاره‌اي نبودند. اينها بايد مطيع مستشارها باشند و آنها سياستگذاري كنند. به همين دليل است كه تاريخ ايران را بدون در نظر گرفتن استعمار نمي‌شود بررسي كرد. خصوصاً در دوره پهلوي كه انگليسي‌ها و امريكايي‌ها سلطه مطلق دارند، البته در دوره امريكايي‌ها، انگليسي‌ها و صهيونيست‌ها هم در حاشيه مثل روباه پير كار خودشان را مي‌كردند. تشكيلات بهائي‌ها به عنوان ابزاري ديگر در دست استعمارگران كار خودشان را مي‌كردند، يعني مملكت در اشغال بود. با اينكه امريكايي‌ها در دوره‌اي اسناد لانه جاسوسي را از ايران خارج و بخش زيادي را هم امحا كردند، همين اندك نشان مي‌دهد اينها در اينجا چه مي‌كردند. حكومت در دست اينها بود.

گفته مي‌شود عوامل استعمار حتي پس از پيروزي انقلاب هم اقداماتي انجام داده‌اند.
بله. در اهواز دو نفر از اعضاي حزب سوسياليست تروتسكيسم كه وابسته به امريكايي‌ها بودند، دستگير مي‌شوند اما از سفارت امريكا به آقاي دكتر ناصر ميناچي زنگ مي‌زنند كه تلاش كنيد و اينها را آزاد كنيد. ايشان مي‌گويد اتفاقاً رئيس دادگاهشان با من رفيق است و اين كار را انجام مي‌دهم، حتي بعد از انقلاب هم اينها به اين شكل عمل مي‌كردند. مگر عباس اميرانتظام، هدايت‌الله متين‌دفتري و برخي مليون كه مرتبط با سفارت بودند چه مي‌كردند؟ در قضيه افغانستان، سفارت امريكا، رئيس حزب اسلامي افغانستان را هدايت مي‌كند كه برويد از آيت‌الله خميني اسلحه و پول بگيريد. ايشان به اتفاق آقاي دكتر ابراهيم يزدي خدمت امام مي‌روند كه شوروي‌ها در افغانستان جنايت مي‌كنند و مردم را مي‌كشند و به ما پول و اسلحه بدهيد. امام مي‌گويد: «بسم‌الله الرحمن الرحيم. ما وقتي انقلاب كرديم نه پول داشتيم نه اسلحه. مردم خودشان تهيه كردند. شما با مردم باشيد، مردم حل مي‌‌كنند.» دوباره او شروع مي‌كند به روضه ‌خواندن كه اينها دارند جنايت مي‌كنند و دوباره امام همين حرف را مي‌زند. طرف مي‌آيد به سفارت امريكا و گزارش مي‌دهد كه رفتم و با آيت‌الله خميني حرف زدم و چنين جوابي داد. كمتر از يك ماه بعد با آيت‌الله صادق خلخالي مي‌رود. معلوم مي‌شود هدايتش كرده بودند كه شايد از طريق او موفق شود. دوباره شروع مي‌كند به روضه خواندن كه در اين مدت جنايت‌هايشان بيشتر شده و روس‌ها دارند مردم را مي‌كشند، به ما پول و اسلحه بدهيد. دوباره امام مي‌گويد: «بسم‌الله الرحمن الرحيم. ما وقتي انقلاب كرديم نه پول داشتيم نه اسلحه. مردم خودشان تهيه كردند، شما با مردم باشيد، مردم حل مي‌كنند.» استعمار دست‌بردار نيست، از داخل، از خارج. با نفوذ، با جذب نخبگان، با جريان‌سازي، با ابزار رسانه‌اي، احزاب، مطبوعات، نويسندگان و... مسلماً مسئله نفوذ را نبايد ناديده گرفت. مسئله نفوذ يك واقعيت تلخ‌ است كه امروز «خواص» مسئولان، عام جامعه، نيروهاي سياسي و تشكيلات اطلاعات بايد مواظب باشند كه ان‌شاء‌الله هستند... وقتي مغول به ايران حمله كرد، نه به گربه رحم كرد، نه به گوسفند، نه به آدم. به قول خودشان خاك ايران را هم به توبره كشيدند و بردند ولي نيامده بودند كه بمانند. آمده بودند انتقام بگيرند. بماند كه باقي‌مانده‌هايشان توسط مردم ايران آدم هم شدند و نقش آنها در ايران و هندوستان معلوم است ولي استعمار آمد كه ما را به ذلت بكشد. مهاتما گاندي در سال 1917 نامه‌اي به سازمان ملل متفق مي‌نويسد و در آنجا اشاره مي‌كند من از مملكتي صحبت مي‌كنم كه در دوراني نه چندان دور مردم برجسته و خوشبختي داشت. اينجا بيش از 700هزار روستا دارد. مردم اينجا صاحب هنر و توليد پارچه‌هايي بودند كه دقيق‌ترين ماشين‌هاي امروز قدرت توليد آنها را ندارند. از موقعي كه پاي استعمار به اينجا باز شد، از اين مردم خوشبخت و آرام، يك عده مردم بدبخت و فقير به وجود آمد. اينها نيمي از سال را بيكار و در تنگنا بودند، حتي استعمار جوانان را به شراب و زنان را به بدكاري كشاند و چه ضربه‌اي به جامعه ما زد. اين مطلب را از كتاب «تاريخ هند» ترجمه محمود تفضلي صفحه 181 تا 184 نقل كردم. ببينيد استعمار با مردم هند چه كرد؟ با اين حال استعمار با ما رفتاري بدتر از آنها انجام داد، ولي ما ثبت و بيان نكرديم. در سال 1222 هجري قمري (215 سال قبل) مرحوم آقااحمد كرمانشاهي به هندوستان مي‌رود و از آنجا نامه‌اي مي‌دهد. مرحوم آقااحمد كرمانشاهي نوه مرحوم وحيد بهبهاني است. در دوران فتحعلی‌شاه به حكام ايران نامه مي‌‌نويسد كه مواظب فرنگي‌ها باشيد. اينها آدم‌هاي خطرناك، ظالم و جنايتكاري هستند. شما غافل هستيد كه اينها در هندوستان چه جناياتي كرده و چگونه مردم را بدبخت كرده‌اند. ايشان يك سفرنامه هم دارد كه مرحوم آيت‌الله علي دواني تصحيح و منتشر كرده است.

با توجه به چنين نمونه‌هايي چرا توجهي به عملكرد استعمارگران در ايران از سوي تاريخ‌نگاران ما صورت نگرفته است؟
تاريخ‌نگاري ما را عمدتاً يا مراكز شرق‌شناسي و ايران‌شناسي انگليس و اروپا و اخيراً امريكا يا عوامل آنها انجام داده‌اند. اولين تاريخ‌ نوين ايران را هم سرجان ملكم از هندوستان به ايران مي‌آورد كه البته مال همان مركز شرق‌شناسي است و آن را به فتحعلي‌شاه تقديم مي‌كند. در اين كتاب اسلام را حذف مي‌كند و عليه اسلام هم مطالبي دارد. اين كتاب الگوي نويسندگان بعدي مثل ميرزاحسن‌خان پيرنيا، پرويز ناتل خانلري، ابراهيم پورداوود و... مي‌شود. 13 جلد تاريخ ايران كمبريج را بخوانيد، در آنجا نوشته شده كه رضاخان مدافع اسلام و مرتبط با روحانيت بوده و چند تا از آخوندها با او بد بوده‌اند. خدماتي كرد و سردار بود و البته يك ذره هم ديكتاتوري داشت! در اين كتاب انگليس و جريان انگليسي تبرئه مي‌شود و كارنامه خيانت و تجاوز هم پاك مي‌شود. آن وقت اين كتاب منبع مطالعات دانشجويي است كه مي‌خواهند دكتراي تاريخ بگيرند. كتاب «تاريخ ايران» كه خاطرات سر پرسي ساكس است را بخوانيد. وي در اين كتاب مي‌نويسد: ما يكي از اشرار به نام سيدعبدالحسين لاري را از بين برديم. آيت‌الله العظمي سيدعبدالحسين لاري، شاگرد ملاحسين‌قلي همداني، شاگرد ميرزاي شيرازي كه در آنجا حكومت اسلامي را طراحي كرد، جزو اشرار معرفي مي‌شود! اگر يك جوان اين را بخواند چه مي‌فهمد؟ و آن وقت چه كسي اين را مي‌نويسد؟ كسي كه در منطقه بزرگ‌ترين جنايات را مرتكب شده است. پليس جنوب با 15 هزار نيرو از بندرعباس تا اردكان يزد مرتكب جنايت شده است. يعني حوزه فعاليتش تا اردكان يزد كشيده شد، آن هم تحت عنوان امنيت منطقه خاطرات لمبتون، خاطرات ادوارد براون، خاطرات لايارد و... منابع تاريخ‌نگاران ما هستند. تاريخ‌نگار‌هاي ما هم امثال سيدحسين تقي‌زاده، سعيد نفيسي، ابوالحسن فروغي، برادر محمدعلي فروغي، عضو لژ بيداري، ابراهيم پورداوود و امثال اينها هستند. ما بايد يك بازنگري جدي و بدون تعصب در تاريخ داشته باشيم. حداقل از زمان فتحعلي‌شاه براي حضور و نفوذ اينها اسناد معتبر داريم و بايد اينها را بررسي كنيم. مخصوصاً استعمارشناسي بايد جزو دروس دانشگاهي و مدارس ما باشد.

در خاتمه بفرماييد نقش عشاير را در پيدايش و تداوم انقلاب اسلامي چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
انقلاب اسلامي منحصر به يك صنف و گروه و دسته خاص نبود. از بچه دبستاني و راهنمايي تا استاد دانشگاه، كارگر، كشاورز، مغازه‌دار و... در انقلاب شركت داشتند. مجموعه اسناد ساواك تحت عنوان روزشمار منتشر شده و استان‌ها را هم شامل مي‌شود. مثلاً در شرايطي كه آرشام رئيس ساواك كرمان با آن همه خباثت مسجد را آتش زد، 200 بچه دبيرستاني حزب اسلامي تشكيل دادند. لذا در انقلاب اسلامي همه همراه بودند. نه احزاب نقش داشتند و نه گروه و دسته خاصي. ماهيت و رهبري انقلاب، اسلامي بود و عمدتاً به خاطر همين اسلامي بودن هم همه به ميدان آمدند. عشاير هم مثل همه مردم. در انقلاب اسلامي هيچ نوع تعرض و توطئه‌اي را ما از عشاير شاهد نيستيم بلكه شاهد حضور خالصانه و فعال در گسترش انقلاب و حضور در متن انقلاب و پس از پيروزي انقلاب اسلامي هستیم. به‌رغم توطئه‌ها و حتي تاريخ‌سازي و جريان‌سازي كه استعمار و عوامل آن... حتي به بهانه ضرورت اسناد انگليس و امريكا... در تاريخ‌نگاري مي‌خواهند بار ديگر به احياي حركت تاريخ‌نگاري غرب بپردازند ولي اين بار بيداري، هشياري و حضور مورخان مستقل اسلامي اجازه اين توطئه‌ها را نمي‌دهد. فقط در كردستان يكي از نمايندگان مجلس، يك عده از عشاير كرد را به عنوان چماقدار عليه انقلاب به كار گرفت يا در سال 1357 با اينكه در كرمانشاه و جاهاي ديگر عشايري داريم كه عواملي از بين آنها مخالف بوده‌اند، ولي تعارضي با آنها نداريم. همراهي را بايد در حد كلي ببينيم. اولين مرحله اين است كه تعارض نداريم كه اين مرحله مهمي است. دوم همه اقشار در انقلاب سهيم هستند. سوم ساواك چقدر توانسته از آنجا گزارش به‌دست آورد؟ از شهرها و استان‌ها خوب گزارش به‌دست آورده، ولي از عشاير گزارش زيادي وجود ندارد. يكي از بركاتي كه انقلاب اسلامي از آغاز نهضت داشت، تبعيد بسياري از علما و مراجع به دورترين مناطق كشور بود. اين مسئله باعث شد علما در ميان مردم آن مناطق بيداري به وجود بياورند. رژيم شاه براي شكست انقلاب اين كار را كرد ولي اتفاقاً يكي از عوامل پيروزي انقلاب شد و امروز ما با وحدت ملي، استقلال ملي و اقتدار ملي توانسته‌ايم قدرت خود را نشان دهيم و بايد با هوشياري اين وحدت را حفظ كنيم.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار