کد خبر: 893337
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۴
گوش‌هاي كودك ما هميشه فعال است
  شكوفه شيباني*

يك: گاهي ما پدر و مادرها تصور مي‌كنيم فقط وقتي كه ما كودكان را مخاطب حرف‌هاي خود قرار مي‌دهيم و با آنها روبه‌رو سخن مي‌گوييم سيستم شنوايي آنها به كار مي‌افتد و در مابقي شرايط و موقعيت‌ها سيستم شنوايي و به تبع آن ارزيابي و ادراك آنها تعطيل است، يعني فرض كنيد من دختري به نام سارا دارم. هر وقت سارا را صدا مي‌زنم گوش‌هاي سارا فعال مي‌شود و در آن لحظه حرف‌هاي مرا مي‌شنود بعد اما گوش‌هاي او كاملاً غيرفعال مي‌شود و هيچ كدام از حرف‌هايي كه من در تلفن همراه به همكارم مي‌زنم يا وقتي با همسرم حرف مي‌زنم يا وقتي كه با اقوام سخن مي‌گويم يا زماني كه در بيرون در مواجهه با همسايه سخن مي‌گويم در همه آن موقعيت‌ها گوش‌هاي سارا نمي‌شنود. اما احتمالاً همه ما در اين باره هم‌نظر باشيم كه اين تصور تا چه اندازه غيرواقعي است. با اين حال متأسفانه اين اشتباهي است كه برخي از والدين در مواجهه با كودكان خود مرتكب مي‌شوند. آنها تصور مي‌كنند كودك فقط وقتي گوش دارد كه آنها گوش كودك را در لحظه حرف‌هاي مستقيم فرا مي‌خوانند، كودك وقتي قدرت ادراك و ارزيابي دارد كه آنها در آن لحظه اين قدرت را مي‌بينند و به حساب مي‌آورند. مثلاً به سارا مي‌گويند ساراجان! قربونت برم تو چقدر ماهي جان مادر يا جان بابا، در حالي كه معيار و ملاك براي كودكان همه آن لحظه‌هايي است كه آنها و ما در آن حضور داريم.
دو: اجازه بدهيد كه با اين مثال قضيه را بيشتر روشن كنيم. چندي پيش كليپي از يك ارتباط تصويري ميان يك رسانه و يك كارشناس در يكي از كشورها در شبكه‌هاي اجتماعي پخش شد كه جالب بود. فكر كنيد كه يك رسانه در موضوعي كاملاً جدي با يك كارشناس تماس تصويري گرفته بود و آن كارشناس از طريق اسكايپ داشت با آن رسانه مصاحبه تصويري مي‌كرد كه ناگهان فرزندان خردسال او وارد اتاق شدند و در اتاق دنبال هم دويدند. يكي كه شيرخواره بود و فكر مي‌كنم روي روروك بود كه در را باز كرد و آمد تو و ديگري هم دختركي چهار پنج ساله به نظر مي‌رسيد. اين دو كودك وسط يك برنامه كاملاً جدي تلويزيوني وارد اتاق كار پدرشان شدند، اما پدر در عين حال كه متوجه موضوع شد خيلي راحت و ريلكس انگار كه آب از آب تكان نخورده به مصاحبه ادامه داد، در حالي كه كودكان او مي‌خواستند از سر و كول پدر بالا بروند. در اين موقعيت همسر مصاحبه‌شونده وارد اتاق شد و رفتارهايي از شرم و آشفتگي از خود نشان داد اما آن دكتر خيلي راحت به حرف‌هاي خود ادامه داد. آن روز آن برنامه پخش شد و وراي محتوا، خود به سوژه‌اي جديد تبديل شد و اتفاقاً بيش از هر برنامه ديگر آن رسانه بيننده پيدا كرد و به سرعت در شبكه‌هاي اجتماعي بازتاب داشت. اما چرا اين برش از آن مصاحبه تا اين حد محبوب شد؟ جداي از اينكه اتفاق بامزه‌اي افتاده بود، اما به نظر مي‌رسد رفتار درست و انساني و كودك دوست آن پدر كه تعارضي ميان نقش‌هاي جدي اجتماعي و تخصصي خود با پدر بودن در آن لحظه نديد باعث شد كه عواطف ميليون‌ها انسان در دنيا نسبت به اين برخورد درست تحريك شود.
سه: اين مثال را زدم كه بگويم صرفاً سخنان رودررو و اصطلاحاً قربون صدقه رفتن‌ها در يك وضعيت آرام نمي‌تواند ملاك برخورد محبت‌آميز با كودكان باشد. چه بسا پدر و مادرهايي كه شايد در طول روز به شكل افراطي قربان صدقه كودكان خود نروند و آنها را مدام غرق بوسه نكنند، اما رفتارهاي محبت‌آميز عميق‌تري با كودكان خود داشته باشند. به اين معنا كه گاه برخي از والدين به خاطر كوتاهي‌ها و رفتارهاي اشتباه خود در دام توجهات اغراق شده قرار مي‌گيرند. به بيان ديگر چون « از اين سوي بام» مي‌افتند براي جبران آن مي‌آيند و «از آن سوي بام» خود را پرتاب مي‌كنند تا عذاب وجدانشان را تسكين دهند. مثلاً پدر و مادر در خانه نشسته‌اند و هر دو غرق در شبكه‌هاي اجتماعي مشغول چك كردن تلفن همراه خود هستند، در اين حال كودك از روي ميزي كه بالا رفته و حواس پدر و مادر نبوده با سر به زمين مي‌افتد و با صداي بلند شروع مي‌كند به گريه. پدر و مادر هراسان به سمت كودك مي‌دوند و با نگاه‌ سرزنش‌باري همديگر را به عنوان مقصر نشان مي‌دهند، اما طولي نمي‌كشد كه به اين نتيجه مي‌رسند هر دو در اين باره كوتاهي كرده‌اند و براي جبران اين كوتاهي كودك را غرق بوسه مي‌كنند و الهي فدايت‌شوم‌ها را سمت او سرازير مي‌كنند و تنقلات مورد علاقه‌اش را با حجمي كه عقلاني و منطقي نيست از يخچال بيرون مي‌كشند، در حالي كه اگر با فاصله بيشتري به اين رفتارهاي خود نگاه كنند متوجه مي‌شوند كه باز دارند كودك را قرباني مي‌كنند، اين بار از آن سوي بام.
چهار: نكته مهم و اساسي در اين ميان اين است كه والدين متوجه باشند معدل رفتاري آنها از سوي كودك مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد و كودك به آنها نمره‌هاي لحظه‌اي نمي‌دهد. ممكن است پدر و مادر در يك لحظه چنان رفتار كنند كه انگار با محبت‌ترين پدر و مادرهاي دنيا هستند اما اين ظاهر كاملاً گول‌زننده است و كودك به آن معدل رفتاري نگاه خواهد كرد كه آيا مثلاً پدر و مادر جلوي جمع با من برخورد خوبي داشتند يا نه مرا تحقير كردند؟ مهم نيست كه شما بعد از آن تحقير چقدر در خانه كودك خود را بوسيده باشيد چون آنچه براي كودك مهم است آن حس بدي است كه در آن لحظه تجربه كرده، كودك در آنجا آشكارا شكسته و عزت نفس او مخدوش شده است. حال شما مي‌خواهيد از بوسه‌هايتان به عنوان يك چسب براي چسباندن آن تكه‌هايي كه شكسته استفاده كنيد، اما اساساً آيا بهتر نيست كه شما او را نشكنيد تا اينكه بخواهيد هر روز او را در موقعيتي خوار كنيد و بعد درصدد جبران برآييد؟
پدر و مادرهاي متعهد ممكن است رفتارهاي اغراق‌شده عاطفي نداشته باشند، اما برخورد و مواجهه درست و عزتمندانه‌اي با كودكان و فرزندان خود دارند. در مثال آن متخصصي كه با ارتباط تصويري داشت با بينندگان يك برنامه تلويزيوني سخن مي‌گفت اگر آن فرد به عنوان پدر آنجا رفتار پرخاشگرانه‌اي را در پيش مي‌گرفت كه تا حدي محق هم بود و مثلاً سريع كودكان خود را از اتاق بيرون مي‌كرد و به همسر خود اعتراض مي‌كرد كه چرا مراقب كودكان نبوده‌اي كه وارد فضاي كار من نشوند شايد حتي از يك منظر ما حق را به او مي‌داديم اما آن رفتار تا اين حد انساني و حمايتگرايانه نبود و ترديد نكنيد كه كودكان او به خوبي اين رفتار حمايتگرايانه را لمس مي‌كنند و مزه و طعم آن را مي‌چشند، تا اينكه در آن لحظه آن متخصص، كودكان و همسر خود را تحقير مي‌كرد و الفاظ تندي را نسبت به آنها به كار مي‌برد و پس از برنامه وقتي آن آتش در درون او فروكش مي‌كرد، بعد از احساس پشيماني، سراغ كودكان و همسر خود مي‌رفت و مي‌خواست از دل آنها درآورد.
*كارشناس ارشد روانشناسي


نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر