جواد محرمي
«هفت» به عنوان برنامهاي كه هنوز 10 ساله نشده و كمتر از هفت سال از آغاز پخش آن در تلويزيون ميگذرد به يكي از چالش برانگيزترين برنامههاي رسانه ملي تبديل شده است.
از همان زمان اعلام خبر انتخاب رضا رشيدپور به عنوان مجري برنامه پرچالش هفت ميشد پيش بيني كرد كه اين انتخاب به دليل غفلت از برخي مسائل ميتواند براي تلويزيون و حتي سينما پرچالش باشد. اول اينكه رضارشيدپور اساساً در عرصه سينما سابقهاي ندارد، نه كارشناس اين عرصه است و نه فعال سينمايي محسوب ميشود، او صرفاً يك مجري است كه ميتوان اجراي يك تاك شو تلويزيوني را به او سپرد و به دليل اجراي عامه پسندي كه دارد ميتواند مخاطب عام را جذب كند اما سينما همواره به دليل حساسيتهاي خاص عرصه پرحاشيهاي بوده است و واگذاري آن به آدمهاي بيتجربه ميتواند جنجال ساز باشد.
برنامه هفت دقيقاً يك سال تعطيل بود آن هم در سينمايي كه اين همه اتفاق در آن رقم ميخورد، توجه زيادي را در جامعه به خود جلب ميكند. چند برنامه سينمايي هم كه با موضوع سينما در يك سال اخير در تلويزيون روي آنتن رفته آنقدر خشك و محافظه كارانه تهيه ميشدند كه مخاطب زيادي را جذب نميكردند. وقتي از محافظه كاري به عنوان گرايشي مذموم حرف ميزنيم از چه چيزي حرف ميزنيم؟ اتفاقاً انتخاب رضا رشيدپور براي اجراي برنامه هفت در ايام جشنواره با اين استدلال صورت گرفته بود كه او ميتواند ميان دو طيف سينما تعادل ايجاد كند به گونهاي كه نه سيخ بسوزد نه كباب، ترجيحاً كسي نرنجد و صداي زنگ تلفن مديران سيما براي اعتراض به صدا درنيايد اما از آنجا كه رضا رشيدپور همواره گرايشات سياسي مشخصي داشته است و نميتواند هميشه اين گرايشات را كنترل كند نتوانست آنگونه كه باب ميل مديران بود از عهده كار برآيد، بماند كه او اساساً درك درستي از مختصات سينمايي كشور ندارد.
اما راه حل برنامه هفت چيست؟ آيا بايد اين برنامه را براي اينكه خيال مديران سما راحت باشد كلاً تعطيل كرد يا به دست آدمهايي سپرد كه كاملاً خنثي آن را اجرا ميكنند؟ پاسخ اين است كه بيترديد برنامه سينمايي هفت بيش از هر چيز نياز به يك تهيه كننده دانا، باهوش و كاربلد دارد تا پيش از هر برنامه براي آن استراتژي تعيين كند. براي مثال اگر مجري نميداند كه ابراهيم حاتمي كيا دقيقاً چه جايگاهي در سينماي ايران و انقلاب دارد و نسبت به حساسيتهاي خاص پيرامون او جاهل است، پيش از برنامه توجيهات لازم را براي مجري انجام دهد. لازم است كه تهيه كننده و مجري اشرافي بيش از يك تهيهكننده معمولي درباره سينما و جايگاه آن و نسبت آن با انقلاب اسلامي داشته باشند. برنامه ساز بايد بداند كه مثلاً فيلم حاتمي كيا درباره داعش و مدافعان حرم و بحث حضور ايران در سوريه و جايگاه ايران در منطقه و حساسيتهاي آن چقدر اهميت دارد و از نقد سليقهاي و اظهار نظر كارشناساني كه بدون اين حساسيتها صرفاً با حب و بغضها و نگاههاي كاناليزه شده نظر ميدهند، پيشگيري كند. فيلم حاتمي كيا در اينجا صرفاً يك مثال است. تهيهكننده و مجري بايد از همه حساسيتها درباره همه كارگردانها و فضاي سينماي ايران آگاه باشد و در مجموع برنامه را مانند يك كشتيبان به سمت و سوي حمايت از سينماي خانواده، اميد، مقاومت و نسبت اين مضامين با تكنيك و فنون سينمايي هدايت كند.
در واقع تهيه كننده اشتباهي خود به انتخاب مجري اشتباهي منجر ميشود. اين مسئلهاي است كه رضا درستكار، منقد و كارشناس سينمايي بر آن تأكيد دارد: «مشكل اصلي برنامه هفت از تهيهكننده ناشي ميشود. طبيعي است وقتي چنين افرادي تركيب برنامه را ميچينند از انتخاب مجري گرفته تا عوامل و... مدام دچار خطا شده و مجبور به عذرخواهي ميشوند. زماني كه برنامهاي را با تعارف برگزار ميكنند، طبيعي است كه مشكلات آتي را هم بايد به گردن بگيرند.»