با اقرارهاي متهم كيفرخواست عليه وي صادر شد و پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستادهشد.
متهم صبح ديروز در همان شعبه به رياست قاضي زالي محاكمه شد. ابتداي جلسه بعد از قرائت كيفرخواست، اوليايدم درخواست قصاص كردند. سپس متهم سالخورده در جايگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «شغلم نانوايي بود و با داشتن ششفرزند همسرم فوت كرد. بعد از آن بود كه با بتول آشنا شدم. او در بيمارستان به عنوان خدمه مشغول كار بود كه قبول كرد با 114سكه به عنوان مهريه با من ازدواج كند.» متهم در ادامه گفت: «مدتي از زندگيمان گذشت تا اينكه او از من خواست دو دانگ از خانهام را به نامش سند بزنم. از آنجائيكه به او علاقهمند بودم قبول كردم. بعد از آن بود كه بتول ديگر مثل سابق به من اهميتي نميداد و توجهي نميكرد آنجا بود كه از كاري كه كردم پشيمان شدم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «رفتارهاي همسرم باعث شده بود فكر كنم او به من خيانت كرده و با كسي ديگر در ارتباط است. چندبار هم با او صحبت كردم، اما بيفايده بود و او با بياعتنايي جوابم را ميداد. اين گذشت تا اينكه روز حادثه تلفن همراهش زنگ خورد، اما جواب نداد. از آنجائيكه چند بار فرد ناشناسي با تلفن همراهش تماس گرفتهبود، عصباني شدم و با هم درگير شديم. در آن درگيري يك سيلي به صورتش زدم و همان موقع سرش به مبل خورد كه يكباره خون جاري شد. فكر نميكردم مرده باشد به همين دليل از عصبانيت خانه را ترك كردم، اما بعد از ساعتي كه برگشتم و متوجه شدم نفس نميكشد.»
متهم در ادامه در جواب هيئت قضايي در خصوص آثار كبودي و جراحات روي بدن مقتول گفت: «من فقط يك ضربه زدم و از آثار جراحت و كبودي اطلاعي ندارم.» او در حالي كه اشك ميريخت، گفت: «قبلاً نيز در اظهاراتم گفته بودم كه يك سيلي زدهام، اما باور كنيد ضربه كشندهاي نبود. مرگ او اتفاق تلخي بود. من به همسرم علاقه داشتم و هيچ وقت راضي به مرگش نبودم. حالا هم تسليم رأي دادگاهم.»
در پايان هيئت قضايي جهت صدور رأي وارد شور شد.