سعید همتی
فروپاشي نظام اسلامي اگر چه هدف اوليه و اصلي ايالات متحده امريكا در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران است اما بايد توجه داشت سطح رويارويي اين كشور با ايران تنوع و گستردگي فراخ تري به خود گرفته است كه در اين ميان نبايد از نقش برخي از طيفهاي سياسي، ناتواني برخي از مديران ارشد و جهتگيري سياسي و حزبي برخي از رؤساي جمهور به عنوان عامل تعيينكننده در جهت تأمين منافع امريكا به راحتي چشم پوشي كرد.
برخي ابزار امريكا براي رويارويي با جامعه ايراني در طول 40 سال گذشته تكراري است كمااينكه «تحريم» به عنوان يكي از روشهاي پرپسامد امريكايي در مواجهه با ايران بوده است، به طوري كه وضع تحريمهاي اوليه امريكا تا اعمال تحريمهاي ثانويه و تحريمهاي شوراي امنيت و اتحاديه اروپا در طول سالهاي گذشته حكايت از آن دارد كه چنين ابزاري همچنان كارآمدي لازم را براي طرف غربي دارد و به همين دليل است كه در دوران پسا برجام نيز تحريمهاي متنوعي عليه ايران وضع شده است. تهديد نيز همانند تحريم، ابزاري تكراري است كه در طول 40 سال گذشته بسياري از سياستمداران امريكايي به قدرت اثرگذاري آن اميدوار بودهاند به همين دليل است كه از كلينتون گرفته تا جورج بوش پسر و پدر و باراك اوباما و دونالد ترامپ در خلال سخنان ضدايراني خود تلاش كردهاند از آن به عنوان گزينه روي ميز امريكاييها حرف به ميان بياورند.
6 ابزاري كه امريكا را اميدوار نگه ميدارد
علاوه بر ابزارهاي تكراري امريكا كه در طول سالهاي گذشته همواره به استفاده از آن علاقه نشان داده، وجود تحولات جديد در داخل كشور باعث شده امريكاييها به استفاده از برخي گزينههاي ديگر نيز تمايل نشان دهند كه از مهمترين آنها ميتوان به: «عمليات پنهاني جهت تحريك ناآراميهاي داخلي»، « حملات سايبري آفندي»، «قانعسازي اقليتهاي قومي و مذهبي براي شورش عليه حكومت»، « اعتبارزدايي از حاكميت اسلامي با برجستهسازي برخي از مفاسد اقتصادي و ويژهخواري افراد در درون سيستم»، « شكل دهي مخالفتهاي عمومي نسبت به سياستهاي منطقهاي نظام و افزايش سطح آن به دوگانه حاكميت – مردم» و«ايجاد نارضايتي اقتصادي و معيشتي در كشور به منظور افزايش فشار اقتصادي بر حكومت ايران» اشاره كرد كه از جمله مهمترين طرح هايي است كه امريكاييها براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي ايران مورد توجه قرار دادهاند.
ايجاد نارضايتي عمومي در 3سطح
شايد محور بسياري از فعاليتهاي ضد ايراني امريكا حداقل در طول چند سال اخير «ايجاد نارضايتي در سطوح مختلف جامعه نسبت به سياستها و جهت گيريهاي نظام در عرصه اقتصادي مذهبي، سياسي و ديپلماتيك » است كه مهمترين آن را ميتوان در حوادث چند ماه اخير و از جمله غائله دي ماه امسال، كشف حجاب در برخي از خيابانهاي تهران و حوادث تلخ خيابان پاسداران مشاهده كرد، البته نبايد در اين ميان سهم برخي از مسئولان و مديران و سياستمداران ارشد كشور را ناچيز دانست.
«نارضايتي مذهبي»: يكي از گزارههايی است كه غرب روي آن متمركز شده است چراكه علاوه بر ناكارآمدي برخي از جريانات سياسي در اداره كشور، تفسيرهای شاذ برخي از مسئولان ارشد كشور از مفاهيم و احكام دين اسلام، اين قابليت را دارد كه موجي از نارضايتي عمومي را نسبت به جهتگيري مذهبي حاكميت اسلامي ايجاد و زمينهاي را براي بهرهگيري غرب از چنين شرايطی مهيا سازد. سازماندهي خرده حوادثي مانند «كشف حجاب در خيابان انقلاب» و با طرح مسئله «حجاب اختياري- اجباري» كه با حمايتهاي گسترده چهرههاي وابسته به يك طيف سياسي نظير رسول منتجب نيا، عباس عبدي و محسن غرويان و رسانههاي تحت حمايت اين جريان همراه شد با بيانيه رسمي وزارت خارجه امريكا در هفتههاي گذشته وارد فاز جديدي شد.
نارضايتي فرهنگي: گارد روشنفكري برخي از مديران اجرايي كشور در اواخر دهه 70 و در ادامه آن مواضع جنجال برانگيز برخي از مسئولان ارشد كشور در پنج سال اخير با محوريت حمايت از آزاديهاي فردي و اجتماعي و حمايت از حقوق زنان و حتي حمايت از حقوق حيوانات منجر به آن شده كه غرب بخشي از سرمايه خود جهت ايجاد نارضايتي عمومي از سياستهاي حاكميت اسلامي را در اين بخش جستوجو كند كمااينكه باراك اوباما و جان كري و حتي دونالد ترامپ در سخنرانيهاي رسمي خود از لزوم توجه نظام اسلامي به آزاديهاي جامعه ايراني سخن به ميان بياورند. حمايت سرسختانه از كنسرت و ورود زن به ورزشگاه و جلوگيري از كشتار حيواناتي مانند سگ و گربه در ماههاي اخير و اختصاص بخشي از سخنرانيهاي مقامات ارشد كشور به چنين مباحثي توانسته شكافهايي را در جامعه ايراني ايجاد و اين سيگنال را به تصميمسازان امريكاييها منتقل كند كه ميتوان با سرمايه گذاري در چنين بخشهایي نيز به اهداف دلخواه نزديك شد! تمركز مسئولان اجرايي كشور به طرح مباحث جنجالبرانگيز فرهنگي - مذهبي در طول روزهاي اخير نيز كه حركت در چنين ريلي قلمداد ميشود در حالي است كه مردم با مشكلات گسترده اقتصادي دست و پنجه نرم ميكنند.
نارضايتي اقتصادي: سهم ويژهاي از سرمايه گذاري غرب و به ويژه امريكا براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي ايران را به خود اختصاص داده است چراكه در اين زمينه نه تنها مردم از رانتخواري، ويژه خواري و فسادهاي شبكهاي انتقاد دارند بلكه حاضر هستند براي بهبود امور در اين بخش اعتراضات خود را در قالب تجمعات خياباني به گوش مسئولان كشور برسانند و شكلگيري چنين بستري يعني آنكه جامعه براي پيگيري مطالبات اقتصادي خود به كف خيابانها خواهند آمد و چنين واقعهاي به آساني قابل مديريت نيست كمااينكه در حوادث دي ماه ضدانقلاب به راحتي روي موج مطالبات مردمي سوار شد و حوادث تلخي را مقدمهسازي كرد. تمركز بر پاشنه آشيل يا همان «اقتصاد» با اعمال تحريمهاي گسترده نيز با هدف ايجاد نارضايتي اقتصادي از حاكميت و كشاندن مردم به كف خيابانها صورت ميگيرد.
نارضايتي سياسي: حداقل از سال 88 تاكنون تمركز يك جريان سياسي در داخل كشور با همراهي امريكا در اين حوزه متمركز شده است كمااينكه سردادن شعارهاي انحرافي مانند « نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» و«فلسطين رو رها كن، فكري به حال ما كن» كه با اصول اوليه گفتمان انقلاب اسلامي در سطح منطقهاي گره خورده نيز با هدف رويگرداني مردم از سياستهاي اصلي نظام پيريزي شده است.
فروپاشی از طرحهای سنتی تا تئوریهای نوین
مانور رسانهها و شخصيتهاي سياسي وابسته به يك جريان نشانه دار داخلي با اين محور كه «نظام اسلامي به جاي تمركز بر مشكلات اقتصادي مردم به مردم سوريه، فلسطين و افغانستان كمك ميكند» و به چالش كشاندن حضور مستشاري ايران در سوريه، عراق و لبنان دقيقاً با همين هدف مورد توجه قرار گرفته و در نهايت ميتواند «شكاف ميان مردم با حاكميت» را ساماندهي كند.
جالب آنجاست كه موازي با تحركات جريان داخلي سياستمداران ارشد امريكايي نيز ادبيات مشابهي را اتخاذ ميكنند. ترامپ ميگويد: «ثروت مردم ايران توسط حزبالله لبنان خرج ميشود. مردم ايران بزرگترين ضرركننده از حكومتشان هستند... صادرات ايران خشونت، خونريزي و هرج و مرج است.» اوباما هم در اظهاراتي مشابه بيان ميكند: «مردم ايران تاريخ پرافتخار و ظرفيتهاي فوقالعادهاي دارند اما شعار «مرگ بر امريكا» اشتغالزايي و ايران را امنتر نميكند.»
آنچه در اين ميان مهم مينمايد اين مسئله است كه ابزارهاي سنتي و مدرن امريكا براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران تا مادامي كه با ناكارآمدي مسئولان ارشد كشور و همراهي تريبوني آنها جهت به چالش كشاندن سياستهاي نظام همراه نشود، نميتواند با توفيق آنچناني همراه شود و چنانچه مسير دشمني غرب داراي دستاوردهاي مقطعي بوده به دليل ناتواني مسئولان و جهتگيري اشتباه آنها بوده است.