در بازار مكاره سياست وفرهنگ در اين روزگار، گاه اخباري به گوش ميرسد كه شنونده هرچند با حداقلي از اطلاعات تاريخي و سياسي، يا بدين نتيجه ميرسد كه تصميم گيرندگان از ابتداييترين و درعين حال مشهورترين مباني نظري نظام بي خبرند و يا به طريق خيانت گام نهادهاند. شاهدان سياست در مقطع اوجگيري انقلاب اسلامي به ياد دارند كه درآن دوران و يكي دوسال پس از آن، ملي گرايان كه درصدد ايجاد رهبري موازي با امام خميني بودند، به گونهاي گسترده به بازآفريني ياد وخاطره دكتر مصدق پرداختند و در اين طريق، هيچ فرصتي را فرونگذاردند. اين تلاش ناكام اما، ديري نپاييد و با موضع گيري آشكار وفاداران به مصدق عليه مسلمات احكام اسلامي، جوهره فكري آنان بر ملا گشت.
رهبر انقلاب در سخنراني شديداللحني ضمن اعلام ارتداد جبهه ملي و هشدار قاطع به مروجان تفكر اين گروه، مصدق را نامسلمان خواند وديدگاه خويش درباره وي را كه پيش از آن به دليل حفظ وحدت نيروهاي سياسي مكتوم نگاه داشته بود بر ملا ساخت. درپي اعلام اين ديدگاه امام خميني، مردم به گونهاي خودجوش به خيابانها ريختند وبا حذف نام مصدق از يكي از خيابانهاي بزرگ تهران و نامگذاري آن به نام مبارك ولي عصر(عج)، پيروي خويش را از رهبرانقلاب اعلام داشتند. از آن پس جماعت مصدقگرا، با ره بردن به پستوي وخاموشي وانتظار، به دنبال فرصتي بودند كه بار ديگر مكنونات قلبي خويش را عيان كنند. حدود دو دهه بعد و پس از رويداد دوم خرداد1376، متوليان اين رويداد كه سكولاريزه كردن نظام اسلامي را وجهه همت خويش قرار داده بودند، با طرح مجدد نام مصدق، راه را براين گروه رانده شده از سياست ايران گشودند و عرصه فرهنگ، سياست ورسانه را به ميدان تاخت وتاز مصدقيها تبديل كردند. با اين همه ، با مقاومت نيروهاي وفادار به انقلاب وامام، مصدقيان با همه تكاپويي كه در احياي مراد خويش نشان دادند، از اين عرصه مغبون بيرون آمدند ونتوانستند نظام را به تجليل از وي متقاعد كنند.
شنبه 12 اسفندماه 1396، از زبان عضو كميسيون فرهنگي واجتماعي شوراي شهر تهران خبري منتشرشد مبني بر اينكه كميته نامگذاري شوراي شهر تهران بنادارد كه نام خيابان كارگرشمالي را به مصدق تغيير دهد. اين تصميم همانگونه كه انتظار ميرفت، با استقبال وتحسين بنگاههاي خبري ضد انقلاب روبهرو و بدين تفسير شد كه جمهوري اسلامي رفته رفته با عقبنشيني از ديدگاههاي بنيانگذار خود، به سوي سكولارشدن روان و از رفتارهاي خود در ساليان آغازين تأسيس روي برگرفته است. آيا اعضاي كميته مورد اشاره به ماهيت رفتارخود وآثار فرهنگي وسياسي آن اندكي انديشيده اند؟يا مثلا تصور كردهاند كه برداشتن نام مصدق از يكي از خيابانهاي شاخص تهران در سال 1360، از سرهوسراني يا بي دليل انجام شده است؟ آيا آنان از نقش مصدق در سركوب جريان مذهبي در نهضت ملي و ملكوك نمودن نام آنان بي خبر ماندهاند؟ آيا اين جماعت نميدانند كه اين فرد با زياده خواهيهاي قانوني، عملاً يك نهضت پيروز را به شكستي كنسرسيومي كشيد؟ و از همه مهمتر آيا اين جماعت كه از مواجهه با عوارض بارش يك برف در تهران يا آتش گرفتن يك ساختمان ناتوان ماندهاند، هنري جز اينگونه رفتارهاي پوپوليستي و پوچ ندارند؟