«سوريه را رها کن – فکري به حال ما کن.» اين عبارت از جمله شعارهاي برخي از معترضين يا اغتشاشگران در حوادث ديماه بود؛ شعاري که در فضاي مجازي همراه با تحليلها و تفسيرها در بعضي از شبکههاي اجتماعي به صورت پررنگ مطرح ميشود. اين شعار در برخي از شبکههاي ماهوارهاي فارسيزبان نيز به شکلهاي گوناگون محل بحث قرار ميگيرد.
پيام اين شعار و معنايش بسيار روشن است. کساني که اين شعار را مطرح ميکنند در واقع ميگويند ما نيازهاي مهمتر از سوريه داريم، چرا به اين نيازها توجه نميشود؟ صرف نظر از اينکه شعار مذکور، ساخته و پرداخته کدام اتاقهاي فکر است و چرا در شبکههاي ماهوارهاي فارسيزبان به صورت مستمر روي اين موضوع کار ميشود، بايد گفت، اقدامات مستشاري ايران در خارج از کشور و خصوصاً در سوريه و عراق، در راستاي تأمين نيازهاي ملي و تکتک ايرانيان است. در واقع کساني که به صورت عقلايي و مدبرانه به حال ملت و جوانان ايراني و کشور عزيزمان ايران براي حال و آينده فکر ميکنند، حضور مستشاري در سوريه و مبارزه با تروريسم را، در راستاي تأمين اساسيترين و اولويتدارترين نيازها ارزيابي ميکنند. در هر کشوري حکومت بايد به فکر مردمش باشد و براي تأمين نيازهاي اساسي آنان، قانونگذاري، سياستگذاري، برنامهريزي و اقدامات عملي و اجرايي لازم را انجام دهد. امنيت، معيشت، مسکن، رفاه، تعليم و تربيت، آزادي و آرامش، عزت و منزلت، از مهمترين نيازهاي اساسي مردم در هر جامعه و کشوري ميباشد. از مجموعه نيازها و منافع عمومي در ادبيات علوم سياسي و روابط بينالملل، تحت عنوان منافع ملي ياد ميشود. بنابراين ميتوان گفت تأمين منافع ملي، وظيفه اصلي حکومتها ميباشد. از منافع ملي و تأمين آن ميتوان به عنوان شاخص سنجش و ارزيابي عملکرد دولتها در هر کشوري ياد کرد. حکومتهاي خوب و حکمرانان خوب، آن حکومتها و حکمراناني هستند که به بهترين وجه منافع ملي را با کمترين هزينه تأمين ميکنند.
در تأمين نيازها و منافع، اولويتبندي يک اصل عقلايي است. اين اولويتبندي از يک طرف به دليل ارزشهاي متفاوت نيازها براي حيات و ادامه آن و از طرف ديگر به خاطر محدوديتها در منابع و امکانات برميگردد. از نظر جامعهشناسان معيشت و امنيت در صدر نيازها قرار دارد. از اين رو در تمامي حکومتها با هر گرايش، مکتب و ايدئولوژياي، تأمين امنيت در صدر منافع ملي تعريف ميشود. امنيت ملي و امنيت داخلي براي يک ملت، شرط لازم براي تأمين تمامي نيازهاي معقول ديگر است. پيشرفت، رفاه، آرامش، استقلال، عزت، منزلت، کار، تجارت، سرمايهگذاري، سفر و تفريح، تشکيل خانواده و هر نوع نياز ديگري که متصور باشد، با وجود امنيت دستيافتني ميباشد. ارزش امنيت، در نبودش بيشتر قابل درک و فهم است. امنيت يعني نداشتن ترس، وحشت و نگراني براي زنده ماندن و حفظ داراييها. جامعه برخوردار از امنيت، موقعي متوجه ارزش امنيت ميشود که براي مقطعي آن امنيت را از دست بدهد، همانند کسي که ارزش داشتن دندان سالم را موقعي ميفهمد که از سر شب تا به صبح، مبتلا به دنداندرد شديد گردد. فرد مبتلا به دنداندرد شديد، حاضر است هر کاري را براي رهايي از درد انجام دهد. معناي اين سخن آن است که کشور و ملت گرفتار ناامني، براي رسيدن به امنيت دست به هر کار ممکن خواهد زد. بر همين اساس، سياستگذاري، طرحريزي و انجام اقدامات عملي براي تأمين امنيت و جلوگيري از ناامني، در هر حکومت در اولويت قرار ميگيرد. ايجاد نيروهاي مسلح اعم از نظامي و انتظامي، اطلاعاتي و امنيتي، ساخت و خريد تجهيزات نظامي و انواع وسايل مورد نياز، در هر کشوري براي تأمين امنيت است. بر اين اساس وجود اين نيروها و تجهيزات در هر کشوري، از نظر صاحبنظران و نخبگان، امري پذيرفته شده است. ميزان و حجم اين نيروها در هر کشوري به موقعيت آن کشور و تهديدات متوجه آن ملت برميگردد. بديهي است که براي رسيدن به يک امنيت مطلوب، هر ملت و حکومتي، بايد هزينه کند. امنيت يک وضعيتي است که بايد با هزينه کردنها و خرجکردنها به صورت عقلايي و مدبرانه، ايجاد گردد. بر همين مبنا و اساس، در بودجه ساليانه هر حکومت و دولتي، رديفي تحت عنوان بودجه دفاعي قرار دارد. آيا ايران را ميتوان از اين امر مهم و ضروري، با توجه به موقعيت راهبردي و حجم بالاي تهديدات، استثنا کرد؟ ايران کشوري است که به دليل موقعيت راهبردياش همواره مورد طمع قدرتها بوده است.
اکنون امريکاييها، تنها راه ممکن براي به دست گرفتن رهبري جهان را، سلطه بر ايران به عنوان شرط لازم جهت سلطه بر خاورميانه (غرب آسيا)، ارزيابي ميکنند. هزينه 6 تريليون دلاري (6 هزار ميليارد دلار) امريکاييها در سالهاي اخير براي جنگهاي غرب آسيا، با چنين منظور و هدف راهبردي انجام شده است و استقلال، پيشرفت، ثبات، رفاه و آرامش ملت ايران، با اهداف راهبردي امريکا، رژيم صهيونيستي و متحدين آنها در منطقه سازگاري ندارد. بنابراين در چهار دهه گذشته، اين دشمنان براي بر هم زدن امنيت ملت ايران، دست به کار، توطئه و نقشه شيطاني زدهاند. اگر با پايان يافتن جنگ تحميلي، در سه دهه گذشته ايران از بهترين امنيت در منطقه ناآرام غرب آسيا برخوردار بوده، اين امنيت ناشي از سياستگذاريها، طرحريزيها، برنامهريزيها و اقدامات عملي و اجرايي درست از سوي حاکميت در جمهوري اسلامي است. حضور در سوريه و عراق به صورت مستشاري، بخشي از اين مجموعه اقدامات مدبرانه، حکيمانه و دورانديشانه است. اين حضور در راستاي تأمين منافع ملي و در صدر اين منافع و نيازها، امنيت ملي و امنيت داخلي است. بنابراين دلسوزان به حال اين ملت و جوانان اين سرزمين، چنين تدبيري را انديشيدهاند.
حضور در سوريه و عراق به صورت مستشاري، هزينههاي تأمين امنيت است. هزينههايي مانند خريد هواپيماي جنگي، ساخت موشک، تجهيز لشکرها و تيپهاي نظامي، ايجاد پاسگاههاي مرزي و... براي تأمين امنيت، چگونه قابل دفاع و توجيه است؟ با همان منطقي که از اين هزينهها دفاع ميشود، هزينههاي حضور در سوريه هم قابل دفاع است. وقتي مثل روز روشن است که اگر در سوريه با گروهکهاي تروريستي ساخته و پرداخته امريکا و متحدينش نجنگي، بايد با آنان در داخل ايران و حتي شهرهاي مرکزي چون تهران، اصفهان، همدان و... جنگ کني، آيا هزينه جنگ در سوريه و حضور در آنجا قابل دفاع نيست؟ مردم ايران و خصوصاً جوانان، بايد بدانند که شعار «سوريه را رها کن – فکري به حال ما کن» ساخته و پرداخته اتاقهاي عمليات رواني همان کساني است که با بحرانآفريني در سوريه و عراق، امنيت ايران را نشانهروي کرده بودند. حال که با دورانديشي حاکميت در ايران، اين نقشه آنان خنثي شده، اينچنين براي بدبين کردن مردم نسبت به حاکميت فتنهانگيزي ميکنند. اي کاش از همان ابتدا، از مدافعين و شهداي مدافع حرم، بر اساس واقعيات انکارناپذير، تحت عنوان «مدافعين و شهداي مدافع حرم و امنيت» ياد ميشد.