کد خبر: 896114
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۱
پويا کربندي
عقب تاکسي نشسته بودم. به آهنگي که از راديو پخش مي‌شد گوش مي‌کردم که راننده صداي آن را کم کرد و به کيسه فردي که کنارش نشسته بود اشاره کرد و به مسافر جلويي گفت: «آقا از اين روغنا نخرين. نمي‌دونين چه بلايي سرتون مياره.» مسافر با تعجب به روغني که در کيسه خريدش بود نگاه کرد و به راننده گفت: «اين مارک؟ براي چي؟!» راننده که ظاهراً منتظر اين سؤال بود، صداي راديو را کاملاً قطع کرد و گفت: «نه آقا، همه اين روغن مايع‌ها. مي‌دوني اينارو از کجا ميارن؟!» مسافر با تعجب گفت: «نه!» راننده گفت: «اينا رو همه رو از عربستان مي‌آرن ولي به مردم نمي‌گن که.

ما هم که با عربستان مشکل داريم. اين روغنا رو وقتي مي‌خوان بفرستن ايران، اول يه دور کامل از زير اشعه ايکس ردش مي‌کنن بعد مي‌فرستند ايران! توي ايران هم که همه روغن استفاده مي‌کنن! به همين راحتي همه رو به کشتن مي‌دن!» 
سعي کردم جلوي خنده‌ام را بگيرم اما مسافر جلويي تلاشي براي اين کار نمي‌کرد. با خنده گفت: «آقا يعني هر چي روغن مايع تو ايرانه همه از عربستان مي‌آد؟ همه رو هم از اشعه ايکس رد مي‌کنن؟!» راننده کاملاً جدي گفت: «بله!» مسافر گفت: «خب وقتي شما اين داستان رو مي‌دوني حتماً مسئولان هم مي‌دونن ديگه! چرا بازم وارد مي‌کنن؟!» راننده گفت: «به خاطر تحريم! هيچکس به ما روغن نمي‌ده، فقط از عربستان مي‌تونيم بگيريم اونا هم از اين فرصت استفاده مي‌کنن اين بلا رو دارن سر کشورمون مي‌آرن!» مسافر با خنده گفت: «چشم آقا! سعي مي‌کنم ديگه نگيرم از اين روغنا. اگه لطف کنيد همينجا من پياده مي‌شم.»

مسافر پياده شد. راننده از آينه به من نگاه کرد. خواستم حرفي بزنم و بگويم که اشتباه مي‌کند که او زودتر از من گفت: «اصلاً تقصير منه که ميام به اينا چيز ميز ياد مي‌دم! گفت چشم ولي معلوم بود باور نکرد. بايد بره همون روغنا رو بخوره بميره تا ديگه اينجوري به بزرگتر از خودش نخنده.» لبخند زدم و همه حرف‌هايم را قورت دادم!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار