فوتبال برد و باخت دارد و ممكن است در بازي يک روي سکه آن نمايان شود. براي منچستريونايتد روي بد سکه آمد و اصلاً درست نيست که از روي عصبانيت يا احساس تصميم به برکناري سرمربي بگيريم. حذف شياطين سرخ همان بحراني است که ممکن است براي هر تيمي پيش بيايد و معمولاً در چنين مواقعي انتقادها سرازير ميشود. نتيجه بدي بود، اما از آن بدتر اينکه يکي از بهترين تيمهاي جزيره از ليگ قهرمانان اروپا حذف شده است. قرمزها ترسو بازي کردند و اين نوع بازي آن چيزي نبود که همه از منيونايتد سراغ داشتند. از طرفي اين شيوه بازي اصلاً در جزيره محبوب نيست، چراكه انگليسي اصولاً دوست دارند تيمهايشان پيروز شوند و در غير اين صورت جسورانه و مثل يک قهرمان ببازند. حال خوزه مورينيو بيش از هر زمان ديگري در کانون توجهات است؛ غرور و روحيه پرخاشگري نسبت به منتقدان محبوبيت آقاي خاص را به حداکثر رسانده است، به همين خاطر است که مردم از اينکه کسي مثل مورينيو شکست ميخورد، خوشحال ميشوند و از تحقيرش لذت ميبرند. خوزه براي مردم جزيره بيشتر از آنکه يک قهرمان باشد، مايه تنفر آنهاست. با تمام اين اوصاف باز هم نميتوانيم بگوييم مورينيو مربي بد با افکاري منسوخ شده است.
از سويي حذف منچستر از اروپا به اين معني نيست که خوزه ديگر نميتواند هيچ افتخاري کسب کند يا در آينده هيچ پيشنهاد قابل توجهي نخواهد داشت. نبايد فراموش کنيم که منيونايتد با مورينيو چندين جام بيشتر از تاتنهام، چلسي و ليورپول کسب کرده است. از طرفي اين مربي هنوز هم اين فرصت را دارد که در جام حذفي يک قهرماني ديگر به ويترين افتخارات شياطين اضافه کند. در روزهايي که همه از مورينيو انتقاد ميکنند، بد نيست يادمان باشد که تيم او تنها يک گل کمتر از تاتنهامي که چهار امتياز بيشتر از منچستر دارد، به ثمر رسانده است. باخت به سويا به معني پايان دنيا براي شياطين سرخ نيست. آنها فقط زودتر از آنچه كه انتظار ميرفت از گردونه رقابتهايي که هرگز مدعياش نبودند کنار رفتند. اين همان چيزي است که خوزه مورينيو قصد داشت در کنفرانس خبرياش بگويد، اما مثل هميشه با لحن خاص آقاي خاص معني ديگري پيدا کرد. اگر قصد برکنارياش را داريد، بهتر است به نتايج اين فصل نگاه کنيد و پس از آن تصميم بگيريد.