به گزارش خبرنگار ما، اواسط تابستان سال۹۵، مأموران پليس تهران از درگيري دو افغاني در اتاقك نگهباني يك ساختمان تجاري باخبر و راهي محل شدند. اولين بررسيها نشان داد مرد 20سالهاي به نام اصغر با ضربات چاقوي پسر عمويش رضا كشته شده است.
با انتقال جسد به پزشكي قانوني مأموران در تحقيقات خود دريافتند رضا، عامل قتل در جريان درگيري به شدت زخمي و به بيمارستان منتقل شده است. او پس از بهبودي در بازجوييها به قتل پسرعمويش اعتراف كرد و در خصوص انگيزه جرمش گفت: «مقتول قصد آزارم را داشت به همين دليل او را كشتم.»
با اقرارها متهم، كيفرخواست عليه وي صادر شد و پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه چهارم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاد شد. متهم در اولين جلسه محاكمه مقابل هيئت قضايي به رياست قاضي عبداللهي و مستشار واعظي قرار گرفت.
ابتداي جلسه بعد از قرائت كيفرخواست از سوي نماينده دادستان، از آنجائيكه اوليايدم در افغانستان بودند، وكيل آنها در جايگاه قرار گرفت و از سوي اوليايدم درخواست قصاص كرد. سپس متهم در جايگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: «چند سال قبل من و اصغر براي كار به ايران آمديم و من در يك مغازه فروش نان فانتزي مشغول كار شدم. شبها هم در يك ملك تجاري نگهبان بودم و همانجا ميخوابيدم.» متهم در ادامه گفت: « اصغر هم در يك ساختمان نيمهكاره مشغول كار شده بود و شب حادثه تماس گرفت و خواست آن شب به ديدنم بيايد. وقتي اصغر به اتاقك نگهباني آمد بعد از خوردن شام خوابيديم. نيمههاي شب بود كه متوجه شدم او در دستش چاقو دارد و بالاي سرم ايستادهاست. تعجب كردم و بلند شدم و گفتم چرا بيداري؟ اولش فكر كردم دزد آمده، اما بعد فهميدم او قصد دارد مرا آزار دهد. آنجا بود كه با هم درگير شديم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «در آن درگيري مقتول چاقويي كه در دستش بود را به طرفم پرتاب كرد كه تيغه چاقو به دستم خورد و زخمي شدم. همان لحظه يك ضربه هم به پهلويم زد و چاقو در پهلويم گير كرد. شوكه شده بودم و نميدانستم چكار كنم مجبور شدم چاقو را از پهلويم بيرون كشيدم و دنبال اصغر به طرف حياط دويدم و وقتي نزديك او شدم دو ضربه به پشت و پهلويش زدم. مقتول دست بردار نبود بعد از آن هم با چوب دنبالم كرد كه ناگهان روي زمين افتاد. وقتي او را خونين روي زمين ديدم از ترس پيش دوستانم رفتم و گفتم يك جنازه در حياط افتاده است. بعد از آن بود كه به بيمارستان رفتم و خواست خدا بود که زنده ماندم.»
متهم در آخرين دفاعش گفت: «باور كنيد قصد كشتن پسر عمويم را نداشتم. ما مثل دو برادر بوديم، اما آن شب به خاطر نيت شيطانياش با چاقو حمله كرد و من چارهاي جزء دفاع نداشتم.»
در ادامه وكيل متهم در دفاع از پسر نوجوان گفت: «موكلم شناسنامه ندارد اما بنا به تأييد پزشكي قانوني وي هنگام ارتكاب جرم ۱۷سال داشته است. از اين رو تقاضاي اعمال قانون ماده91 (تبرئه متهمان زير 18سال از قصاص) را دارم. همچنين دفاع موكلم مشروع بود و چارهاي جزء قتل نداشته است.»
در پايان هيئت قضايي جهت صدور رأي وارد شور شد.