اخيراً چند تن از هنرمندان سرشناس كشور سخناني توهين آميز به شأن و ماهيت عمل شهداي مدافع حرم داشتند كه با اعتراض و خشم اجتماعي گسترده رو به رو شد. افزايش فشار مردمي و موجهاي اجتماعي عليه اين هتاكان، آنان را وادار به عقب نشيني و اتخاذ رفتار تازهاي نمود. «افتراق و جداسازي شهداي مدافع حرم از شهداي دفاع مقدس» و ابراز ارادت به شهداي دفاع مقدس، ترفند خوبي به نظر ميرسيد تا اين هتاكان بدون عذرخواهي از جريحه دار كردن عواطف جامعه، خود را از زير بار هجمه اعتراضات برهانند! اين حركت را در واقع بايد فاز دوم از طرحِ جابهجايي مرزهاي «مفهوم شهادت» توسط جريان مذكور دانست. مدتي پيش نيز به طور همزمان چند تن از افراد شناخته شده عرصه هنر اقدام به استفاده از لفظ شهيد براي مصاديقي خارج از چارچوب حقيقي و مسلّم آن كردند كه اگر چه مسبوق به سابقه بود اما صراحت، همزماني بين چند شخص و مصداقهاي عجيب و هدفمند آن اقدامي كاملاً جديد بود و حيرت جمعي را برانگيخت.
براي روشن شدن اهداف اين حركت بهتر آن است نخست به بياني كوتاه از مفهوم حقيقي«شهادت» اشاره كنيم كه بر پايه آيات و روايات تعريف شده است. در آيات۱۹حديد، ۲۲حج، ۴۶يونس و بسياري آيات ديگر قرآن كريم «شهيد» و ريشه آن «شهد» از اوصاف خداوند برشمرده شده است كه از اين آيات و روايات وارد شده پيرامون آن دو نتيجه كلي تفسير شده است: اولاً هر عمل و مبارزه و احياناً مرگي را خلاف مسير، مصالح و دستورات دين خدا نميتوان از مصاديق شهادت دانست. ثانياً ضريب تأثير مؤلفههاي زمان و مكان در تعريف شهادت در راه اسلام و نظام اسلامي و تعيين مصاديق آن، صفر است.
پس با وجود چنين بديهياتي، هدف از طرح و عملياتي كردن زنجيره «افتراق ميان شهداي دفاع حرم و شهداي دفاع مقدس» چيست؟ ذكر چند نكته در فهم اين رفتارها گره گشاست:
۱- هر تفكري داراي ابزارهاي انساني و غير انساني جهت پيادهسازي اهداف خود در جوامع است كه به دو صورت برنامهريزي شده و خودجوش عمل ميكنند. تضعيف جريان اسلام گرا در منطقه و ميل به سمت به انقياد در آوردن دوباره خاورميانه نيز از آن دست اهداف كلاني است كه نياز به زمينهسازي و ايجاد خرده ساختارهايي درون جوامع ناهمگرا با خود- مانند ايران- دارد تا اهداف خويش را تحقق بخشد. اين جريان در كشور ما در حيطه فكري و فرهنگي از دو راهبرد سود ميجويد: مرحله نخست دستكاري ماهوي و جابهجايي مفهوم شهادت و شهادت طلبي و ارائه يك فرمول تازه و تحريف شده براي آن است و دوم جايگزيني مصاديق جديد در تعريف و فرمول جديد كه نتيجه آن به چالش كشيدن شهداي مدافع حرم و در آن سوي سكه چسباندن برچسب شهيد به فرقههاي شبه ديني، آشوبگر و به ظاهر ملي خواه است!
بدون شك اين پروسه قادر است تزلزلي هويتي پيرامون ارزشها و ارزشگرايي ايجاد كند و ايران را پيرامون مسائل كشورهاي اسلامي چون سوريه، يمن، فلسطين و... عقب نگه داشته و كم اثر سازد.
۲- مفهوم شهادت مقولهاي در ارتباط مستقيم با «قدرت دروني» كشور است. يكي از اهداف معاندان نظام جمهوري اسلامي از به چالش كشيدن گاه و بيگاه مفهوم ارزش گرايي، شهادت و امثال آن چه به صورت مفهومي يا مصداقي، حمله به مرزهاي قدرت و اقتدار دروني ايران اسلامي است. با تخريب و تضعيف شهادت طلبي و دگرديسي هويتي آن، در حقيقت يك جنگ فكري گسترده عليه تفكري كه حاضر است براي مراقبت از مرزهاي مليتِ اول خود- اسلام- با ارزشترين دارايي يعني جان خويش را در اوج گمنامي ارزاني كند، آغاز شده است؛ جمعيتي كه اغلب جريان جوان و انقلابي هستند.
۳- تلاش براي جداسازي و غربال شهيد دفاع مقدس از شهيد دفاع حرم در حقيقت يك راهبرد مراقبه سياسي است كه قادر است تفكرات همسو چون معاندان، ملي گرايان صرف و ... را در يك هاله شناور اجتماعي نگه دارد. هم رگههاي به ظاهر اعتقادي و ريشهاي براي خود بتراشد و هم اهداف سياه خويش را آسانسازي كند. بدين وسيله با قرار دادن خود ميان حق و باطل و ايجاد جو ترديد در سطح عموم از حيات خود مراقبت كرده و از سيلي خشم جامعهاي كه مذهبي گرايي در بطن آن است، خود را نجات دهد.
۴- جريانِ جداساز از پاسخ به يك پرسش اساسي ناتوان است. نگرش شهداي دفاع مقدس و خانواده و جامعه وابسته بدانها پيرامون مفهوم دفاع چيست؟!
دكتر ابراهيم متقي در دانشگاه تهران در پژوهشي كه نگرش رزمندگان دفاع مقدس حول دفاع و شهادت را از وراي آثار و وصيتنامههاي آنان ميسنجد، نشان ميدهد: شهداي دفاع مقدس هر گونه مرگ يا قيام بحق و عدالت را كه در راه خدا و در قالب گفتمان انقلاب اسلامي باشد- فارغ از مكان و مليت- همارز با دفاع مقدس ميدانند. رمضانعلي كاووسي ازجانبازان دفاع مقدس در مقدمه كتاب خودمي نويسد: «اگر ارزش و جايگاه شهداي مدافع حرم از شهداي دفاع مقدس بيشتر نباشد، كمتر نيست. شرايط زمان جنگ تحميلي با حال حاضر متفاوت بود. آنجا مقوله دفاع واضح بود و نيازي به فهم و تبيين دقيق موضوع وجود نداشت اما امروزه درك ضرورت دفاع از مرزهاي گسترش يافته اسلام در منطقه مسئلهاي نيست كه هر ذهني آن را فهم كند.»