کد خبر: 894484
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
گزارش «جوان» از يك روز به‌يادماندني در ديدار بانوي انقلابي مرضيه حديدچي دباغ
سال گذشته وقتي شنيدم مرحوم مرضيه حديدچي دباغ در همسايگي‌مان در روستاي خور از توابع شهرستان ساوجبلاغ زندگي مي‌كند با تعدادي از دوستان قرار گذاشتيم، به ديدارشان برويم.
  فاطمه بيضائي
سال گذشته وقتي شنيدم مرحوم مرضيه حديدچي دباغ در همسايگي‌مان در روستاي خور از توابع شهرستان ساوجبلاغ زندگي مي‌كند با تعدادي از دوستان قرار گذاشتيم، به ديدارشان برويم. روز ديدار همراهي اين دوستان نصيبم نشد اما ماحصلش را از زبان دوستان بسيجي‌مان به رشته تحرير درآوردم.
 مرضيه حديدچي (دباغ) از زنان مبارز انقلابي بود كه فعاليت‌ها و حركت‌هاي سياسي‌اش را از سال 1346آغاز كرد و اين مبارزات را تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داد. پس از آن مسئوليت‌هايي از جمله فرماندهي سپاه همدان و فرماندهي بسيج خواهران، سه دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و قائم‌مقامي جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران را بر عهده داشت. خانم حديدچي (دباغ) از مبارزان ديرين و السابقون‌السابقون انقلاب بود. مادر هشت فرزند كه وظايفش به عنوان يك زن هم خللي در اراده‌اش ايجاد نكرد. يكي از دوستان تعريف مي‌كرد، آن روز كه به سراغش رفتيم وقتي زنگ در خانه به صدا درآمد دباغ و خانمي كه همراهش بود در را برايمان باز كردند. با همه مشقت بيماري و دردي كه وجودش را گرفته بود، متواضعانه به استقبالمان آمد و لحظاتي زيبا و به‌يادماندني را برايمان رقم زد.
 پرتقال‌هاي ارزان !
ابتداي ديدار خانم دباغ از چرايي آمدنش به روستاي خور برايمان گفت؛ «دكترها بعد از بررسي وضعيت جسمي‌ام از من خواستند به يك منطقه خوش آب و هوا بروم و آنجا زندگي كنم تا حالم بهتر شود. من هم اين روستا را انتخاب كردم.»
خانم دباغ از خاطرات و همراهي‌اش با امام و مجاهدت‌ها و اتفاقاتي كه در زندان ساواك برايش افتاده بود هم صحبت كرد. شعف خاصي وجودمان را پر كرده بود. از اينكه در محضر يك بانوي انقلابي نشسته بوديم كه ما را به شنيدن خاطراتش دعوت مي‌كرد، احساس خوبي داشتيم ايشان وقتي طلبه‌اي كه همراهمان بود را ديد، خاطره‌اي از ديدار امام خميني با طلبه‌ها و خريد پرتقال تعريف كرد.  «در ايامي كه محضر امام بودم يكي از برنامه‌هاي روزانه‌ام خريد يك كيلو پرتقال براي بيت امام بود. يك روز كه براي خريد پرتقال رفتم متوجه شدم قيمت امروز دقيقاً نصف قيمت ديروز است. براي همين با خود فكر كردم مي‌توانم با همان پول، دو كيلو پرتقال براي بيت امام تهيه كنم. خوشحال از اين تصميم دو كيلو پرتقال خريدم و برگشتم. اتفاقاً در بدو ورودم با امام روبه‌رو شدم. ايشان وقتي حجم زياد پرتقال را ديدند از من سؤال كردند: «امروز بيشتر پرتقال خريده‌ايد؟» به امام توضيح دادم كه من با همان پول هر روزه توانستم دوكيلو پرتقال بخرم. چون قيمت امروز دقيقاً نصف روزهاي گذشته بود. امام ناراحت شدند و گفتند: «شما اسراف كرديد. خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.» در ادامه فرمودند: «شايد امروز آنهايي كه تا ديروز توان خريد پرتقال را نداشتند با اين قيمت پايين مي‌توانستند پرتقال بخرند. كارتان درست نبود.»
من هم كه از ناراحتي امام ناراحت شدم. از همسر ايشان خواستم وساطت كنند تا مسئله حل شود. همسر امام با ايشان صحبت كردند و امام به ايشان فرموده بودند: «به خانم دباغ بگوييد اين پرتقال‌ها را پوست بكند و پوره پوره كند. بعد‌ازظهر در ديدار با طلاب اينها را داخل سيني بگذاريم بينشان پخش كنيم. من از طلاب مي‌خواهم براي شما استغفار كنند تا شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.» به دستور امام همان كار را كردم. اين خاطره نمونه‌اي از برخورد امام خميني (ره) در بحث اسراف بود.»
 دو ركعت نماز شكر
خانم دباغ از سال‌ها مجاهدت و شكنجه‌هايي كه خود و دخترشان در زندان‌هاي ساواك تحمل كردند هم برايمان گفتند؛ تعريف مي‌كردند: «يك شب دخترم را بعد از ساعت‌ها شكنجه و آزار و اذيت به داخل سلول انداختند. آنقدر بي‌حال و بي‌رمق بود كه تصور كردم تمام كرده است. همان جا دو ركعت نماز شكر خواندم كه فرزندم در راه انقلاب شهيد شده است.» خانم دباغ همچنين از ماجراي نامه امام به گورباچف صحبت كرد، از اينكه چگونه امام از ايشان خواسته بود اين نامه را به همراه آيت‌الله جوادي آملي به گورباچف برسانند.
  درگذشت يك انقلابي
آن روز به‌يادماندني هيچگاه از ذهن دوستانمان نخواهد رفت. 27 آبان ماه سال 1395برايمان سخت گذشت؛ وقتي خبر درگذشت خانم دباغ اين اسوه مقاومت را شنيديم. روزي كه يكي ديگر از ياران صديق امام به خاطر بيماري قلبي در بيمارستان خاتم الانبياء(ص) دار فاني را وداع گفت.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار