شاهد توحيدي
به جد ميتوان گفت اثري كه هماينك در معرفي آن سخن ميرود، يكي از شاخصترين آثار در شناخت سيره حضرت امام خميني (قده) است، چه اينكه به دست يكي از اعضاي دفتر و نيز از نزديكترين ياران آن بزرگ به نگارش درآمده است. شايد بهترين وصف از اين روايتنامه، مقدمهاي است كه مؤلف در صدر آن آورده است. در بخشي از اين ديباچه ميخوانيم:
«عظمت شخصيت حضرت امام، بسان كوهي بود بسيار بزرگ كه قله رفيعش در وراي ابرهاي طبيعت، سر به آسمان معنويت و عبوديت حق ساييده و با پيوند به سرچشمه لايزال هستي، اعماق وجودش از زلال معرفت، سيراب و از گستره پيرامونش، چشمهسارهاي حكمت، جاري و تشنهكامان آب حيات را سرمست شوق وصال نمود. نه قله سر به فلك كشيده عرفانش در دسترس و ديد محجوب ما بود و نه گامهاي لنگ آگاهي ما را توان پيمودن دامنه گسترده و ابعاد كمالاتش و نه انديشه قاصر ما را توان نفوذ در ژرفاي وجودش. عظمت شخصيت امام و عمق و گستردگي آن حتي براي نزديكترين افراد و برجستهترين شاگردان ايشان قابل دسترسي و شناخت دقيق نبود و كسي را هم ياراي چنين ادعايي نيست. با اين همه هركس متناسب با درك و ظرفيت خويش و از زاويهاي آن هم در بعد ظاهري و اثباتي، قطرهاي از درياي حكمت و فرزانگي امام را چشيده است و با جمعآوري اين قطرهها است كه جويبارهايي از آن درياي فضيلت براي تشنه كامان تاريخ و نسلهاي آينده، جاري ميشود.
هرچند اين بنده ناچيز بيش از نيمي از عمرم را بسان خاري، نزديك و در كنار گل بيخار وجودش سر كردم ولي به دليل عدم قابليت، كمتر از طراوت و زيبايي ملكوتياش بهرهمند شدم و بيگمان آنچه از او نصيبم شد قطرهاي بود از دريا و در عين حال آنچه از اين قطره درك و احساسم با قلم شكسته در قالب الفاظ ناقص ميآيد باز هم قطرهاي است از دريا! به هرحال از آنجا كه تمام كارها، حركتها و گفتارها و حتي سكوتها و سكوتهاي امام- هرچند جزئيترين آنها- درسهايي است عميق و پرمعني و نمودهايي است از حكمت الهي و روح ملكوتياش كه به همه پيروان و عاشقانش تعلق دارد از اين رو هركس آنچه را از امام ديده و شنيده بايد در اختيار همگان قرار دهد و از طرفي تذكر و اصرار برخي از دوستان در زمان حيات امام و بعد از آن نويسنده را بر آن داشت تا عليرغم درك قاصر و ديد محدود و عدم يادداشت بهموقع و روزانه تمام خاطرات و مشاهدات كه موجب فراموشي آنها شده يا آنچنان دقيق به خاطر نمانده كه قابل استناد باشد فقط به تحرير آن قسمت اندكي كه جسته و گريخته بهطور مستند يادداشت كرده بودم مبادرت ورزم.
بنابراين آنچه در اين اثر آمده است هرگز نميتواند معرف شخصيت والاي حضرت امام باشد بلكه فقط گوشهاي است از داستان آشنايي ناقص نويسنده با ايشان و خاطراتي چند از آنچه خود مستقيماً شاهد و مرتبط با آنها بودهام و جز در چند مورد كه از مرحوم آيتالله شهيد حاجآقا مصطفي نقل كردهام، از نقل صدها خاطرهاي كه از ديگران شنيدهام، خودداري كردهام به اين دليل كه نقل بدون واسطه از اعتبار و دقت بيشتري برخوردار است و به اين اميد كه ديگران نيز آنچه را خود شاهد بودهاند تحرير نمايند تا انشاءالله مجموعهاي كامل از خاطرات مستند كه بيانگر مجموعه سيره زندگي امام باشد براي رهروان و پيروان امام فراهم گردد. البته در اين مجموعه از ذكر پارهاي از خاطرات به دلايل سياسي و برخي به دليل عدم رضايت امام و برخي نيز به خاطر تكرار موارد مشابه آن در خاطرات ديگران خودداري شده است. اميد مخلصانهام از درگاه خداوند منان آن است كه مصداق: شرالناس خدامنا نباشم و صميمانه در پيشگاه مقدسش مسئلت مينمايم كه ما را با او و بسيجيان مخلصي كه چه بسا او را هرگز از نزديك نديده بودند ولي راه هزار ساله را يك شبه طي كرده و در او ذوب شدند و با اشارهاش به مقام شهود و شهادت راه يافتند و به اوليا و مقربان درگاه احديت پيوستند محشور فرمايد.»