کد خبر: 899440
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
گزارش «جوان» از وضعيت اسراي محكوم قضايي ايراني در عراق با نگاهي به كتاب « ما هشت نفر»
تا به حال كتاب‌هاي بسياري در مورد اسارت و برخورد نيروهاي عراقي با اسرا نوشته شده ولي در كمتر كتابي به موضوع اسراي محكوم قضايي پرداخته شده است. موضوع اسراي محكوم قضايي يكي از رخدادهاي مهم دوران اسارت به شمار مي‌رود كه شايد بسياري از آن بي‌خبر باشند.

احمد محمدتبريزي
تا به حال كتاب‌هاي بسياري در مورد اسارت و برخورد نيروهاي عراقي با اسرا نوشته شده ولي در كمتر كتابي به موضوع اسراي محكوم قضايي پرداخته شده است. موضوع اسراي محكوم قضايي يكي از رخدادهاي مهم دوران اسارت به شمار مي‌رود كه شايد بسياري از آن بي‌خبر باشند. آزاده خوزستاني «مسعود خرمي‌پور» هشت سال و نيم در عراق اسير بود و همراه هفت نفر ديگر درگير پرونده‌اي قضايي و پيچيده در عراق مي‌شود كه حوادث و خاطرات منحصر به فردي را برايش رقم مي‌زند. انتشارات پيام آزادگان با چاپ كتاب «ما هشت نفر» به جزئيات اتفاقاتي كه در دوران اسارت براي اين آزادگان افتاد، مي‌پردازد و يكي از خاص‌ترين و جذاب‌ترين كتاب‌هاي منتشر شده در زمينه آزادگان را پيش‌روي خوانندگان قرار مي‌دهد.

مگر اسير را محاكمه مي‌كنند؟
شايد براي برخي عجيب باشد كه مگر اسير را محاكمه مي‌كنند؟ اسير به نوعي زنداني است و مگر زنداني را دوباره محكوم و زنداني مي‌كنند؟ بايد گفت طبق قوانين بين‌المللي اگر اسيري با انجام اعمالي، قوانين جاري اردوگاه يا كشور مربوطه را نقض كند، آن كشور مي‌تواند با توجه به جرمي كه اسير مرتكب شده او را محاكمه يا زنداني نمايد. اگر در طول مدتي كه اسير محكوم قضايي در حال سپري كردن دوره محكوميت خود باشد بين دو كشور درگير صلح برقرار شود، تا زماني كه بين مقامات دو كشور براي تبادل آنها توافقي صورت نگرفته باشد، اسير محكوم قضايي ناچار از سپري نمودن باقيمانده دوره محكوميت خود در زندان است. هر چند در جنگ ايران و عراق اين موضوع اتفاق نيفتاد، اما از نظر قانوني چنين شرايطي وجود دارد.
نحوه محاكمه اسرايي كه به هر علت به دادگاه فراخوانده مي‌شدند جالب است. طبق قوانين بين‌المللي هر اسير بايد وكيل مدافع داشته و از طرف صليب سرخ هم ناظري به نحوه محاكمه نظارت داشته باشد. جز چند نفر از اسراي ايران در زمان جنگ، هيچ كدام ناظري از صليب سرخ نداشتند و وكيل مدافع هم يكي از كاركنان بعثي دادگاه «الثوره» بود كه در عمل نشان مي‌داد هيچ رغبتي براي دفاع از آزادگان ندارد.
اسراي محكوم قضايي به چند دسته تقسيم مي‌شدند؟
اما جالب است بدانيد اسراي ايراني محكوم قضايي در عراق به چند دسته تقسيم مي‌شدند. عده‌اي از محكومان قضايي به اين دليل محكوم مي‌شدند كه از آنها در تفتيش‌هاي اردوگاه لوازمي كه از نظر عراقي‌ها داشتن آن براي اسرا ممنوع بود، كشف مي‌شد. در وهله اول اين لوازم شامل انواع نوشته‌ها بود. منظور از نوشته‌ها تمامي متوني بود كه از نظر عراقي‌ها ممنوع شمرده مي‌شد. تصاوير نقاشي‌شده سران كشور، انواع نقشه‌ها، نقاشي‌هاي انقلابي و... از اين جمله بودند.
عده ديگر فعالان فرهنگي، مذهبي و سياسي اردوگاه بودند كه اغلب اين اشخاص توسط جاسوسان به عراقي‌ها معرفي مي‌شدند. همچنين افرادي كه باعث برهم زدن نظم و آرامش اردوگاه به وسيله قتل يا ضرب و جرح اشخاص خودي يا عراقي مي‌شدند. اين افراد كساني بودند كه با ديگر اسرا يا سربازان عراقي نزاع كرده يا با جاسوسان اردوگاه كه مورد حمايت بعثي‌ها بودند درگير شده و موجبات ضرب و جرح يا قتل آنان را فراهم كرده بودند.
عده ديگر را عراقي‌ها به عنوان محكوم قضايي معرفي كرده كه در واقع هيچ گونه جرمي را مرتكب نشده بودند، اما براي تحت فشار قرار دادن كشور مقابل يا افزودن به تعداد محكومان قضايي، آنها را نيز جزو همين دسته مي‌آوردند. براي مثال مي‌توان به بازگرداندن دو اتوبوس اسير اردوگاه «تكريت11» از سر مرز، موقع تبادل اسرا اشاره كرد. آخرين گروه از محكومان قضايي، عده‌اي بودند كه توسط نيروهاي عراقي با فريب از سر مرز ربوده شده و در واقع جزو هيچ كدام از گروه‌هاي فوق محسوب نمي‌شدند.
با اين توضيحات از تعداد 238 آزاده محكوم قضايي كه مبادله شدند، كمتر از 40 نفر از آنان در دادگاه «الثوره» بغداد مراحل قضايي خود را گذرانده و به محكوميت‌هاي از سه ماه تا حبس ابد محكوم شده بودند. حدود 20 نفر از اين تعداد اسرايي بودند كه هنوز نوبت دادگاهشان فرا نرسيده يا پرونده آنها در جريان قرار گرفته و هنوز حكمي برايشان صادر نشده بود. بقيه آنها اسرايي بودند كه هيچ‌گونه جرمي مرتكب نشده بودند و عراقي‌ها فقط براي بالا بردن تعداد محكومان قضايي، آنها را به عنوان محكومان قضايي معرفي كرده بودند.
گروه فرهنگي اردوگاه چيست؟
اما ماجراي خرمي‌پور و هفت آزاده ديگر به عنوان محكومان قضايي چه بود؟ اين آزاده خوزستاني از كودكي علاقه فراواني به مطالعه كتاب‌هاي تاريخي و -جغرافيايي داشت. او با يك پشتوانه مطالعاتي غني، سال 1361 و در جريان عمليات رمضان در منطقه پرورش ماهي در نزديكي‌هاي بصره به اسارت دشمن درآمد.
پس از چند سال دوري از كتاب و قلم، در اردوگاه «موصل3» اتفاقات خوبي رخ مي‌دهد. آشنايي با مرحوم ابوترابي و رفت و آمدهاي صليب سرخ پاي كتاب، دفتر و روزنامه را به اردوگاه باز مي‌كند. آن زمان رسم هرگونه نقشه، مخصوصاً نقشه منطقه خاورميانه و خطوط مرزي ايران و عراق از نظر بعثي‌ها جرم بود. عشق به يادگيري و ياد دادن باعث شده بود تا خرمي‌پور و چند نفر ديگر از آزادگان تمام خطرات را به جان بخرند و به مطالعاتشان بپردازند.
دسترسي به نقشه در اردوگاه سخت و محدود بود ولي آزادگان راه چاره‌اش را پيدا كردند. عراقي‌ها هنگام بردن روزنامه خيلي به سالم بودنشان دقت نمي‌كردند و بيشتر توجه‌شان به سالم بودن عكس صدام بود. روزنامه‌هاي عراقي هم بر خلاف روزنامه‌هاي ايراني از نقشه زياد استفاده مي‌كردند و آزادگان با جدا كردن نقشه از روزنامه يا كشيدن آن روي يك كاغذ ديگر نقشه‌هايشان را تهيه مي‌كردند. به مرور نقشه‌كشورهاي مختلف كشيده مي‌شد و وقتي مثل يك پازل كنار هم قرار داده مي‌شد نقشه يك قاره يا يك محدوده جغرافيايي بزرگ را تشكيل مي‌داد. خرمي‌پور به اتفاق يكي از دوستانش به نام خرم تصميم به تهيه اطلس قاره‌هاي جهان مي‌گيرند.
در اين ميان حاج آقا ابوترابي گروه فرهنگي را تشكيل داد. گروهي كه متشكل از تعدادي از بچه‌هاي نخبه و تحصيلكرده اردوگاه مي‌شد و وظيفه‌شان برنامه‌ريزي، اجراي برنامه‌هاي مختلف در مناسبت‌هاي مختلف ملي و مذهبي براي بالا بردن روحيه مقاومت و ايستادگي اسرا بود.
گروه فرهنگي شامل يك كميته مركزي بود كه به نام گروه فرهنگي اردوگاه شناخته مي‌شد و در هر آسايشگاه هم نماينده‌اي از بچه‌هاي همان آسايشگاه حضور داشتند كه به نام گروه فرهنگي آسايشگاه معروف بودند. خرمي‌پور در خلال كارهاي فرهنگي و مطالعاتي‌اش براي آزادگان علاقه‌مند به جغرافيا كلاس‌ هم برگزار مي‌كرد. تمام اين فعاليت‌ها بين سال‌هاي 1364 تا 1367 اتفاق افتاد.
از زمان اعلام پذيرش قطعنامه 598 وضعيت براي خرمي‌پور و ديگر آزادگان عوض شد. وضع تفتيش عراقي‌ها در اين زمان كاملاً تغيير كرده بود و آنها مي‌خواستند با پيدا كردن وسيله يا لوازمي شخص اسير را چند سال ديگر در كشورشان نگه دارند.
عشق به جغرافيا كار دست آزادگان داد
در دي ماه سال 1367 نقشه‌ها و كارهاي مطالعاتي آزادگان با تفتيش دقيق عراقي‌ها لو مي‌رود. براي اولين بار بود كه در يك تفتيش هشت نفر از بچه‌ها گرفتار مي‌شدند و اين اتفاق شوك بزرگي به اردوگاه وارد كرد. بازجويي از آزادگان شروع شد و ماجرا در ظاهر فيصله پيدا كرد، اما يك ماه بعد دوباره هشت نفر از آزادگان را فرا خواندند و به بازداشتگاه بردند.
دوران بودن در بازداشتگاه 45 روز طول مي‌كشد. پس از مدتي آزادگان را به دادگاه «الثوره» يا دادگاه انقلاب كه شبيه يك پادگان نظامي بود، ‌مي‌برند. اينجا همان جايي بود كه شنيدن اسمش لرزه بر اندام قوي‌ترين انسان‌ها مي‌انداخت. دادگاهي كه بر خلاف اسمش بيدادگاهي بود كه هزاران عراقي را به نيستي فرستاده بود. حتي سربازان عراقي هم از آوردن نام و ورود به آن وحشت داشتند. دادگاه «الثوره» به تمامي جرايم نظامي و غيرنظامي رسيدگي مي‌كرد.
سالن دادگاه شبيه دادگاه‌هايي بود كه در فيلم‌هاي امريكايي ديده‌ايم. ميز بزرگ و مرتفعي در روبه‌رو كه رئيس دادگاه و دستيارانش پشت آن نشسته بودند قرار داشت. آزادگان ايراني را به قرآن قسم دادند كه دروغ نگويند و سپس كيفرخواستي طولاني از اعمال خلاف اين آزادگان قرائت كردند. از آنها سؤالاتي درباره اينكه چرا از مرحمت‌هاي رهبرشان صدام حسين در تهيه لوازمي براي آسايش و راحتي‌شان در اردوگاه اينگونه سوءاستفاده كردند؟ يا اينكه نظرشان در مورد آغازگر جنگ چيست و آيا ايراني‌ها آغازگر جنگ بودند و به شهرها و مردم عراق حمله كردند؟ عراقي‌ها مي‌خواستند با طرح چنين سؤالاتي گرفتاري بيشتري براي آزادگان درست و آنها را دشمن دولت و ملت عراق معرفي كنند.
حبس‌هاي چندين ساله براي جرم‌هاي واهي
قاضي در مورد الطاف صدام به اسراي ايراني و دادن لباس ، نان و آب صحبت و اعلام مي‌كند چون پاسخ الطاف صدام را اسراي ايراني نداده‌اند برخلاف ميلشان بايد محاكمه شوند و به اشد مجازات برسند. پس از صحبت‌هاي آزادگان، ‌دادگاه تمام مي‌شود و آنها دوباره به آسايشگاه برمي‌گردند تا جواب دادگاهشان بيايد. يكي، دو ماه بعد نوبت به دادگاه دوم مي‌رسد كه به خاطر حاضر نشدن شاهد، كار به دادگاه سوم مي‌كشد. در اين دادگاه ليستي بلند بالا از اتهاماتي مثل نقض مستمر قوانين ارتش عراق در اردوگاه، اقدام عليه امنيت ملي عراق و برهم زدن نظم اردوگاه، اقدام به تهيه نقشه و تصاوير و متن از رجال سياسي ايران ، امام خميني و انتشار آن در سطح اردوگاه به همراه چندين و چند اتهام ديگر سبب شد تا هشت آزاده ايراني به حبس‌هايي بين 15 تا پنج سال محكوم شوند. پنج نفر به هفت سال حبس با اعمال شاقه، يك نفر به پنج سال حبس با اعمال شاقه و دو نفر ديگر به 15 سال حبس با اعمال شاقه محكوم شدند.
اين هشت نفر را براي گذراندن دوران حبس به زندان «محجر» مي‌برند. در زندان ايرانيان ديگري هم بودند. شرايط در زندان سخت‌تر از شرايط اردوگاه بود. پس از آمدن صليب‌سرخي‌ها به اين زندان كه بخشي از زندان «الرشيد» بود، وضعيت براي آزادگان دربند ايراني كمي بهتر شد.
اسرا را بعد از مدتي به زندان «مامن» انتقال دادند. در اين زندان شرايط باز هم بهتر شد و زندانيان از راديو، اوقات فراغت، زماني براي كار كردن و برگزاري ادعيه هفته برخوردار بودند. عمر اقامت در اين زندان هم كوتاه بود و ايراني‌ها را به زندان «مشروع» بردند.
تبادل اسرا، آزادگان را از اردوگاه‌ها و زندان‌هاي عراق نجات مي‌دهد. هرچند آزادگان محكوم قضايي ديرتر از بقيه وارد ميهن شدند. آنها را در اردوگاه رماديه9 نگه داشتند؛ جايي كه منافقين هم حضور داشتند و اسرا را وارد چالش با آنها مي‌كرد. در نهايت با تلاش‌هاي ديپلماتيك ايران آزادگان محكوم قضايي مورد عفو قرار گرفتند. دكتر ولايتي در مورد وضعيت تبادل اسراي باقيمانده مي‌گويد:«طي هفته‌هاي آينده آزادي باقيمانده اسرا از دو طرف با ترتيب خاصي كه تفاهم شده شروع خواهد شد و قرار شد در درجه اول اسرايي كه از هر يك از دو كشور به هر علتي مورد محاكمه قرار گرفته‌اند، مورد عفو قرار گيرند.» بالاخره در پاييز سال 1369، 238 آزاده ايراني از بلاتكليفي و زندان‌هاي بعثي رها مي‌شوند و روزهاي دلگير پاييز به ناگاه برايشان روشن و اميدواركننده مي‌شود. بازگشت به ميهن نويد روزهاي خوش آينده را به همه مي‌داد. آغاز يك زندگي دوباره براي آزادگاني كه به ناحق طعم تلخ زندان‌هاي عراق را چشيدند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار