مهدي خرامان
«تنگه ابوقريب» قصه آدمهاي قهرماني را روايت ميكند كه در هياهوي روزهاي آخر جنگ به فراموشي سپرده ميشوند و حالا كارگردان خاطرات خاكگرفته آنها را دوباره بازگو ميكند.
توكلي مخاطب را آهسته وارد دنياي پرهياهوي خود ميكند تا به سرعت با شخصيتها خو بگيرد و با آنها همراه شود، كاراكترها خصوصيات انساني جهانشمولي دارند، به همين دليل باعث همذاتپنداري و نگراني مخاطب از سرنوشت آنها ميشود و كارگردان گاهي خودش را در شخصيت «علي»، عكاس كوچك دوكوهه قرار ميدهد تا از چشمهاي او تلخيهاي گزنده آن روزها را به تصوير بكشد، البته تنگه ابوقريب منفعل عمل نميكند، تنگه ابوقريب تعداد زيادي از كليشههاي فيلمهاي جنگي را داراست، اما به جاي آنكه اين كليشهها را همانند ديگر فيلمها نمايان سازد، آن را در جهتي الهامبخش به ثمر مينشاند، مخاطب اهميت جان رزمنده ، گروه امداد و حمل مجروح را ميبيند، پافشاري يك نوجوان در خط مقدم را باور ميكند. دفاع مقدس بالفعل دراماتيك است و اين حقیقت را توكلي به خوبي نشان ميدهد، رويدادهاي خطي كه باعث تحول در مخاطب ميشود تا «چهره حقيقي جنگ را ببيند و ديگر قضاوت نكند.» تنگه ابوقريب «شاه پيرنگي» را به تصوير ميكشد و دوربين تنها قصد نشان دادن حقيقت محض را دارد، فرمي كه اِداي ديني به «روايت فتح» است.