به گزارش خبرنگار ما، ساعت 15:05 بيستوششم آذرسال84 بود كه مأموران پليس تهران از دستبرد سارقان مسلح به بانك تجارت شعبه ارشاد با خبر و راهي محل شدند.
مأموران در محل حادثه دريافتند لحظاتي قبل سهمرد مسلح به كلت كمري از خودروي پژو405 كه راننده آن آماده حركت بوده، پياده ميشوند و دو نفر از آنها كه نقاب به صورت داشتند وارد بانك ميشوند و يكي هم بيرون از بانك نگهباني ميدهد. سارقان مسلح در همان ابتداي ورود به بانك شش تير به سوي سرباز وظيفه شليك ميكنند كه چهار تير آن به بدن سرباز وظيفه به نام محمد اصابت ميکند و او را به قتل ميرساند. سارقان مسلح در ادامه پس از سرقت مبالغ زيادي از بانك اسلحه كلاشنيكف مقتول را برداشته و با خودروي پژو405 از محل فرار ميكنند.
يكي از كاركنان بانك در تحقيقات گفت: سارقان چهار نفر بودند. يكي كه پشت فرمان خودروشان آماده حركت بود و يك نفر هم بيرون از بانك نگهباني ميداد و دو نفر ديگر هم كه مسلح به كلت كمري بودند وارد بانك شدند. ابتداي يكي از سارقان مسلح چند تير به سوي سرباز وظيفه و در ادامه ديگري هم چند تير ديگر به طرف سرباز وظيفه شليك كرد كه سرباز وظيفه غرق در خون نقش بر زمين شد. همزمان با ادامه تحقيقات مأموران تحقيقات گستردهاي براي شناسايي و دستگيري سارقان آغاز كردند.
در حالي كه سارقان سعي كرده بودند هيچ ردي از خود بجاي نگذارند تحقيقات فني و چهره نگاري از متهمان نشان داد سارقي كه جلو بانك نگهباني ميداده چهرهاش شبيه يكي از خوانندههاي خارجنشين به نام سندي است. بدين ترتيب مأموران در تحقيقات تخصصي خود موفق شدند سارقان مسلح را به نامهاي شهرام، ستار، بهنام و ارسلان شناسايي و بازداشت كنند.
متهمان در بازجوييها به جرم خود اعتراف كردند و مشخص شد دوسارق مسلحي كه وارد بانك تجارت شده و سرباز وظيفه را به قتل رساندهاند ستار و بهنام هستند.
ستار گفت: مدتي قبل پسر خالهام نقشه سرقت از بانك را طراحي كرد. روز حادثه چهار نفري با پژو405 سرقتي، براي سرقت راهي بانك شديم. شهرام به عنوان راننده پشت فرمان آماده حركت ماند و من و بهنام و ارسلان براي سرقت از خودرو پياده شديم. ارسلان وظيفهاش نگهباني بود و ما دو نفر هم براي سرقت وارد بانك شديم. همان ابتدا كه تهديد كرديم همه روي زمين بخوابند سرباز وظيفه كه روي صندلي نشسته بود براي مقابله با ما اسلحهاش را مسلح كرد. به او گفتم كه تكان نخورد كه بلند شد و من هم گلولهاي به سويش شليك كردم. گلوله به پايش اصابت كرد، اما او دست بردار نبود كه تير دوم را به سويش شليك كردم.
پس از اصابت دو تير بهنام هم سرباز وظيفه را هدف قرار داد و دو تير به سوي او شليك كرد، اما باز هم سرباز به طرف ما حركت كرد كه من فكر كردم لباس ضدگلوله به تن دارد و تير ديگري به سويش شليك كردم، اما بعد متوجه شدم از شليكهاي من دو تير به سرباز وظيفه برخورد كرده و دو تير ديگر را بهنام به طرف او شليك كرده است. در ادامه به سراغ رئيس بانك رفتيم و او را تهديد كرديم كه گاوصندوق را باز كند و پولها را در اختيار ما قرار دهد كه او ابتدا مقاومت كرد، اما وقتي بهنام يكي از كاركنان را با شليك گلوله زخمي كرد، او در گاوصندوق را باز كرد. من و همدستم علاوه بر سرقت 19ميليون تومان پول اسلحه مقتول را هم برداشتيم و با خودرومان كه آماده حركت بود فرار كرديم. وقتي به مخفيگاهمان رفتيم يك ميليون به شهرام، دو ميليون به ارسلان و سه ميليون به بهنام و مابقي پولهاي سرقتي را خودم برداشتم تا اينكه شناسايي و دستگير شديم.
بهنام هم در بازجوييها با اقرار به جرم خودش گفت: وقتي وارد بانك شدم سه تير شليك كردم كه يكي به كارمند بانك اصابت كرد و دو تير ديگر هم به سرباز وظيفه برخورد كرد.
وي در ادامه گفت: ستار به من گفته بود پولهاي سرقتي از بانك 12ميليون تومان است كه 3ميليون تومان به من و راننده داد در حاليكه الان متوجه شدم 19ميليون تومان از بانك سرقت كرديم كه معلوم شد او به من هم خيانت كرده است.
وي در پايان گفت: درست من سابقه دارم اما من به خاطر سرقت به بانك رفته بودم نه اينکه سرباز را بكشم.
دو متهم پس از صدور كيفرخواست در شعبه 71 دادگاه كيفري استان محاكمه شدند. اولياي دم براي متهمان درخواست قصاص دادند و هيئت قضايي هم ستار و بهنام را به جرم مشاركت در قتل عمدي سرباز وظيفه به قصاص محكوم كردند.
حكم قصاص متهمان پس از تأييد در شعبه اول ديوان عالي كشور براي اجرا به شعبه اجراي احكام دادسراي امور جنايي تهران فرستاده شد.
دو متهم براي اجراي حكم قصاص چند بار پاي چوبه دار حاضر شدند، اما هر بار موفق به گرفتن مهلت از اوليايدم شدند. در نهايت دو هفته قبل دو متهم براي اجراي حكم قصاص در زندان رجاييشهر پاي چوبه دار رفتند. در حالي كه طناب دار به گردن دو متهم آويخته شده بود و قرار بود ثانيههايي بعد حكم اجرا شود اوليايدم دو متهم را بخشيدند. بدين ترتيب با اين عمل خداپسندانه اولياي دم دو قاتل به زندگي دوباره بازگشتند.