کد خبر: 893180
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۵
فراروايت Metanarrative (فلسفه): 
واژه فراروايت از دو واژه «فرا» و «روايت» تشكيل شده است. فراروايت را مي‌توان، تعميم دادن يك قرائت از جهان به همه افراد بشري نسبت داد. همچنين فراروايت، «واكنشي به روايت‌هاي خرد» نيز تعريف شده است. در واقع طبق اين تعريف، براي فهم فراروايت نخست بايد به مفهوم روايت توجه كرد. روايت‌هاي خرد حالت خام و ابتدايي تفكرند كه نمي‌توانند نگرشي جامع و نظام‌ساز را به دست بدهند، چراكه بيشتر منبعث از عقايد شخصي بوده و ميان افراد جامعه پراكنده هستند؛ اما فراروايت‌ها مجموعه‌اي از اعتقادات جهانشمول و فراگيرند كه مدعي شود براي همه زمان‌ها و مكان‌ها قابل استفاده است. مثلاً «آزادي‌خواهي» يا آنچه در غرب از آن تعبير به ليبراليسم مي‌شود كه در آن اصالت منفعت فردي مطرح بوده و گرايش ذاتي به جامعه سرمايه‌داري دارد، نمونه‌اي از فراروايت‌ها به شمار مي‌آيند. يا به عنوان مثال «سوسياليسم» به عنوان يك فراروايت شكل گرفته ذيل مدرنيته معتقد است غلبه طبقه كارگر بر سرمايه‌دار، فرايندي قهري و جهانشمول است و بر اساس اين فراروايت ايدئولوژي‌هايي براي تحقق هدف «جامعه اشتراكي» ارائه شده است. 
در قرن هجدهم ميلادي و در اثناي فراگير شدن دو فراروايت كلان «سوسياليسم» و «ليبراليسم»، نهضتي فلسفي و تشكيك‌گرايانه به نام پست‌مدرنيسم در غرب شكل گرفت كه اعتقاد داشت خرده‌روايت‌هاي فرهنگي در هر قوميت، گروه و جامعه، اصيل‌تر بوده و ارزشي فراتر از فراروايت‌هاي جهانشمول دارند. به عنوان مثال فرانسوا ليوتار، ضمن نقد و بررسي مفهوم فراروايت، اعتقاد دارد پست‌مدرنيسم با نفي اعتقاد به روايت‌هاي كلي و جهانشمول، درصدد است وجود و نياز به فراروايت‌ها را مورد ترديد قرار دهد. 
برخي فلاسفه چون هايدگر و البته افرادي چون مرحوم فرديد و شاگردان او كه از هايدگر تأثير پذيرفته‌اند، همين فراروايت‌ها را نيز ذيل مفهومي به نام «وقت» تعريف مي‌كنند. به اعتقاد آنان هر تمدن از مجموعه‌اي از «وقت»‌ها تشكيل شده است كه ذيل هريك قرائت‌هاي جهانشمولي وجود داشته است. مثلاً تمدن غرب متشكل از وقت‌هايي چون «باستان»، «يوناني‌مآبي»، «قرون وسطا» و «عصر مدرن» تشكيل شده است كه هر يك از اين وقت‌ها داراي ويژگي‌ها، صفات و اسم‌هاي مخصوص به خود هستند. گرايش‌هايي چون ليبراليسم و سوسياليسم به عنوان فراروايت‌هاي عصرمدرن قابل تعريف هستند و در ساير «وقت»‌ها مفهوم و موضوعيت خود را از دست مي‌دهند. 
ايدئولوژي Ideology (فلسفه): 
ايدئولوژي كه بعضاً در فارسي «جهان‌بيني» يا «مكتب» نيز ترجمه شده است، مجموعه‌اي است از عقايد و ايده‌ها كه مرجعي براي رفتار و انتظار عمل از پايبندان آن ايدئولوژي به حساب مي‌آيد. كاربرد واژه ايدئولوژي در ابتدا به معني منفي «عقايد انحرافي و كاذب» توسط انگلس و ماركس به كار رفت. به بيان ماركس ايدئولوژي آگاهي غيرواقعي است كه انسان‌ها بر اساس آن عمل مي‌كنند، در حالي كه خود به دروغ بودن آن آگاه نيستند و در واقع اين سرمايه‌داران هستند كه به صورت ناخودآگاه، عقايد را به افراد جامعه تزريق كرده‌اند. اما پس از مدتي، ايدئولوژي تعريفي بسيط‌تر يافت و به مجموعه‌اي از نظرات و اعتقادات و نگرش‌هاي منسجم كه در مسير رسيدن به هدفي مشخص، وظايفي براي پيروان خود مشخص مي‌كنند،
 اطلاق گرديد. 
ايدئولوژي و فراروايت‌ها گاه به جاي يكديگر به كار برده مي‌شوند. به عنوان مثال، گاهي ليبراليسم به عنوان يك ايدئولوژي خوانده مي‌شود، در حالي كه ليبراليسم فراتر از يك ايدئولوژي است، بلكه مجموعه‌اي از ايدئولوژي‌ها را در خود جاي داده است. مركانتاليسم، كاپيتاليسم، نئوليبراليسم و... برخي گرايش‌هاي ذيل اين فراروايت محسوب مي‌شوند. به طور مشابه، سوسياليسم، فراروايتي است كلي كه ايدئولوژي‌هايي چون ماركسيسم، لنينيسم و كمونيسم را در خود جاي مي‌دهد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر