نشانههايي از اين واقعيت كه مرد پرتغالي مناسب باشگاهي است كه پيروزي شكوهمندانه ميخواهد از نمايش او در رئال و اسپانيا قابل دريافت بود. منچستريونايتد از ابتدا ترديدهايي درباره مورينيو داشت. اسطوره باشگاه، سِر بابي چارلتون در سال ۲۰۱۲ گفت كه مرد پرتغالي به خاطر رفتارهايش گزينه درستي براي اولدترافورد نخواهد بود و همچنين ادعا كرد كه سِر الكس فرگوسن هم چندان به او علاقهمند نيست. آن موقع مورينيو در رئال مادريد كار ميكرد و طي تقابلي تندخويانه در الكلاسيكو در نيوكمپ در سال ۲۰۱۱، به چشم دستيار سرمربي بارسلونا، تيتو ويلانووا، ضربه زده بود. با اين حال پس از هدايت مأيوسكننده ديويد مويس و لوييز فنخال، يونايتد خود را محتاج به مربياي درجه يك ديد. مورينيو در دسترس و مشتاق به كار بود و در اوضاعي كه گوارديولا موافقت كرده بود به منچستر سيتي بپيوندد و پوچتينو هم در تاتنهام شاغل شده بود، يونايتد هم ناچار تصميمش را گرفت و مرد پرتغالي را در ۲۰۱۶ منصوب كرد. حذف شدن در ليگ قهرمانان به دست سويا، هر دوي اين هراسها را پررنگ كرد. يونايتد هم در بازي رفت و هم برگشت، به شكل ملالانگيزي دفاعي بازي كرد به ويژه در اولدترافورد، مقابل تيمي كه اين فصل در چهار بازي مختلف سابقه خوردن پنج گل داشت. ولي مورينيو قضايا را بعد از بازي بسيار بدتر كرد. آنچه او دقيقاً ميخواست به آن برسد، مبهم است، ولي اصلاً زمان اين نبود كه او از خودش براي سابقهاي تأثيربرانگيز در ليگ قهرمانان تقدير كند. از نظر فرهنگي، مورينيو در مدت زمان كارش در آن تيمها، برايشان مناسب بود، ولي او براي باشگاههاي بزرگتري مثل رئال مادريد يا منچستر يونايتد مناسب نيست. مورينيو زماني كه در رئال كار ميكرد، بهانههايي دائمي براي پيروز نشدن ميآورد؛ با سرزنش رسانهها، بازيكنها، مقامات يا هر كس ديگري كه به ذهنش ميرسيد، ولي چنین شيوهاي در ثروتمندترين و قدرتمندترين باشگاه جهان چندان جواب نداد. مورينيو براي تيمهاي كوچكتر بسيار مناسبتر است و آنچه در رئال اتفاق افتاد بايد به يونايتد نشان ميداد كه مرد پرتغالي براي جايگاه اولدترافورد مناسب نيست. بدتر از همه نگراني از سندروم فصل سوم است كه در رئال هم شكوه مورينيو را از بين برد و اين فصل بعد منچستر را هم نگرانكننده جلوه ميدهد.