کد خبر: 901118
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۱:۴۰
نظري و گذري بر يكي از آغازين يادنامه‌هاي شهيد سيدمرتضي آويني
يادماني كه در اين مجال و در سالروز شهادت سيدمرتضي آويني از آن سخن مي‌رود، در زمره اولين و البته پرنكته‌ترين يادنامه‌هاي سيدشهيدان اهل قلم است كه در اولين سالگرد آن بزرگوار و از سوي نشر قبله روانه بازار نشر گشته است

شاهد توحيدي

يادماني كه در اين مجال و در سالروز شهادت سيدمرتضي آويني از آن سخن مي‌رود، در زمره اولين و البته پرنكته‌ترين يادنامه‌هاي سيدشهيدان اهل قلم است كه در اولين سالگرد آن بزرگوار و از سوي نشر قبله روانه بازار نشر گشته است. نشر قبله در آن دوران، در مديريت دكتر محمدرجبي قرار داشت كه از دوستان آن شهيد نام‌آور به شمار مي‌رود. شايد بتوان محتوا و چندوچون مطالب مطروحه در اين يادمان را در ديباچه‌اي يافت كه در آغاز اين صحيفه جاي گرفته و به قلم علي تاجديني به نگارش درآمده است. در بخش‌هايي از اين مقدمه مي‌خوانيم:
«شهدا وجه باقي حق تعالي هستند: ما عندكم ينفدوما عند‌الله باق. در لوح محفوظ و در نزد اولياي الهي و فرشتگان مكرمين و حفّاظ امين، افكار، اعمال و آثار شهدا محفوظ است. ما خاكيان كجا و زنده نگاه داشتن ياد شهدا كجا. شهدا هستند كه به زندگاني مجازي بقا داده‌اند. شهيد عزيز، سيدمرتضي آويني، ميوه شجره مباركه‌اي است كه ريشه‌ در خاك دارد و شاخه‌هايش سر به آسمان مي‌سايد. ياد و خاطره آن شهيد مبارك با دل‌هاي مؤمنين كه حرم سّرالله و لوح محفوظ الهي است، همواره خواهد بود. بنابراين هدف ما از انتشار مجموعه حاضر به عنوان يادمان گراميداشت شخصيت معنوي شهيد آويني از باب فذكر‌ به ا‌يام‌الله است. تذكر به زندگان كه از ياد نبرند كه ميان ملكوت و ملك حجابي نيست جز حجاب انانيت و اگر چشم دل باز كنند، در اطراف خود سيد‌مرتضي‌ها را خواهند ديد. شهيد آويني عنصري ملكوتي بود كه در ملك مي‌زيست. او با حضورش كه با شهادتش شدت يافت، ما را به ملكوت مي‌خواند. ياد او را نه به عنوان دوستي از دست رفته و غايب بلكه دوستي به دست آمده و حاضر گرامي مي‌داريم. اميد داريم كه با فرصت اندكي كه در اختيار داشته‌ايم، اين مجموعه بتواند راهبر چنين حقيقتي باشد. در تهيه اين مجموعه برادران دفتر مطالعات ديني هنر، قجاوند، زكريايي، گودرزياني و حيدري در برخي قسمت‌هاي اين مجموعه همكاري خالصانه‌اي داشتند و همچنين اعضاي فني مركز فرهنگي نشر قبله در حروف‌چيني و صفحه‌آرايي كتاب حاضر با فعاليت شبانه‌روزي تلاش كرده‌اند. از حوزه هنري و معاونت فرهنگي وزارت ارشاد اسلامي نيز كه مشكلات چاپ كتاب را به موقع برطرف كردند سپاسگزاري مي‌گردد. در پايان اين مقال ذكر چند نكته ضروري است:
1- تصميم به اتخاذ تهيه كتاب حاضر نسبتاً دير شروع شد، از اين رو اگر فرصت بيشتري وجود مي‌داشت قطعاً كتاب كامل‌تر و با ضعف‌هاي كمتري منتشر مي‌گرديد.
2- در بخش« از زبان ياران» برنامه مفصل‌تري وجود داشت كه به دلايل متعدد از جمله كمي وقت و مصادف شدن با جشنواره دهه فجر، امكان مصاحبه با برخي نزديكان شهيد آويني ميسر نگرديد.
3- برخي از دوستان شهيد آويني متأسفانه در اين كار همراه ما نبودند. به طوري كه برخي مطالب منتشر نشده از شهيد را كه در نزدشان بود، در اختيار يادنامه قرار ندادند. بعضي هم با تمام وجود مي‌خواستند كمك كنند اما حال درستي نداشتند و نمي‌توانستند درباره سيدمرتضي حرف بزنند.
4- بخش‌هايي از كتاب به دليل تعجيل در انتشار، احتمالاً اشكال ويرايشي خواهد داشت كه پيشاپيش اعتراف مي‌گردد.»
از آغازين مطالب اين يادنامه‌، زندگينامه‌اي خودنوشت از شهيد سيد مرتضي آويني است كه ذكر بخش‌هايي از آن در اين مقام مفيد به نظر مي‌آيد:
«من بچه شاه‌عبدالعظيم هستم و در خانه‌اي به دنيا آمده و بزرگ شده‌ام كه در هر سوراخش كه سر مي‌كردي به يك خانواده ديگر نيز بر‌مي‌خوردي. اينجانب اكنون 46 سال تمام دارم. درست 34 سال پيش، يعني در سال1336 شمسي، مطابق با1956 ميلادي در كلاس ششم ابتدايي نظام قديم، مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگليس و فرانسه به كمك اسرائيل شتافتند و به مصر حمله كردند و بنده هم به عنوان يك پسر بچه 13‌ـ12 ساله، تحت تأثير تبليغات آن روز كشورهاي عربي، يك روزي روي تخته سياه نوشتم: خليج عقبه از آن ملت عرب است! وقتي زنگ كلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جايمان نشستيم، اتفاقاً آقاي مديرمان آمد تا سري هم به كلاس ما بزند. وقتي اين جمله را روي تخته سياه ديد، پرسيد: اين را كي نوشته؟ صدا از كسي درنيامد، من هم ساكت، اما با حالتي پريشان سر جايم نشسته بودم. ناگهان يكي از بچه‌ها بلند شد و گفت: آقا اجازه؟ آقا بگيم؟ اين جمله را فلاني نوشته! و اسم مرا به آقاي مدير گفت. آقاي مدير هم كلي سر و صدا كرد و خلاصه اينكه: چرا وارد معقولات شده‌اي؟ و در آخر گفت: بيا دم در دفتر تا پرونده‌ات را بزنم زير بغلت و بفرستمت خانه! البته وساطت يكي از معلمان، كار را درست كرد و من فهميدم كه نبايد وارد معقولات شد.
بعد‌ها هم كه در عالم نوجواني و جواني، گهگاه حرف‌هاي گنده گنده و سؤالات قلنبه سلنبه مي‌كرديم، معمولاً به زبان‌هاي مختلف، حالي‌مان مي‌كردند كه وارد معقولات نبايد بشويم. مثلاً يادم است كه در حدود سال‌هاي 50ـ45 با يكي از دوستان به منزل يك نقاش كه همه‌اش از انار نقاشي مي‌كشيد، رفتيم. مي‌گفتند، از مريد‌هاي عنقا و درويش است. وقتي درباره عنقا و نقش انار سؤال مي‌كرديم، با يك حالت خاصي به ما مي‌فهماند كه به اين زودي و راحتي، نمي‌شود وارد معقولات شد. تصور نكنيد كه من با زندگي به سبك و سياق متظاهران به روشنفكري نا‌آشنا هستم، خير. من از يك راه طي شده با شما حرف مي‌زنم. من هم سال‌هاي سال در يكي از دانشكده‌هاي هنر درس خوانده‌ام، به شب‌هاي شعر و گالري‌هاي نقاشي رفته‌ام. موسيقي كلاسيك گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بيهوده درباره چيزهايي كه نمي‌دانسته‌ام گذرانده‌ام.
من هم سال‌ها با جلوه‌فروشي و تظاهر به دانايي بسيار زيسته‌ام، ريش پروفسوري و سبيل نيچه‌اي گذاشته‌ام و كتاب انسان تك‌ساختي هوبرت ماركوز را‌ـ بي‌آنكه آن زمان خوانده باشمش ـ طوري دست گرفته‌ام كه ديگران جلد آن را ببينند و پيش خودشان بگويند: عجب! فلاني چه كتاب‌هايي مي‌خواند، معلوم است كه خيلي مي‌فهمد!... اما بعد خوشبختانه زندگي مرا به راهي كشانده است كه ناچار شده‌ام رودربايستي را نخست با خودم و سپس با ديگران كنار بگذارم و عميقاً بپذيرم كه تظاهر به دانايي هرگز جايگزين دانايي نمي‌شود و حتي از اين بالاتر دانايي نيز با تحصيل فلسفه حاصل نمي‌آيد.
بايد در جست‌وجوي حقيقت بود و اين متاعي است كه هر كس به راستي طالبش باشد، آن را خواهد يافت و نزد خويش نيز خواهد يافت و حالا از يك راه طي شده با شما حرف مي‌زنم. داراي فوق‌ليسانس معماري از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران هستم اما كاري را كه اكنون انجام مي‌دهم نبايد با تحصيلاتم مربوط دانست. حقير هر چه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با يقين كامل مي‌گويم كه تخصص حقيقي در سايه تعهد است.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر