کد خبر: 893985
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۹
نگاهي به فيلم سينمايي «بمب» ساخته پیمان معادی
كارگردان فيلم سينمايي «بمب» اصرار زيادي دارد تا واژه عشق را به فيلمش الصاق كند و در نامگذاري اين كار را به توصيه دوستان امريكايي‌اش كرده است،‌اما مشك آن است كه خود ببويد. شاعرانه و عاشقانه بودن به هيچ اثري الصاق‌شدني نيست.
جواد محرمي

كارگردان فيلم سينمايي «بمب» اصرار زيادي دارد تا واژه عشق را به فيلمش الصاق كند و در نامگذاري اين كار را به توصيه دوستان امريكايي‌اش كرده است،‌اما مشك آن است كه خود ببويد. شاعرانه و عاشقانه بودن به هيچ اثري الصاق‌شدني نيست. 
تمايل به بازنمايي دوره‌اي مهم از تاريخ كشورمان چند سالي است كه از سوي برخي فيلمسازان مشاهده مي‌شود و آثار خوبي هم در اين رابطه توليد شده است. سال گذشته بهترين فيلم جشنواره فجر يعني ماجراي نيمروز به همين دوره يعني ابتداي دهه 60 اختصاص داشت؛‌ فيلمي كه در آن شاهد خشونت بي‌حد و حصر و افراطي گروهك منافقين و ترورهاي كور آنها بوديم و تصويري دقيق از اتفاقات آن دوران و البته مظلوميت نيروهاي انقلابي ارائه مي‌داد و البته توانست نظر قاطبه كارشناسان سينما را نيز به خود جلب كند و فيلمي تأثيرگذار، جذاب و ماندگار در سينماي ايران لقب بگيرد. 
شايد سروصدايي كه سال گذشته فيلم «ماجراي نيمروز» ايجاد كرد،‌باعث‌شده تا عده‌اي به فكر بيفتند تا قرائت مورد علاقه خود را در پاسخ به آن فيلم ارائه دهند. پيمان معادي در نشست خبري از خشونت دهه 60 سخن مي‌گويد و اين خشونت را در فيلمش به شعار «مرگ بر امريكا» ارجاع مي‌دهد؛ ‌شعاري كه به زعم او ريشه خشونت اين دهه است. اين دقيقاً همان آدرس غلطي است كه فيلمساز سعي در القاي آن دارد، ولي ضعف فيلم تا حدي تير او را روانه سنگ مي‌كند. 
تجربه موفق در گيشه كه براي فيلمي چون «نهنگ عنبر» يك و دو رقم خورد هم مي‌تواند انگيزه‌اي براي پيمان معادي محسوب شود،‌اما نهنگ عنبر نگاه و رويكرد صادقانه‌تري در هجو برخي اتفاقات دهه 60 اتخاذ كرده بود. 
  
اين يك عاشقانه نيست

آخرين ساخته پيمان معادي بر خلاف شعاري كه برايش انتخاب شده يك عاشقانه نيست؛ هجويه‌اي است كه فقر ساختار و ضعف كارگرداني آن را به محصولي كم‌رمق تبديل كرده است. 
فيلمساز در نشست خبري هم نمي‌تواند محتويات شعاري ذهنش را كه انگيزه ساخت فيلمش شده بيرون نريزد. «دهه 60 دهه خيلي خشني بود» معادي كتمان نمي‌كند كه نام فيلمش را زماني كه در امريكا بوده به او پيشنهاد داده‌اند. در واقع دوستان آقاي فيلمساز به او توصيه كرده‌اند عنوان فيلمش را با واژه عشق مزين كند تا شايد بمب او عاشقانه جلوه كند ‌اما علي‌القاعده مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه پيمان معادي بگويد! جالب است كه معادي در ابتداي سخنانش در نشست خبري نيز براي بيان اينكه فيلمش درباره عشق است يا شاعرانه است،‌عجله دارد اما حقيقت اين است كه با نامگذاري و نيز بازي با كلمات هيچ اثري رنگ و بوي عاشقانه به خود نمي‌گيرد،‌ همانطور كه «بمب» را نمي‌توان اثري عاشقانه قلمداد كرد. در واقع مفاهيم را نمي‌توان با سنجاق به چيزي الصاق كرد.
 معادي به كمك محمود كلاري صرفاً توانسته قاب‌هاي زيبايي بسازد كه آزار بصري كمي داشته باشد ‌اما طراحي صحنه او نيز مانند ديالو‌گ‌ها، فضاسازي و بازي‌هاي فيلمش شعاري از كار درآمده است. او گرچه در فيلمش مي‌كوشد اصلي‌ترين شعار انقلاب اسلامي يعني «مرگ بر امريكا» را هجو كند و تصويري كاريكاتورگونه از اين شعار ارائه بدهد ‌اما خود او به شكلي افراطي گرفتار شعار‌زدگي شده است. 
معادي جامعه و حال و هواي اجتماعي دهه ۶۰ را به گل درشت‌ترين حالت ممكن هجو كرده است. مجهول و سردرگم بودن نقطه كانوني و نيز ثقل داستاني فيلم «بمب» آن را به اثري مغشوش، آشفته، بي‌هدف و سردرگم تبديل كرده‌است. ليلا حاتمي بي‌هدف‌ترين و بي‌اثر‌ترين تجربه بازيگري‌اش را در «بمب» تجربه كرده است. شعارها و هجويه‌هاي فيلم او را پيش از اين و گاهي بهتر از او فيلمسازان ديگري نيز سر داده‌اند. 
  
«بمب» هيچ حرف تازه‌اي ندارد

در فيلم «بمب» صداقت و حقيقت كالاي كميابي است. جاي آدم‌ها در فيلم به طرز خنده‌داري جابه‌جا شده است. آنها كه فضاي دهه 60 را كمي درك كرده‌باشند، خوب به ياد دارند آن زمان چه اقشاري با اصابت چند موشك به تهران شبانه به مناطق شمالي كشور كوچ كردند و چه اقشاري خود را به ميدان دفاع از جان و ناموس رساندند و اين چيزي نيست كه بشود آن را در ذهن نسل‌هاي جديد جابه جا كرد. هنوز و همچنان وضعيت ترسوها و مبارزان عرصه دفاع از كشور عيان و قابل احصاست.  پرداخت صحيح و نه صرفاً افراطي از جامعه دانش‌آموزي و اجتماعي دهه 60 را پيش از اين به بهترين شكل در مجموعه آثار ماندگار قصه‌هاي مجيد تجربه كرده بوديم،‌اما بمب معادي در بازنمايي آن دوره به شدت افراطي، مغرضانه و يكسويه دست به روايتگري زده است. با اين حال اين همه اشكال فيلم او نيست. بمب همانطور كه ذكرش رفت، از ساختار روايي پر اشكال و به شدت ناصادقانه‌اش لطمه اساسي خورده است. فيلمساز از اساس تكليفش را با جنس مخاطبي كه براي او فيلم ساخته معين نكرده است، برخي سكانس‌ها و ديالوگ‌ها به سينماي نازل كمدي پهلو مي‌زند كه در كنار برخي ژست‌هاي شبه‌روشنفكرانه فيلم كاملاً بي‌قواره به نظر مي‌رسد. 
اي كاش فيلمساز دوتابعيتي كشورمان كه زاده شهر نيويورك و كشور امريكاست و به قول خودش نام اثرش را نيز دوستاني از امريكا به او پيشنهاد داده‌اند و در فيلمش شعار مرگ بر امريكا را به سخره مي‌گيرد، ‌به جاي اين همه وامدار بودن از امريكا مانند ابراهيم حاتمي‌‌كيا صرفاً از امريكايي‌ها تكنيك سينما را ياد مي‌گرفت و آن تكنيك را نيز در خدمت مردم كشورش قرار مي‌داد. اي كاش فيلم پيمان معادي به لحاظ استانداردهاي فني و تكنيكي سينما امريكايي بود، با حلوا حلوا كردن دهان شيرين نمي‌شود. همانطور كه با عاشقانه و شاعرانه خواندن نيز هيچ اثري رنگ لطافت و ظرافت به خود نمي‌گيرد. واقعاً مشك آن است كه خود ببويد... 
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۴۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۶
0
0
مرگ بر آمریکا خودش بخودی خود هجو و سرکار گذاری مردم هست. سلاطین شعار بهتر بود مرگ بر آمریکا را از چین، آلمان و ژاپن اشغالی و کره جنوبی یاد میگرفتند که با تولید و ایجاد اشتغال آمریکا را به استهزا گرفته اند. آلمان و ژاپن هنوز در اشغال آمریکاست و پادگانهای نظامی آمریکا در این کشورها هست.
علي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۰۴ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۶
0
0
جناب جوان آنلاين حروس زير بغلتان چه دم زيبايي دارد
دهه شصت آغاز پايان آرامش انديشه بود
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار