فعاليتها يا بهتر است بگوييم واكنشهاي اجتماعي دانشجويان در چند قالب ميگنجد. از جمله فعاليت تشكيلاتي، نارضايتي آرمانگرايانه، نارضايتي مدام منفعلانه، نارضايتي منجر به مخالفت با چاشني ژست اپوزيسيون كه همه منشعب از جنبش دانشجويي هستند. فرقي هم نميكند چه اندازه از عمر اين جنبش گذشته باشد.
نميتوان گفت كه نوع نگاه تشكلهاي دانشجويي به قدرت بايد حتماً سلبي يا ايجابي باشد. علتش هم اين است كه در اين وسط نفس به دست آوردن قدرت، موضوعيت ندارد. جريان دانشجويي براي رفع مشكلات مردم و پيشرفت كشور بايد اصل را بر مطالبهگري بگذارد و آنجا كه وظيفهاش است به صورت سلبي عمل كند، سلبي عمل كند و آنجا هم كه وظيفهاش اين است تا از طريق كسب قدرت مشكلات را حل كند، وظيفه خود را انجام دهد.
وقتي براي اصلاح يك وضعيت مطالبهگري ميكنيم طبيعي است كه اين مطالبهگري نبايد مفسده بزرگتري به همراه خود داشته باشد و اگر قرار باشد پيگيري يك مطالبه از يك مجموعه يا نهادي با آنارشيسم همراه باشد اسم آن ديگر مطالبهگري نيست بلكه هرج و مرج است. اما نكته ديگر اينجاست كه هيچ نهاد، مجموعه و فردي نبايد از نقد جريان دانشجويي احساس مصونيت كند و اين نكتهاي است كه بارها خود رهبر معظم انقلاب نيز بر آن تأكيد كردهاند و به كرات نيز در ديدارهاي دانشجويي سالانه با دانشجويان و تشكلهاي مختلف انتقادات خود را نسبت به حتي شخص خود رهبر معظم انقلاب نيز بيان و ايشان نيز از اين مسئله استقبال كردهاند، برخلاف بسياري از مسئولاني كه حتي حاضر به شنيدن سخنان دانشجويان نيز نيستند يا در صورت شنيدن انتقاد، به سختي برخورد ميكنند، بنابراين اين مسئله به خوبي نشان ميدهد كه حد و مرزي براي نقد مسئولان از سوي جريان دانشجويي وجود ندارد به شرطي كه انتقادات نيز اصولي، منطقي و دلسوزانه و چه بهتر كه توأم با راهحل باشد.
امروز جنبش دانشجويي از اولويتهاي اصلي كشور كه با آن ۸۰ ميليون جمعيت در ارتباط است، جدا شدهاند و دغدغه تشكلهاي مختلف اعم از اصولگرا و اصلاحطلب و انقلابي و غيرانقلابي اين شده كه مثلاً ۱۶ آذر چه كار كنيم يا مثلاً چه كسي را دعوت كنيم و چند شعار رفع حصر بدهيم يا چه كسي را دعوت كنيم و چند شعار مرگ بر منافق بدهيم البته قصد ما نفي اين مسائل نيست، اما حتماً كار ويژه جنبش دانشجويي اين مسائل نيستند. اگر تشكلهاي انقلابي بيايند و در رشتههاي خودشان مطالبه تخصصي كنند بعد از مدتي به موضوعاتي كه عموم مردم با آنها درگير هستند وارد ميشوند مثلاً در مسائل كشاورزي بسيج دانشجويي فلان دانشكده كشاورزي ميتواند براي رفع مشكلات كشاورزان اقدام كند و اگر اين كارويژه در ساير حوزهها به خوبي انجام شود آن وقت ميتوان گفت جنبش دانشجويي به عنوان يك طبقه توانسته با ساير طبقات و اقشار جامعه ارتباط بگيرد اما اگر همه تشكلها مدام بگويند رفع حصر يا ادامه حصر و ۱۶ آذر و ۱۳ آبان و اردوي جنوب خب معلوم است كه اتفاقي نميافتد.
امروز در دورهاي هستيم كه كماثرگذارترين دوره جنبش دانشجويي پس از انقلاب محسوب ميشود. كماثري جنبش دانشجويي نيز به اين علت است كه اين جنبش به صورت تخصصي سراغ مطالبات اصلي نميرود. از طرفي جنبش دانشجويي بايد كيفيت اعضاي خود را بالا ببرد، چون با افزايش كيفيت هر عضو در آينده ميتواند دهها تشكل را پيش ببرد يا اينكه هر نفر گرهي از كار كشور را باز كند.
اينكه آمار ميدهند كه فلان تشكل دانشجويي چند نفر عضو دارد خوب است، اما اين آمارها درست مانند اين است كه ميگويند در كشور 5/4 ميليون نفر دانشجو داريم. خب اين تعداد دانشجو چه دردي از ما دوا ميكند؟ اصلاً ما چه چيزي داريم به اين دانشجويان ياد ميدهيم؟ الان وضعيت به گونهاي است كه هر كس اراده كند وارد دانشگاه شود تقريباً هيچ مانعي جلوي او نيست به همين دليل امروز با اين همه فارغالتحصيل بيكار روبهرو هستيم.
با وجود اين در كنار وضعيت پذيرش دانشجو در دانشگاهها همين وضعيت را نيز در تشكلهاي دانشجويي شاهد هستيم. مثلاً فلان تشكل ميگويد كه من فقط ميخواهم تعداد اعضاي تشكل را افزايش دهم به همين دليل به روشهاي زرد رو ميآورند و اينها هيچ كمكي به افزايش كيفيت تشكل نميكند.