جواد محرمي
انقلاب اسلامي امسال 40 ساله ميشود. در اين چهلمين سالگرد انقلاب ابراهيم حاتميكيا با فيلم «به وقت شام» انقلابي در سينماي ايران به پا كرده است.
حاتميكيا جزو معدود فيلمسازان ايراني است كه به طور معمول در آثارش براي سينما و مخاطبانش كم نميگذارد. اين كم نگذاشتن به روحيه و منش فكري و اعتقادي او بازميگردد. او يك انقلابي است. يك انقلابي هر جا كه باشد كارش را خوب انجام ميدهد.
به وقت شام حاتميكيا فيلمي خوشساخت، سرگرمكننده و استاندارد است. اثري فراتر از سينماي ايران كه قطعاً ميتوان آن را در بسياري از جنبهها با بلاك باسترهاي روز جهان مقايسه كرد. اينكه او ميتواند در سينماي ايران با همه كمبودهايي كه از آن خبر داريم دست به خلق اثري تا اين حد استاندارد بزند خودش ميتواند موضوعي پژوهشي باشد. به طور قطع خيليها در حال تماشاي بسياري از بخشهاي فيلم به وقت شام با خود گفتهاند كه او چطور توانسته چنين صحنههايي را بسازد.
آخرين ساخته ابراهيم حاتميكيا مشحون از پلانها و سكانسهاي اكشني است كه واقعاً خوب از كار درآمدهاند. اكشن همان لفظي است كه طرفداران سينماي جشنوارهاي و فلاكت از شنيدن آن به اصطلاح كهير ميزنند و لب به ناسزاگويي باز ميكنند چراكه اگر قرار باشد سينما در ايران زياد جدي گرفته شود آن وقت خيليها بايد در دكان دونبششان را تخته كنند.
كارگرداني حاتميكيا مانند هميشه بالاتر از سطح كارگرداني سينماي ايران است. در اغلب سكانسها و پلانهاي فيلم پرزحمت به وقت شام اگر از قبل اطلاعاتي درباره فيلم نداشته باشيد به طور قطع حتي حدس هم نميتوانيد بزنيد كه در حال تماشاي فيلمي ايراني هستيد.
به وقت شام، به وقت انقلابدر اين دوره از جشنواره تعداد آثار مرتبط با مفاهيم انقلاب اسلامي كم نيست اما به وقت شام را بايد انقلابيترين و مرتبطترين اثر جشنواره امسال محسوب كرد. فيلمي جسورانه درباره فتنه سوريه و داعش. ابراهيم حاتميكيا در اين فيلم توانسته به خوبي فضاي فكري و رفتاري داعش را ترسيم كند آن هم به شيوهاي كاملاً سينمايي و بهروز. به وقت شام در به كار بردن صحنههاي اكشن و جلوههاي ويژه ميداني و بصري فيلمي بينظير در سينماي ايران محسوب ميشود. فيلمي درگيركننده كه مخاطب را از ابتدا تا انتها روي صندليها ميخكوب ميكند. تكنيكي كه حاتميكيا در اين فيلم به كار برده به طور قطع سينماي ايران را چند پله به جلو پرتاب ميكند. انتظار ميرود كه به وقت شام بتواند نظر هيئت داوران را جلب كند؛ البته تمايلات سياسي و عقيدتي هيئت داوران قطعاً در اين باره دخيل خواهد بود.
تقابل دو رويكردوقتي از استاندارد سينمايي حرف ميزنيم دقيقاً از چه چيزي حرف ميزنيم؟ زماني عدهاي از مديران سينمايي جمهوري اسلامي به جوانان اين كشور القا كردند كه ما نميتوانيم فيلم استاندارد بسازيم چون مثلاً امكانات نداريم يا علمش را نداريم پس بهترين كار اين است كه فكر رؤياپردازي در سينما را از خود دور كنيم و رؤياپردازي را بسپاريم به هاليوود. آنها كارشان را بكنند و ما هم كار خودمان را، اما كار ما بايد اين باشد كه فيلمهاي هنري بسازيم و بفرستيم به جشنوارههاي خارجي و آنها فيلمهاي ما را ارزشگذاري كنند و به ما جايزه بدهند تا ما از اين طريق جهاني شويم. اين دقيقاً همان اتفاقي بود كه دههها در سينماي ايران رقم خورد. ماشين پروپاگانداي تئوري «هنر براي هنر» هم سالها بر همين ايده خانمانسوز ميدميد.
اما در اين ميان معدود سينماگراني هم بودند كه اسير تئوري خودباختگي در سينما نشدند و راه خود را رفتند. حاتميكيا اگرچه از همان فيلمهاي ابتدايياش ميشد تمايل به تسلط بر فن و تكنيك سينما را مشاهده كرد ولي از فيلم «چ» به اين طرف راه دشواري را آغاز كرد و تجربيات جديدي را در سينماي ايران تجربه كرد. تجربههايي كه نياز به اعتمادبهنفسي عظيم داشت. او اين راه را آغاز كرد و فيلم به فيلم جلو آمد و حالا در به وقت شام دست به خلق اثري زده كه سينماي ايران را فرسنگها به جلو پرتاب كرده است. البته طبيعي است كه ديدن اين پيشرفت براي خيليها خوشايند نباشد. براي همين هم هست كه روحيه ما ميتوانيم حاتميكيا نبايد تبديل به يك الگو در سينماي ايران شود. اگر الگوي حاتميكيا دست برتر باشد آن وقت مدرسه به اصطلاح ملي سينما و بودجههايش و نيز سينماي جشنوارهاي معطوف به غرب خود به خود بساطش جمع ميشود.
ما ميتوانيم سينمايياما آخرين ساخته ابراهيم حاتميكيا مشحون از صحنههاي اكشني است كه حتي نزديك شدن به مختصات آن به مخيله آدمهاي خودباخته سينماي ايران هم خطور نميكند. منظور از خودباخته همان آدمهايي است كه اساساً اعتقاد دارند ايراني جماعت نبايد خودش و توانمنديهايش را زياد جدي بگيرد و از سطحي فراتر بينديشد. فكر كردن و كار كردن كار ايرانيجماعت نيست بلكه ديگراني هستند كه براي ما و به جاي ما فكر و البته كار هم ميكنند. اين همان تفكري است كه براي مثال اقتصاد ايران را به لبه پرتگاه نزديك كرده است. وقتي تفاوتهاي سينماي حاتميكيا با ديگران بالا برود طبيعي است كه عدهاي احساس خطر كنند. چون حاتميكيا حقير بودن و ناتوان بودن خيليها را با آثارش آشكار ميكند. وقتي نميتوان به او رسيد راهي جز تخريب و مسخره كردن نميماند هرچند اگر كمي منصف باشي بايد به حقيقت اعتراف كني.
سينماي حاتميكيا براي خيليها يك خطر محسوب ميشود. او توان ساخت آثار بيگ پروداكشن را دارد. خيليها بودند كه بودجههاي كلان گرفتند و آثار بيارزشي ساختند كه حتي رنگ اكران هم به خود نديد يا اگر ديد در گيشه با شكست مواجه شد اما حاتميكيا هنوز هم فيلمهايش ميفروشد. او همچنان برخلاف اغلب فيلمسازان نامدار ايران سرحال و قبراق است. هنوز هم مردم بليت ميخرند و براي ديدن فيلمهاي او به سينما ميروند. اين وضعيت براي آنهايي كه جامعه را دوقطبي ميبينند و از ديدن حاتميكيا در قطب مخالف خود حرص ميخورند تقريباً يك تراژدي كامل است. اين براي خيليها غم بزرگي است كه حاتميكياي نابغه با اين سطح توانايي در سينما عنوان كند كه من سرباز نظام و كشورم هستم. ايرادگيرهاي بنياسرائيلي دقيقاً در چنين وضعيتي سر و كلهشان پيدا ميشود.