عدم تصميمگيري براي توسعه صنعت نفت، تبديل به پاشنه آشيل شده است. كسي به دنبال توسعه نفت نيست و اغلب ميادين نفتي كشور، طي پنج سال اخير به حال خود رها شدهاند و براي توسعه آنها قدمي از قدم برنداشته شده است. هرگاه از وزارت نفت سؤال ميشود چه برنامهاي براي افزايش توليد دارند، به برنامههاي وزير نفت و توسعهاي آدرس داده ميشود، رقمهاي جذابي ارائهشده و چنان از امضاي تفاهمنامههاي رنگارنگ گفته ميشود كه آدمي احساس ميكند اتفاقات مهمي در پيش است.
وعدههاي بسياري كه با واقعيت فرسنگها فاصله دارد، همگي متأثر از اتخاذ يك تصميم درست است. مديران وزارت نفت و دوستان نزديك به تفكر حاكم در اين وزارتخانه، انگشت اشارهشان به سمت عراق است و با كدكردن افزايش توليد نفت اين كشور ميگويند، كشور همسايه در حال افزايش توليد است و ايران در چنين شرايطي از رقيب خود چنان عقب ميافتد كه ديگر نميتواند آن را جبران كند. اينكه مسئولان مدام از عراق ميگويند و آن را آرزوي خود ميدانند، تنها در اين حد باقي ميماند و هيچ پلن عملياتي براي افزايش توليد ايران وجود ندارد. قفل شدن شركت ملي نفت به رقم حدود 4ميليون بشكه طي دو دهه اخير، با وعدههاي وزير نفت براي جهش يكميليون بشكهاي همراه شده است، ولي اين فقط وعده است و در عمل، هيچ تصميمي گرفته نميشود.
رويكرد ايران براي افزايش توليد، روي غرب كارون متمركز شده است. ميدان آزادگان جنوبي بهعنوان بزرگترين ميدان نفتي ايران همچنان بيتكليف مانده و مشخص نيست برنامه وزارت نفت براي اين ميدان چيست. از سوي ديگر، فاز دوم ميادين يادآوران و آزادگان شمالي هم به حال خود رها شده و ياران شمالي هم پس از كشمكشهاي فراوان و فوت وقتهاي كسلكننده، قرار است توسط يك شركت ايراني توسعه يابد.
اهميت غرب كارون براي ايجاد يك رنسانس بزرگ نفتي براي همگان مشخص است و قراردادهاي توسعهاي آن در دولت قبل نهايي و امضا شد و دولت يازدهم و دوازدهم بابت آن تصميمات، در حال برداشت از اين ميادين است. اما با وجود به مدارآمدن توليد اين ميدان هيچ تصميمي براي فاز دوم توسعه اين ميادين اتخاذ نشده است تا بدون ترديد و هيچشكي، توليد نفت ايران تا سال 1400به بيش از 4ميليون بشكه افزايش نيابد و اين به معناي درجا زدن وزارت نفت در افزايش ظرفيت توليد است.
در لايه نفتي پاسجنوبي همهچيز قفل شده است، در زاگرس هم بيشتر ميادين نفتي در چنين شرايطي بهسر ميبرند و فاز دوم ميدان آذر هم بدون برنامه باقيمانده است. ميدان گازي كيش هم ديگر ميداني است كه هيچ تصميمي براي آن اخذ نشده است. به اين ميدان هم بايد ميدان گازي فرزاد را اضافه كرد كه بهاندازه كافي عربستان از شرايط ايران بهرهبرداري كرده است. ميدان اسفنديار و فروزان در خليجفارس هم گوشه ديگري از عقبماندگيهاي صنعت نفت طي چند سال اخير بوده و در نهايت توسعه مخازن بنگستاني و خامي ميادين نفتي مناطق نفتخيز جنوب است.
اين فهرست بسيار طولانيتر از چيزي است كه وجود دارد، ولي سؤال از وزارت نفت اين است كه چرا براي تعيين تكليف اين ميدانها هيچ برنامهاي وجود ندارد؟ مگر جز اين است كه بارها و بارها وعدههاي بسياري داده شد، نشستهاي مختلف برگزار و تاريخهاي مختلفي ذكر شد؟ چرا هيچيك از وعدهها عملي نشد، در حالي كه عراقي مورد تأكيد وزارت نفت است، به شكلي جدي در حال برداشت از ميادين مشترك خود با ايران است.
بارها نوشتيم و گفتيم شرايط موجود صنعت نفت، به سود كشورهاي رقيب است و در اين ميان، كسي را بابت «نكردهها» بازخواست نميكنند، از كسي نميپرسند چرا با تعلل و عدم تصميمگيري، منابع كشور را به همسايگان هديه داديد؛ جالب است كه از تصميمات دولت قبل براي توسعه پارسجنوبي و غرب كارون انتقاد ميشود ولي به مرحله بهرهبرداري كه ميرسد، همه افتخارات به نام خود مصادره ميشود. تبعات عدم تصميمگيري در نفت بهويژه غرب كارون، بهزودي تبديل به يك دره تاريخي براي كشور خواهد شد كه مهمترين دليل آن، عدم تصميمگيري است و بس.