آن روزها كه راديو ايران تازه افتتاح شده بود و ميدان ارگ پاتوق دوستداران و مشتاقان شاهد حضور اين رسانه نورسيده براي رقابت با مطبوعات بودند، امروز را نميخواندند كه اگرچه هنوز هم رسانه مكتوب افتانوخيزان روي پاي خود ايستاده و به پيش ميرود اما شنيداري آن به نفسنفس افتاده است!
وقتي در لايحه تقديمي دولت به مجلس قانونگذار سعي ميشود تا آنجا كه ممكن است فشار بر دستگاههايي وارد گردد كه بهظاهر بودونبودشان جايگاهي ندارد، آنوقت نوبت رسانههاي مكتوب ميشود تا نشريات 36 صفحهاي را آرامآرام به 8 صفحه تقليل و نيروهاي خود را نيز به همين نحو كاهش دهند اما همچنان با همان هشت صفحه به انجام رسالت خود بپردازند. آنها تنها راه چاره را براي ماندن تقليل هزينهها ميدانند زيرا جايگاهي براي كسب درآمد ندارند.
ركود اقتصادي درها را براي اخذ آگهي و تأمين مايحتاج روزنامه از جمله كاغذ، چاپ، دستمزد و... بسته است، آنها به گفته شاعر شيرينسخن اتكا نمودهاند كه ميفرمايد: «چو دخلت نيست، خرج آهستهتر كن» و فیتيله چراغ نشريه خود را پايين كشيده و با كسر صفحات و تعديل نيروها و محدود كردن دفتر و دستك سعي بر ماندن دارند!
اميد آنها براي تأمين هزينههاي كسب آگهي و معدودي تكفروشي و يارانه مشتركان بود كه امروز همه اين درها بسته و حتي فاتحه يارانههاي كاغذ و اشتراك نيز خوانده شده است اما چون عشق اين خدمت را داشتهاند همچنان به كار خود ادامه داده و دلشان را به تسهيلات بانكي خوش كردهاند.
رسانههاي مكتوب امروز اگرچه در حساسترين زمانهاي انجام رسالت خبررساني صحيح خود در كنار غرضورزي شبكههاي اجتماعي قرار دارند اما به خاطر خالي بودن دستهايشان از كمكها و مساعدتهاي دولتي مجبورند اطلاعات صحيح را خلاصه كرده و در صفحات محدود خود جاي دهند و در اين حصر اقتصادي فشارهاي شديدي را تحمل نمايند كه شايد نوعي عقبگرد فرهنگي در دامنه رسانهها به حساب آيد. تنها گروهي از جامعه كه به جريانات اقتصادي و محدوديتهاي مالي دولت آگاهي دارند همين رسانههاي مكتوب هستند اما انتظار آنها اين است كه براي مساعدت و تأمين اعتبار فرقي بين ملي و غير ملي گذاشته نشود درحاليكه هزينههاي پرت در صداوسيما دهها برابر رسانههاي مكتوب است كه برخلاف قياس معالفارق ميزان بودجه تخصيص دادهشده براي رسانه ملي و آمار نيروهاي شاغل در آن هزاران برابر رسانههاي مكتوب ميباشد و اين در حالي است كه هزينه اكثر برنامههاي راديو و تلويزيون در تهران و شهرستانها از طريق اسپانسرهاي اقتصادي تأمين ميشود اما رسانههاي مكتوب به اين رانت نيز دسترسي ندارند! براي جرايد و مجلات كه قادر به تأمين حقالتحرير و حقوق نويسندگان محتواي خود نيستند و ناچارند مطالب را به نقل از خبرگزاريها و سايتها تأمين نمايند، اين اقدام نوعي افت اعتبار بهحساب ميآيد اما رسانههاي ديداري و شنيداري مدتهاست كپيبرداري از شبكههاي مشابه خود را رواج دادهاند و برنامههاي توليدي را در چند نوبت پخش و تكرار ميكنند!
اين مسئله ظرف چند ماه گذشته بهسرعت وسعت يافته و به خصوص شبكههاي موازي راديويي در مراكز استانها آخرين نسل شنوندگان علاقهمند خود را به دليل افت محتوا و تكرار برنامهها و كپي از شبكههاي ديگر از جمله پايتخت از دست ميدهند! و اين امر در حالي است كه هزينههاي جاري در اين رسانه و بخشهاي متعدد آن در سطح كشور به مراتب بيشتر از رسانههاي بخش خصوصي و مكتوب است كه قسمت عمدهاي از نقل اخبار و گزارشهاي مستند را به عهده دارند! اگرچه دولتها در امر مساعدت به رسانه ملي از نظر اقتصادي كوتاهي نكردهاند اما هزينههايي كه در اين مجموعه انجام ميگردد با خدمات محدودي كه ارائه داده ميشود همخواني ندارد و از آنسو رسانههاي مكتوب به رغم همه محدوديتها و حذف يارانههاي بحق خود همچنان به تلاش ادامه داده و ميدان را خالي نگذاشتهاند در حالي كه اكثريت بالاتفاق آنها از بدهيهاي كلان به شبكههاي بانكي، چاپخانه، تجار كاغذ، اجاره محل و كاركنان خود رنج ميبرند اما چراغ را خاموش ننمودهاند تا نيروهاي فداكار و ازجانگذشته و ايثارگر خود را از دست ندهند! رسانه ملي با همه امكانات و پشتيبانيهايي كه دارد سعي ميكند بازار رپرتاژ و آگهيها را نيز قبضه کند و حتي از سهم رسانههاي مكتوب هم نگذرد و در مقابل هزينههاي خود را بهصورت نامعقول كاهش دهد كه يكي از آنها رله نمودن برنامههاي راديو ايران به آنتن شبكههاي بعضي استانها از جمله اصفهان است تا از تأمين برنامه محلي بينياز و هزينهاي براي پرداخت حقالزحمه پرسنل در اين روزها نداشته باشند، چنانكه در سالروز شهادت حضرت فاطمهزهرا «س» كه مصادف با سقوط هواپيماي مسافربري در محدوده استان اصفهان و تعطيلي رسانههاي مكتوب بود، راديوي اين شهر كه ميتوانست نقش مهمي را در اطلاعرساني داشته باشد نيز تعطيل بود و صداي ايران را از تهران رله مينمود!
*روزنامهنگار پيشكسوت