ا
طلاعات و دادههاي اطلاعاتي براي كشور ما در شرايط كنوني از چند جهت داراي اهميت است. يكي نياز كشور به تصميمگيريهاي كلان مبتني بر اطلاعات است و ديگري حضور مستمر و مؤثر در بازارهاي عرضه دانش، فناوري و محصول، اما امروز در كشور ما بسترهاي اطلاعاتي دستخوش برداشتهاي سياسي احزاب و گروهها شده و از چرخه تصميمگيريها خارج ميشوند. نتيجه اينكه تصميمات قوام اجرايي لازم را نمييابند و به سرعت با اولويتهاي اجرايي جديد جايگزين ميشوند و در اين مسير هزينههاي هنگفتي از زمان، منابع مالي و اعتباري و ظرفيت نيروي انساني هدر ميرود. دنياي امروز، دنياي ملل برندهاي است كه دانش بازي در عرصه اطلاعات را دارند. پاسخ به اين سؤال كه ما كجاي زمين بازي هستيم، ميتواند مسير پيشرو را روشن كند. از طرفي ميتوان مبارزه با انحصار اطلاعاتي را همان مبارزه با فساد تعريف كرد كه در گوشههاي تاريك نظارتي شكل ميگيرد و آفت اعتماد عمومي جامعه است و ابزار اين مبارزه ميتواند شناسايي خود اطلاعات، پردازش آن و نحوه كاربست آن در زمينههاي رقابتي باشد. حميدرضا جمالي مهموئي، استاديار گروه علم اطلاعات و دانششناسي دانشگاه خوارزمي و نخستين دانشمند بينالمللي ايران در شاخه علوم اجتماعي و انساني ميتواند بهترين گزينه براي بررسي كارشناسي در اين زمينه باشد. آخرين گزارش پايگاه استنادي ESI نشان ميدهد كه دكتر جمالي با كسب رتبه بينالمللي 3 هزار و 553 تنها و اولين دانشمند ايراني بوده كه موفق شده است به يك درصد برتر علوم اجتماعي دنيا راه يابد. با او درباره اهميت اين مؤلفه مغفول مانده در عرصههاي برنامهريزي و تصميمگيري كشور به گفتوگو نشستهايم كه حاصل آن را ميخوانيد.
آقاي دكتر! شما نخستين دانشمند بينالمللي ايران در علوم اجتماعي هستيد. اين مقام چگونه بهدست آمد و رقابت براي كسب اين عنوان در چه رشتههايي است؟ ملاك ارزيابي چيست؟ و چه داوراني آن را داوري ميكنند؟
نام پايگاه ISI براي جامعه دانشگاهي آشناست. اين پايگاه زيرمجموعهاي دارد به نام ESI (Essential Science Independent) يا همان شاخصهاي بنيادين علم كه بر اساس دادههاي 10 سال گذشته كه هر دو ماه يكبار روزآمد ميشوند، دانشمندان را بر اساس استناداتشان در 21 يا 22 شاخه موضوعي كه كل علوم را شامل ميشوند دستهبندي ميكند. به عنوان مثال تمام مقالههاي 10 سال گذشته يك نفر را در
حوزه علوم اجتماعي، بر اساس ميزان استنادات دريافتي و ميزان اثرگذاري رتبهبندي ميكنند. سپس يك درصد برتر دانشمندان كل دنيا در اين 21 شاخه را بر اساس شاخص استناد در پايگاه ESI ميگذارند، بنابراين اگر در دنيا 200 هزار متخصص علوم اجتماعي در 10 سال گذشته در پايگاه ISI مقاله داشته باشند، نام يك درصد بالايشان بر اساس ميزان استناد، در اين پايگاه ميآيد. اين يك درصد هم كه مثلاً در علوم اجتماعي 5هزار نفر هستند، رتبهاي كسب ميكنند. بر اساس اطلاعات اين پايگاه، تا پيش از اين ايران در حوزههاي علوم پايه، فني و مهندسي و پزشكي، حدود 20 دانشمند بينالمللي داشته است. منتها يكي از شاخههاي 21 گانه موضوعي علم، علوم اجتماعي است كه تقريباً تمام علوم اجتماعي و انساني را شامل ميشود و تاكنون از ايران شخصي در گروه يك درصد بالاي دانشمندان اين حوزه قرار نگرفته است. رشته من علم اطلاعات است كه زير شاخه رشته علوم اجتماعي محسوب ميشود و چون اسمم در ESI آمده مقداري جلب توجه كرده است والا غير از من ايران دانشمندان بينالمللي در ساير رشتهها داشته است.
آقاي دكتر! بيشتر دانشآموزان دوست دارند مهندس يا دكتر شوند. آدمهاي خاصي سراغ رشتههايي مثل رشته شما كه كمتر اسم و رسم دارند يا كمتر جايگاهشان در جامعه تبيين شده ميروند. شما چرا اين رشته را انتخاب كرديد؟
من در رشته علوم تجربي درس خواندم و همانطور كه ميدانيد فارغالتحصيلان اين رشته ميتوانند براي ادامه تحصيل در دانشگاه، رشتههاي پزشكي و بعضي از رشتههاي علوم پايه را انتخاب كنند. من هم در كنار ساير رشتههايي كه انتخاب كرده بودم، علم اطلاعات را هم آگاهانه و با داشتن زمينه ذهني انتخاب كردم. بسياري از دانشجويان رشته ما يا حتي برخي رشتههاي ديگر يا تصادفي در رشتهشان پذيرفته شدهاند يا اصلاً نميدانند رشتهاي كه در آن پذيرفته شدهاند چيست. در رشتههاي ديگري هم مثل پيراپزشكي و بعضي از رشتههاي علوم پايه قبول شده بودم، منتها ترجيحم كتابداري پزشكي بود كه در آن پذيرفته شدم و بعد از اينكه شروع كردم، علاقهام به آن بيشتر شد و ادامهاش دادم تا مقطع دكتري و الان هم در همين رشته هيئت علمي هستم.
بازار كار اين رشته چطور است؟
بازار كار فارغالتحصيلان اغلب رشتهها تقريباً بد است ولي رشته كتابداري و اطلاعرساني سابق و علم اطلاعات و دانش شناسي فعلي، در مقايسه با بسياري رشتههاي ديگر هنوز وضعيت بهتري دارد. نميگويم ايدهآل يا خيلي خوب است يا براي همه كار هست ولي در مقام مقايسه، وضعيت نسبتاً بهتري دارد.
در حال حاضر اين از نقاط ضعف مديريتي در كشور است. مشكل ما اين است كه مديرانمان به اهميت پژوهش پي نبردهاند يا به اندازه كافي به آن اهميت نميدهند. به همين دليل است كه تحقيق در كشور ما آنچنان كه بايد رشد پيدا نكرده است.
البته به نظر ميرسد قضيه بر عكس نظر شماست. در حال حاضر بخش پژوهش در كشور ما خيلي متورم است ولي كاربست پژوهشي ما ضعيف است و پژوهشهايمان اغلب به درد كتابخانهها ميخورند.
دليل اين امر اين است كه سياستهاي ما تنها در ظاهر ارتباط پژوهشها و تحقيقات دانشگاهي را با جامعه و صنعت دنبال ميكنند، اما در اصل پيوند ارگانيكي بين محقق و استفادهكننده از نتايج تحقيقات (كسي كه قرار است مبتني بر شواهد كاري انجام دهد) وجود ندارد. دولت دائم تأكيد ميكند كه ميخواهيم سرانه هزينهكرد تحقيقات كشورمان از نيم درصد به 2 درصد برسد. پولي هم تزريق ميكنند ولي ما كه در دانشگاه هستيم ميبينيم كه اين درست هزينه نميشود. جاهايي هزينه ميشود يا صرف تحقيقاتي ميشود كه خيلي مورد نياز نيست يا ممكن است خيلي اثرگذاري نداشته باشد. از طرفي محققان هم ارتباط ارگانيك خوبي با صنعت ندارند، يعني من تحقيقي را انجام ميدهم ولي كسي كه ميخواهد از آن استفاده كند يا به نتايج آن تحقيق نياز دارد، نميتواند از آن استفاده كند حالا به هر دليل يا خودش دنبالش نيست يا من اين نتايج را به دستش نميرسانم. اين مسئله دو وجه دارد. از يك طرف محققهاي ما فكر ميكنند تحقيقشان را انجام داده و مقالهشان را هم منتشر كردهاند و از اينجا به بعد به آنها ربطي ندارد. در حالي كه اينگونه نيست. وظيفه من محقق است كه پيامم را به گوش افراد ذي نفع برسانم تا بتوانند از آن سود ببرند، يعني اگر لازم است غير از مقاله علمي - پژوهشي كه منتشر كردهام و خواننده آن هم صنفهاي خودم هستند، بايد يك مقاله ژورناليستي هم از آن در بياورم، در جلسهاي در صنعت هم دربارهاش سخنراني بگذارم و صحبت كنم. به عبارتي تلاشم را براي برقراري اين ارتباط كنم. از طرف ديگر بخشي هم نتايج چنين مطالعاتي به دردش ميخورد ننشيند به اميد اينكه نتايج به دستش برسد، آن بخش هم به دنبال كسب اين اطلاعات باشد. البته امروز شرايط از اين هم بدتر است، يعني اينطور نيست كه بگوييم مسئله فقط دسترسي و برقراري پيوند است. من بعضاً از اعضاي هيئت علمي فني و مهندسي شنيدم كه مثلاً فلان پالايشگاه، سفارش تحقيقي را به ما داده، پول خوبي هم پرداخت كرده است. آن هيئت علمي هم با عشق و علاقه كار خوبي انجام داده، گزارش را تهيه كرده و تحويل آن واحد صنعتي داده است و بعد از شش ماه مراجعه كرده ببيند نتيجه آن تحقيق را چكار كردهاند، ديده كه آن گزارش در اتاق مدير در قفسه است، يعني در آنجايي كه بايد از آن استفاده نشده است. اين به دليل حاكميت نگرش غلط است. اين نگرش درست ميان مديران ما وجود ندارد كه واقعاً اين تحقيق ميتواند چرخ صنعت را خيلي بهتر از وضع موجود بچرخاند. ميتواند باعث مزيت رقابتي شود. ميتواند باعث صرفه جويي شود و... اين نگرش وقتي وجود ندارد اينكه شما چقدر پول صرف ميكنيد و چقدر پژوهشگر داريد هيچ كارآمدي ندارد و نتيجهاي نميدهد، مگر اينكه طرز فكر مديران ما اصلاح شود.
فرآيندي كه گفتيد در حال حاضر در ايران در چه وضعيتي است؟
بسياري كتابخانه را قلب دانشگاه ميدانند ولي نگاه كه ميكنيم، ميبينيم در بسياري از دانشگاهها اگر كتابخانه را حذف كنيم، اتفاق خاصي نميافتد. چون فرآيند آموزش، پرسش محور و تحقيق محور نيست. جزوهاي و كتابي است. دانشجو به جزوهاي كه به او دادهاند بسنده ميكند. در جريان آموزش نه استاد به كتابخانه مراجعه ميكند نه دانشجو و اطلاعات محوريتي كه بايد را ندارد. فرآيند استفاده از اطلاعات،توليد اطلاعات و پردازش اطلاعات به شكلي كه بايد باشد در كشور ما نيست. جامعه كتابداري ما در حد توان و با وجود مضيقهها زحمت ميكشد. مثلاً كتابخانههاي دانشگاهي را در نظر بگيريد؛ از نظر نيروي انساني و از نظر توجهي كه معاونتهاي پژوهشي ميكنند از نظر بودجه در مضيقه هستند. كتابخانههاي عمومي هم همينطور. با اين حال تلاششان را ميكنند منتها در بين جامعه هدف بايد فرهنگسازي صورت گيرد. البته شايد تا حدودي از طرف جامعه كتابداري نيز كوتاهي شده باشد؛ چون اقدامات آنها خيلي خدمت محور نبوده و تا كنون بيشتر تمركزشان روي ساماندهي و مجموعهسازي بوده است. به هر حال هر چه هست در جامعه ما آنقدر كه بايد، اطلاعات نقش محوري ندارد. در حالي كه در جوامع توسعهيافته يا جاهايي كه جامعه اطلاعاتي شكل گرفته است،اهميت استفاده از اطلاعات روشن است، اما در ايران هنوز اطلاعات به شكل يك كالاي مهم قابل سرمايهگذاري در نيامده است.
در حال حاضر سازمانهاي مختلف هم اقدام به ايجاد data base كردهاند. شايد به اين نياز پي بردهاند. مثلاً وزارت بهداشت ميخواهد سامانه ملي سلامت درست كند، يعني به كاربرد اين اطلاعات در تمام برنامههاي پژوهشي خود پي برده است. به طوري كه از صفر تا صد فرآيند پژوهشي در دانشگاههاي علوم پزشكي از آن موقع كه هيئت علمي پروپوزال ميدهد تا زماني كه آن پروپوزال تبديل به يك طرح پژوهشي، مقاله و كتاب ميشود و بعد ممكن است تبديل به راهنماي باليني شود، همه در آنجا ثبت ميشود. در حال حاضر بعضي از جاها را ميبينيم كه به اين مسئله پي بردهاند كه مديريت اطلاعات خيلي اهميت دارد براي اينكه كاري درست و بهينه انجام شود و تصميمات درستي گرفته شود. جاهاي ديگر هم يا به اهميت اين موضوع پي نبردهاند يا پي بردهاند، اما سازوكار درستش را نميدانند به دليل اينكه از متخصص اين رشته استفاده نميكنند. ما الان در كشور فوق ليسانس مديريت فناوري اطلاعات و مديريت اطلاعات در گرايشهاي مديريت و علم اطلاعات داريم (مديريت فناوري اطلاعات فقط به معني مديريت كامپيوتر و شبكه نيست و در آن مديريت منابع اطلاعاتي هم مطرح است كه يك بخش از منابع اطلاعاتي سخت افزار، يك بخش آن نرمافزار و يك بخش آن خود اطلاعات است). در دنياي امروز، اطلاعات برگ برنده است. در بسياري از كشورهاي ديگر كه ذخاير منابع طبيعي يا صنعت ندارند، اقتصاد دانش بنيان است. يعني پولشان فقط از اطلاعات به دست ميآيد. بعضي از آمار شايد حيرتانگيز باشد. كتابخانه ملي بريتانيا تنها از اطلاعاتي كه در سال به دنيا ميفروشد ميلياردها دلار درآمد دارد (اين اطلاعات متعلق به بريتانيا نيست، بلكه منابعي است كه نسخه الكترونيكيشان را از سراسر دنيا تهيه كردهاند). ما هم ميتوانيم و بايد به سمت اين نوع اقتصاد برويم. اين نوع اقتصاد، محيط زيست را سالمتر نگه ميدارد، آلودگي كمتري توليد ميكند، كار تميزتري است، ارزش افزوده بيشتر و خيلي مزاياي ديگر دارد. از سوي ديگر حركت به سمت اقتصاد توليدي و صنعتي هم نياز به اين دارد كه بتوانيم با كشورهاي توليدكننده رقابت كنيم و اين ميطلبد كه مديريت اطلاعات و استفاده از آن را جدي بگيريم. اين مسئله آنقدر بديهي است كه جاي تعجب دارد كه چرا مديران به آن توجه نميكنند؟! در دانشگاهها هم وضع همين است. ميتوانم دانشگاههايي مثال بزنم كه شما با مراجعه به وب سايتهايشان نميتوانيد اطلاعات پايه پيش پا افتاده ضروري را پيدا كنيد. شايد اين مسئله در فلان صنعت ممكن باشد ولي انتظار ميرود دانشگاهها به اين مسئله توجه كنند. حالا دليلش ميتواند هر چيزي باشد. بوروكراسي، نگاه كارمندي به مسئله و عدم وجود رقابت از مواردي هستند كه به اين وضع منجر شدهاند.
در همین زمینه به نظر شما سايت IRAN DOC، اطلاعات پاياننامهها را در اختيار دانشجويان و اساتيد قرار ميدهد تا پاياننامهها در يك رشته تكراري نباشند يا تقلب علمي صورت نگيرد و از اين دست خدمات ارائه ميدهد؟
فقط اينها نيست. حسن IRAN DOC اين است كه از كار تكراري و هدر رفتن منابع پژوهشي كشور جلوگيري ميكند. در بخش ديگر هم ميتواند جلوي سرقت علمي را بگيرد. وقتي دانشگاهيان به ويژه اساتيد به اطلاعات پاياننامهها دسترسي داشته باشند، به راحتي ميتوانند ببينند دانشجو كارش را درست انجام داده يا كپي كرده يا از جاي ديگري خريده است. از سوي ديگر بايد اين نكته را هم در نظر بگيريد كه پژوهش مبتني بر پژوهش است. يعني توليد علم مثل يك چرخه است. شما نميتوانيد در خلأ كار كنيد، بلكه براي انجام يك كار تحقيقاتي، نياز به بررسي پيشينه مطالعاتي آن و براي دسترسي به اين پيشينه تحقيقاتي، به يك Data base متمركز نياز داريد. هدف اصلي ايجاد IRAN DOC پاسخ به اين نياز است و مواردي كه به آن اشاره كرديد، در كنارش برآورده ميشود. با اين وجود هنوز بسياري از سازمانها با اين مركز همكاري نميكنند و خيلي از دانشگاهها هنوز قرارداد همكاري نبستهاند و پاياننامههايشان را تحويل نميدهند. دليل اين امر هم اين است كه اهميت اين پايگاه و نقش ملي آن را درك نكردهاند و فكر ميكنند IRAN DOC فقط ميخواهد از اين كار پول در بياورد يا ميگويند كه چرا خودمان اين كار را نكنيم. بعضي دانشگاههاي مادر ميگويند خودمان پاياننامههايمان را سازماندهي ميكنيم و اشاعه ميدهيم. در صورتي كه اگر قرار باشد هر كدام از 200 دانشگاه كشور، خودشان اين كار را انجام دهند، اين نابساماني موجود در طبقهبندي اسناد و اطلاعات علمي، ادامه پيدا ميكند. چه خوب است در كشور ما هم پايگاهي مثل پايگاه UMI امريكا و پايگاه بريتانيا براي پاياننامهها و مقالات وجود داشته باشد كه تمام پاياننامههاي كشور را در يك جا جستوجو كنيم. در حال حاضر اين نابساماني هست. وقتي نتوانيد پيشينه پژوهشتان را جستوجو كنيد، ممكن است اختراع مجدد چرخ اتفاق بيفتد كما اينكه اتفاق هم ميافتد، حتي در خارج از كشور. به دليل اينكه شما خبر نداريد 30 سال پيش چه اتفاقي افتاده و چه كارهايي انجام شده است. من فكر ميكنم ايدهاي كه به ذهنم رسيده تازه است. كلي هزينه ميكنم و با يك تيم پژوهشي كار را انجام ميدهم، در صورتي كه مشابه اين كار پنج سال پيش در يك دانشگاه ديگر انجام شده و ما خبر نداريم.
براي جستوجوي پاياننامههاي آرشيو شده در IRAN DOC مراكز ديگري مثل مراكز صنعتي، اجتماعي و بهداشتي مراجعه وجود دارد؟
فكر ميكنم داشته باشيم. البته اين پايگاه هنوز كار دارد و در آيندهاي نزديك قرار است به صورت يك پايگاه تمام متن در آيد كه هر سازماني اعم از آموزشي، پژوهشي، صنعتي و اجتماعي متناسب با نيازش، درخواست اشتراك دهد، مشترك شود و از آن استفاده كند.