کد خبر: 897795
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۷
حجت‌الاسلام پارسانيا:
نشست«نقد و بررسي رويكرد فرهنگي معاصر به معرفت» با سخنراني حجت‌الاسلام حميد پارسانيا هفته گذشته در بيت مرحوم آيت‌الله‌العظمي حائري يزدي(ره) در قم برگزار شد.
پارسانيا در اين سخنراني آغازگاه رويكرد فرهنگي به معرفت را دكارت دانست كه سوژه محوري او دركانت، هگل، نيچه و نوكانتي‌ها و جريانات ساختارگرا و پساساختارگراي عصر حاضر ادامه يافت. ايشان گفت: در اين رويكرد ما با سوبژكتيويسم و بعد با مرگ سوژه مواجه مي‌شويم. البته مي‌توان خط سير مرگ سوژه را از طريق ديگري هم دنبال كرد كه جريان پوزيتيويسم و ما بعد پوزيتيويسم در فلسفه تحليلي است ولي به نظر من اصلي‌ترين جريان همين مسير نخستين است. وي در ابتدا به طرح مسئله دكارت پرداخت و گفت: دكارت معرفت را عقلگرايانه تفسير مي‌كرد و مبتني بر متافيزيكي كه داشت، براي حل مشكلاتي كه در حوزه معرفت شناسي برايش به‌وجود آمده بود، از هستي شناسي‌اش كمك مي‌گرفت. در دكارت «من مي‌انديشم پس هستم» بيانگر اين است كه روشنگري با انديشه آغاز مي‌شود. وي با ترديد نسبت به شناخت خودش آغاز كرد. او با شك دستوري‌اي كه اتخاذ كرده بود در نهايت، خود را به عنوان يك جوهر و سوژه شناخت و هرآنچه  معروض علم واقع مي‌شود را عنوان ابژه داد و اين ادبيات از طريق دكارت وارد فلسفه شد. 
پارسانيا تأكيد كرد: حاصل اين تحولات اينگونه شد كه معرفت يك وصف سوژه بنياد و سوژه محور پيدا كرد و در اين راستا دو اصطلاح «نومن» و «فنومن» از طريق كانت وارد ادبيات فلسفه شد. 
به نظر كانت، عقل نظري كه تعيناتي از معرفت را بيان مي‌كند، حاكي از جهان واقع نيست. كانت براي عقل نظري يكسري مفاهيم پيشيني ثابت را در نظر گرفت و البته هر آنچه  وي در حوزه قلمرو عقل نظري و عملي بيان مي‌كند، به دليل كليتي كه دارد، به قول خودش «ترانسندنتال» است. 
پارسانيا افزود: در كانت شما متافيزيكي نداريد كه بخواهيد مباحث معرفت شناسي را ملحق به مسائل هستي شناسي كنيد. مفاهيمي مانند وحدت، كثرت، وجود و مانند اينها، پيشيني ذهني است. متافيزيك چيزي جز اپيستمولوژي براي كانت نيست. در دكارت تفسيري متافيزيكي از معرفت مي‌شود و در كانت تفسيري معرفت شناختي از متافيزيك ارائه مي‌شود. 
در ادامه وي افزود: هگل را هم بايد در همين جريان مورد توجه قرار داد، چون در هگل تاريخي بودن فكر تثبيت مي‌شود، هگل هر چند با كانت در برخي جهات هم‌نظر نيست، ولي هگل به تاريخي كردن احكام ثابت ذهن نزد كانت، شناخته مي‌شود، به طوري كه با هگل سوژه خودش متحرك مي‌شود. 
پارسانيا در ادامه به اينكه مسئله سوژه و ابژه در جهان اسلام حدود پنج سده قبل از اينكه در غرب مطرح شود در جهان اسلام مطرح بوده، اشاره داشت و گفت: اينكه مثلاً ابن سينا با اين پرسش مواجه بود كه اگر علم عرض هست و معلوم جوهر، چگونه جوهر و عرض با هم جمع مي‌شوند، اينكه بقيه اعراض و مقولات در ذهن تبديل به عرض كيف نفساني مي‌شود؛ چگونه اين عرض كيف نفساني با مقوله‌اي غير از خودش جمع مي‌شود؟ اين پرسش خيلي دقيق‌تر از پرسش دكارت است. ابن سينا تلاش زيادي براي حل اين مسئله مي‌كند تا به عواقبي كه كانت و نوكانتي‌ها دچار آن شده‌اند، گرفتار نشوند. اين گفت‌وگو‌ها حدود پنج سده ادامه پيدا مي‌كند تا در ديدگاه ملاصدرا با «اتحاد علم، عالم و معلوم» اين مشكل حل مي‌شود. درست زماني كه اين مشكل در غرب تبديل به فرايندي مي‌گردد كه در نهايت به مرگ سوژه مي‌انجامد، در جهان اسلام اين مشكل حل شده است. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر