به گزارش خبرنگار ما، عصر روز شنبه، 23 ديماه زني به نام ليلا وارد كلانتري 148 انقلاب شد و به مأموران خبر داد كه شوهر 40سالهاش مهدي گم شده است. او گفت: محل كار شوهرم در جاده مخصوص كرج است. شوهرم امروز صبح مثل هميشه با خودروي شخصياش از خانهمان در خيابان جمالزاده شمالي خارج شد تا به محل كارش برود. بعد از آن هر چه با تلفن همراهش تماس ميگيرم گوشي او خاموش است. همكارانش هم ميگويند كه مهدي امروز سر كار نرفته است و احتمال ميدهم كه برايش اتفاق بدي افتاده باشد. بعد از مطرح شدن شكايت، پرونده به دستور قاضي محمدي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي در اختيار تيمي از كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي قرار گرفت. در اولين گام ليلا، همسر 36 ساله مهدي به عنوان مظنون مورد تحقيق قرار گرفت. او گفت كه از سرنوشت شوهرش خبر ندارد. همچنين كارآگاهان در تحقيقات ميداني متوجه شدند كه ليلا، كارمند يك شركت خصوصي است و با يكي از همكارانش كه مردي 38ساله به نام خليل است ارتباط دوستي دارد.
در حالي كه بررسيها در اين باره در جريان بود به كارآگاهان پليس خبر رسيد كه جسد سوخته مردي جوان در بيابانهاي شهرستان نطنز كشف شده است. از آنجا كه احتمال ميرفت جسد متعلق به مهدي باشد، خانوادهاش با حضور در پزشكي قانوني هويت وي را شناسايي كردند. بعد از شناسايي هويت مقتول، پرونده با موضوع قتل عمد تشكيل شد و پرونده در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليسآگاهي قرار گرفت.
در شاخه ديگري از تحقيقات، شماره پلاك خودروي مهدي در سامانه جامع پليس ثبت شد. همزمان معلوم شد كه خودرو در يك پاركينگ عمومي در كيانشهر پارك شده است. كارآگاهان با حضور در محل و بررسي دوربينهاي مداربسته متوجه شدند مردي كه خودرو را به پاركينگ منتقل كرده كسي نيست جز خليل كه با همسر مقتول رابطهاي دوستانه برقرار كرده است، بنابراين خليل بازداشت شد. او ابتدا گفت كه از سرنوشت مهدي خبر ندارد، اما در تحقيقات فني به رابطه پنهاني با ليلا و شركت در قتل اعتراف كرد. متهم گفت: مدتي قبل با ليلا كه از همكارانم بود دوست شدم. مدتي كه از ارتباط ما گذشت از من خواست براي چند ماه شوهرش را در جايي حبس كنم تا بتواند با گرفتن اثر انگشت و امضا، اموال او را به نام خودش منتقل كند كه قبول كردم. مطابق نقشه صبح روز حادثه مقابل خانه ليلا رفتم. او در خانه را برايم باز كرد و وارد شدم. وقتي وارد شدم ليلا، شوهرش را با داروي خوابآور بيهوش كرده بود. البته وقتي خودم را بر بالين مهدي رساندم او فوت شده بود.
من هم او را بستهبندي كرده و به داخل خودروي خودش منتقل كردم. بعد از اطمينان از اينكه او فوت شده، به سمت بيابانهاي نطنز رانندگي كردم. جسد را داخل گودالي آتش زده و خودرو را در يك پاركينگ عمومي پارك كردم تا در فرصتي مناسب آن را به فروش برسانم. بعد هم به خانه برگشتم تا اينكه بازداشت شدم. بعد از اقرارهاي خليل بود كه ليلا هم بازداشت شد. او قتل را انكار كرد و گفت: روز حادثه وقتي خليل وارد خانه شد، از من خواست در يكي از اتاقها منتظر بمانم. بعد مرد ديگري كه از دوستانش بود وارد شد و با كمك هم مهدي را خارج كردند.
بعد از ثبت اعتراف ليلا، خليل اين بار براي شناسايي همدستش مورد تحقيق قرار گرفت. او هم اعتراف كرد كه با همدستي سهيل كه از دوستانش بود جسد را خارج كرده است، بنابراين سهيل دو روز قبل در خانهاش در شهرستان كرج شناسايي و بازداشت شد.
سهيل گفت: قبل از حادثه، خليل من را با وعده پول فريب داده و گفت اگر براي انتقال مردي به او كمك كنم پول خوبي به من ميدهد كه قبول كردم. به خاطر اينكه من ماشين نداشتم از دوستم فرشاد كه يك پژو 206 دارد، خواستم من را از كرج به تهران و مقابل خانه مهدي برساند كه قبول كرد. البته او از ماجرا خبر نداشت. من مقابل خانه مهدي پياده شدم و او هم به دنبال كارش رفت. وقتي وارد شدم مهدي روي زمين افتاده بود و نيمههوش بود. من و خليل دست و پايش را بسته و او را به داخل خودروي مقتول منتقل كرديم. خليل پشت فرمان نشست و حركت كرديم. او هر نيمساعت يك سرنگ به مهدي تزريق ميكرد و ميگفت كه داروي بيهوشي است. با اعترافهاي سهيل بود كه فرشاد هم چند ساعت بعد بازداشت شد و مورد تحقيق قرار گرفت. سرهنگ كارآگاه حميد مكرم، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليسآگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات از متهمان در اداره دهم پليس آگاهي جريان دارد.