کد خبر: 894312
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۷
نسبت‌سنجي عرفان و دين در انديشه شهيد مطهري
يكي از مهم‌ترين مسائلي كه در طول اعصار گذشته مورد بحث عوام، مورخان، فقها، حكما و عرفا بوده، نسبت­‌سنجي ميان «عرفان» و «دين اسلام» است.
حسين مطلق

يكي از مهم‌ترين مسائلي كه در طول اعصار گذشته مورد بحث عوام، مورخان، فقها، حكما و عرفا بوده، نسبت­‌سنجي ميان «عرفان» و «دين اسلام» است. بررسي نسبت اين دو مفهوم از آنجا اهميت مي‌يابد كه با رسيدن به پاسخ، مي‌توان فهميد دايره شمول عرفان ذيل دين تعريف مي‌شود يا چيزي فراگيرتر از دين؟ آيا عرفان در ذات اسلام است يا «عرفان اسلامي» چيزي غير از اسلام است؟ آيا عرفان فراديني يا حتي الحادي نيز مي‌تواند موضوعيت داشته باشد يا خير؟ يادداشت كوشيده تا اين نسبت را با توجه به نگاه شهيد مطهري(ره) به مقوله عرفان بررسي نمايد. 
   
چند نظر در نسبت عرفان و دين

شهيد مطهري در نسبت‌سنجي عرفان و اسلام چند نظر را تشريح مي‌كند: 
الف) گروه نخست را برخي محدثان و فقهاي تاريخ اسلام تشكيل مي‌دهند كه معتقدند عرفا در مسلك خود پايبندي به اسلام و شريعت ندارند و صرفاً اعمال خود را به اسلام نسبت مي‌دهند. اين گروه با مثال زدن برخي از عارفان و آثار يا نوشته‌هاي آنان كه در آن آثار مي‌توان پاي شريعت‌گريزي را مشاهده كرد، بدبيني خود را نسبت به عرفان و مسلك عرفاني ابراز مي‌دارند
ب) برخي روشنفكران معاصر كه عرفان را جرياني در اعتراض به شريعت مي‌دانند و بر همين اساس معتقدند جنبش‌هاي عرفاني در طول تاريخ با تكيه بر زهد فردي و عزلت‌گزيني به جريان مذهبي حاكم اعتراض نشان داده‌اند. پس جنبش‌هاي عرفاني لزوماً ذيل اسلام قابل تعريف نيست و چه بسا مناسك عرفاني مي‌توانند جايگزين براي دين به حساب آيند
پ) نظريه سوم شهيد مطهري آن را نظريه معتدل مي‌نامند و اعتقاد دارند اگرچه برخي افراد كه با نام عرفان در تاريخ اسلام شناخته شده هستند نظرياتي ارائه نموده‌اند كه نهايت آن به بدعت و انحراف يا فرقه‌بازي مي‌انجامد اما به طور كلي و به دليل انحرافات شكل يافته در مسير عرفان نمي‌توان آن را از اساس نفي نمود. عرفا نيز همچون بقيه گروه‌هاي فرهنگي اسلامي چارچوب خاصي مواضع و عقايد خود داشته‌اند و بسياري از آنان هيچگاه چارچوب خود را تعارض با دين تعريف نكرده‌اند.
شهيد مطهري اعتقاد دارد بايد در عرفان‌پژوهي دو نگرش مختلف را از هم تفكيك كرد. نگرش نخست ديدگاهي است كه عرفان را برگرفته از بطن معارف اسلامي و عمق فرهنگ ديني مي‌دانند و در طول تاريخ همواره افراد شناخته شده و بزرگان ديني با اين عرفان شناخته مي‌شدند اما در مقابل همواره گروهي بوده‌اند كه با استناد به عرفان و ادعاي عرفاني دست به تشكيل فرقه‌هاي صوفي مسلكانه زده‌اند. استاد شهيد معتقد است نبايد به دليل برخي از اين بدعت‌ها اصل عرفان اسلامي را زير سؤال برد. ايشان عرفان را واژه‌اي مي‌دانند كه در غيريت با اسلام تعريف نمي‌شود بلكه « عرفان اسلامي، مايه‌ها و ماده‌هاي اصلي خود را از اسلام گرفته است.»
نقد نظريه‌هاي عرفان و تصوف و عملكرد برخي از صوفيان نبايد مانع از ادراك حقيقت عرفان اسلامي به عنوان يك بعد از معارف اسلامي و فرهنگ ديني مسلمانان شود: عرفان، ساحتي از ساحت‏هاي فرهنگ و معارف اسلامي است كه نبايد از آن غافل شد و لايه‌هاي ‏باطني دين مقدس اسلام در عرفان اصيل و خالص اسلامي به ظهور رسيده است؛ اگرچه عملكرد عارفان و كاركرد عرفان و تصوّف نقدپذير است: در سنجش و ارزيابي انطباق نظرهاي عارفان با كتاب و سنّت و فرهنگ ‏اصيل اسلامي و نوع كاركرد عرفان و تصوّف بايد كارشناسان و متخصّصان مربوطه بررسي و اظهارنظر كنند
ضوابط و اصولي كه عرفا مطرح كرده‌اند، در انطباق با فرهنگ اسلامي در طول ادوار تاريخي اسلام تكامل پيدا كرده است. هرچند در اين پروسه تكاملي و توسعه عرفان نظري جرياناتي چون انديشه‌هاي فلسفي اشراقي يا جريان انديشه كلامي نيز بر عرفان تأثير گذاشته‌اند اما همين انديشه‌ها نيز خارج از چارچوب تفكر اسلامي اساساً قابل تحليل نيستند. پس شهيد مطهري ضمن انتقاد به برخي محدثان و فقها كه مي‌كوشند عرفان را غيريتي بر چارچوب اسلام معرفي كنند، اين دسته را عمدتاً افرادي تنگ‌نظر مي‌داند كه بيشتر به ظواهر اسلام تأكيد دارند و جنس خشك اسلامي كه قائل به آنند، با لطافت‌هاي عرفاني و معنويت‌هاي عميق آن ناسازگار است:«حقيقت اين است كه نظريه اين گروه، به هيچ وجه قابل تأييد نيست. مايه‌هاي اولي اسلامي بسي غني‏تر است از آنچه اين گروه به جهل‏ يا به عمد فرض كرده‏اند. نه توحيد اسلامي به آن سادگي و بي‏محتوايي است كه اينها فرض كرده‏اند و نه معنويت انسان در اسلام منحصر به زهد خشك است و نه نيكان صحابه رسول اكرم آنچنان بوده‏اند كه توصيف شد و نه آداب اسلامي محدود است به اعمال جوارح و اعضاو.... تعليمات اسلامي توانسته است الهام‌بخش يك سلسله معارف عميق، در مورد عرفان نظري و عملي باشد.» 
شهيد مطهري صراحتاً معتقد است: « يكي از علومي كه در دامن فرهنگ اسلامي ‌زاده شد و رشد يافت و تكامل پيدا كرد، علم عرفان است.»
به عبارتي ايشان اسلام را بستري براي رويش و تكامل عرفان مي‌دانند و اصلاً علت وجودي نضج عرفان پس از دوره اسلامي را وجود دين اسلام برمي‌شمرند. از منظر ايشان عرفان هم در نظر و هم در عمل، با دين اسلام تماس و اصطكاك دارد؛ چراكه اسلام بيش از هر ديني، به رابطه انسان با خدا و جهان و كيفيت آن و نيز تشريح ماهيت نظام آفرينش و جايگاه وجودي انسان در آن پرداخته است. ايشان در نسبت‏شناسي و نسبت‌سنجي عرفان با اسلام و ادعاي عرفاي اسلامي پيرامون نيل به حقيقت مي‏نويسد:«البتّه عرفاي اسلامي هرگز مدّعي نيستند كه سخني ماوراي اسلام دارند و از چنين نسبتي سخت تبرّي مي‏جويند. برعكس، آنها مدّعي‏ هستند كه حقايق اسلامي را بهتر از ديگران كشف كرده‏اند و مسلمان واقعي آنها مي‏باشند. عُرفا چه در بخش عملي و چه در بخش نظري، همواره به كتاب و سنّت و سيره نبوي و ائمه اكابر صحابه استناد مي‏كنند.»
تفسير عرفان از اسلام و جهانبيني عرفاي اسلامي پيرامون روابط انسان با «خدا»، «خود»، «جامعه» و «جهان» از نگاه شهيد مطهري برگرفته از اصول اسلامي است و آنچه عرفا براي رسيدن به مسير حق سخن گفته‌اند؛ چيزي فراتر از آموزه‌هاي ديني، بيان قرآني و سيره معصومين در آنها يافت نمي‌شود. ايشان به منظور اثبات ادعاي خود به آيات و روايات رجوع مي‌نمايند و دستمايه‌هاي عرفاني موجود در آن را استخراج و باين نموده‌اند. 
   
عرفان اسلامي در آيات قرآن

شهيد مطهري پس از ذكر آياتي از قرآن مانند آيه ۱۱۵ سوره بقره: «وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ آن اللّهَ واسِعٌ عَليمٌ»؛ و آيه ۳ سوره حديد «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» مي‌گويد: اين نوع آيات انسان را به سوي توحيدي ناب و برتر از توحيد عوام‌الناس فرا مي‌خواند. ايشان معتقد‌ند اين آيات كه وحدت وجود را مورد اشاره قرار مي‌دهد به جلوه‌اي از توحيد اشاره دارد كه تعمق در دين سلوك عرفاني مي‌توانند چنين شناختي را به دست دهد. در خصوص اعتقاد عرفان اسلامي به هدف لقاءالله اين هدف را منطبق با آيات قرآن مي‌دانند و آيات مختلفي از قرآن را كه به عبارت اشاره نموده‌اند برمي‌شمارد و همچنين به داستان‌هاي قرآني كه به روايت تكلم خداوند با برخي از بندگان غير از پيامبران همچون حضرت مريم مي‌پردازد اشاره مي‌نمايند و آن را قابل تطبيق با مرحله نهايي از سلوك عرفاني مي‌دانند. همچنين اعتقاد به تزكيه نفس را يكي ديگر از اصول عرفاني برگرفته از آيات قرآن برمي‌شمارند كه مكرراً در قرآن مورد اشاره قرار گرفته و به تزكيه نفس و ضرورت آن پرداخته شده است. آيه شريف «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا» به همين موضوع يعني رسيدن به مراتب والاي معنوي در اثر تزكيه نفس اشاره مي‌كنند. از نظر ايشان در جاهايي از قرآن كه به نفس اماره ، نفس لوامه و نفس مطمئنه پرداخته است، به گونه‌اي منازل و درجات تقرب به خداوند را بيان نموده كه از اين به بعد قابل تطبيق با منازل سير و سلوك است كه عرفا به آن اشاره دارند. 
يكي از آيات قرآني كه بسيار مورد استفاده عرفا بوده است، آيه معروف به «نور» است كه استاد مطهري بعد از تفسير اين آيه از سوره نور كه خداوند را به نور چراغ تشبيه كرده است؛ از هدايت‌هاي عقلاني، وحياني و باطني و حسي كه اين آيه به آن اشاره دارد، سخن مي‌گويند. ايشان بالاترين سلوك عرفاني را طبق آيه شريفه، سلوك اولياي خدا مي‌دانند كه با هدايت وحياني حاصل مي‌گردد: « فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ آن تُرْفَعَ وَ يذْكرَ فِيهَا اسْمُهُ». 
در ادامه ايشان به تفسير عبارت «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكراللَّه» (مرداني كه تجارت و كسب آنان را از ذكر خداوند بازنمي‌دارد) مي‌پردازند، و از همين جا تفاوت عرفان مورد پذيرش اسلام را با ساير عرفان‌ها بيان مي‌نمايند. ايشان اين عبارت را اينگونه توضيح مي‌دهد كه سالكان مسير حق، عزلت‌نشين نيستند كه حسب انتظار برخي ديدگاه‌هاي انحرافي عرفاني، رسيدن به كمال را در گرو انزوا از اجتماع مي‌دانند: از اينجا تفاوت منطق عرفاني قرآن با خيلي از عرفان‏ها روشن‏ مي‌شود. قرآن نمي‏گويد مرداني كه از كار و تجارت، بيع، بنّاني، معماري، آهنگري، نجّاري، معلّمي و خلاصه «وظايف» دست‏ برمي‏دارند و به ذكر خدا مشغول مي‌شوند. مي‏فرمايد: آنها كه در همان حالي كه اشتغال به كارشان دارند، خدا را فراموش نمي‏كنند. يگانه ‏چيزي كه هيچ وقت او را فراموش نمي‏كنند، خداست. يك چنين آدمي واقعاً بدن او مسجد است؛ چون هميشه در اين بدن، ياد خدا و ذكرخدا و تسبيح خداست. همه كارهاي درستي كه ديگران مي‏كنند، او هم مي‏كند؛... امّا تفاوت در اين است كه او در عين اشتغال به كارش‏ يك لحظه از خدا غافل ‏نيست. »
  
برداشت‌هاي عرفاني از احاديث و روايت

شهيد مطهري براي بررسي مباني عرفان اسلامي با سيره پيامبر به گفت‌وگوي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بعد از نماز صبح يكي از روزها با يكي از اصحاب پيرامون يقين و نشانه‌هاي يقين درد دل بر رسيدن انسان به مقام احسان شهود و مكاشفه اشاره مي‌نمايند. استاد مطهري سيره علوي و روايات حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام را نيز يكي از منابع اصيل عرفان اسلامي بر مي‌شمارند. به ويژه حضرت در خطبه‌هاي 220 كه به تفسير آيه بيست و هفتم سوره نور پرداخته‌اند و در خطبه معرف 218 (همام) كه به بيان اوصاف عارفان مي‌پردازند، اشارات عرفاني فراواني نهفته است. علاوه بر اين موارد ايشان به ادعيه وارده از ناحيه معصومين از جمله دعاي كميل، عرفه و مناجات شعبانيه و نيز اشارات عرفاني حضرت سيدالساجدين(ع) اشاره مي‌كنند و آنها را يكي از مهم‌ترين و اصيل‌ترين منابع عرفاني شيعه مي‌دانند. شهيد مطهري نهايتاً با بررسي روايات نتيجه مي‌گيرند منبع ديگري جز اسلام براي عرفان رشديافته در تمدن اسلامي قابل احصا نيست:«آيا با وجود اين همه منابع، جاي اين هست كه ما در جست‏وجوي يك منبع خارجي باشيم؟» از نظر ايشان حتي مستشرقيني كه روي عرفان اسلامي تحقي نموده‌اند، به اين معترفند كه منبعي جز آيات و روايات نمي‌توان براي عرفان اسلامي بيان نمود: «[آن دسته مستشرقيني] كه مطالعات وسيعي در عرفان اسلامي دارند و با اسلام بيگانه نيستند، صريحاً اعتراف دارند كه منبع اصلي عرفان اسلامي، قرآن و سنّت است. »
  
عرفان منهاي مذهب محال است!

همانگونه كه بيان شد، نگرش متأخري كه نسبت به عرفان وجود دارد، آن را اساساً امري فراديني برمي‌شمرد. به عبارتي از رياضت‌هاي هندوها گرفته تا مناسك‌هاي يهوديان را گونه‌هاي عرفاني مي‌داند كه همه در پي رسيدن به آرامش وجودي انسان هستند و حتي اخيراً عرفان را كاملاً بي‌نياز از گرايش به دين برمي‌شمرد. به عبارتي شرعيات را مسئله غيرمرتبط با عرفان تلقي نموده و براي طي مراحل عرفاني به طريقيت خاص در چارچوب ديني معتقد نيست. از قضا در حال حاضر بازار داغ عرفان‌هاي كاذب كه مي‌كوشند جايگزيني براي دين‌گرايي باشند، داغ است. شهيد مطهري اين مسئله كه عرفان، به عنوان «دين انساني» يا اومانيستي مطرح مي‌شود؛ ابراز تعجب نموده و طي طريق عرفاني بدون مذهب را اساساً امري محال و نشدني مي‌دانند: «اخيراً به عرفان توجّه پيدا كرده‏اند از باب اينكه آن را فرهنگ انسانگرا مي‏دانند كه اساس عرفان، خدا آگاهي و تسليم به خدا است.‏مي‏خواهند عرفان را از خدا جدا كنند و عرفان هم باشند. خيلي عجيب است! من در نوشته‌هاي امروز ايراني‏ها مي‏بينم به عرفان گرايش‏پيدا كرده‏اند. عرفان منهاي خدا و مذهب! اين خيلي عجيب است! امكان ندارد.» ايشان نهايتاً ضمن پرهيز دادن مردم از گرايش به اين عرفان‌هاي كاذب، به روايت امام باقر(ع) اشاره مي‌كنند كه درك حقيقي از حقيقت را صرفاً در مكتب اهل بيت و اسلام امكانپذير مي‌دانند:«امام باقر(ع) فرمود: «غَّرَبوا و شَرّقوا» به غرب عالم برويد، به شرق عالم برويد آخرش بايد بياييد اينجا. زانو بزنيد تا حقيقت را بفهميد.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر