احمد محمدتبريزي
سرگذشت برخي انسانها در دل تاريخ همراه با سراسر شگفتي و اعجاب است. داستان زندگي سردار شهيد «صارم طهماسبي» پر از بالا و پايين و فراز و فرود است. داستان مردي كه سفرش از آبادان و خرمشهر شروع ميشود و به لبنان و افغانستان، مهران و اردوگاههاي حكومت بعث عراق ميكشد. حاجصارم طهماسبي 15 آبان 1394 در سن 58 سالگي به جمع همرزمان شهيدش پيوست ولي خوشبختانه خاطراتش براي آيندگان به يادگار مانده است و امروز ميتوانيم شرح زندگاني او را بخوانيم.
به گزارش «جوان»، «صارم» نام كتابي به قلم «نورالدين نورالهي» است كه داستان زندگي يكي از قهرمانان جنگ را پيش رويمان ميگذارد. اين كتاب كه توسط انتشارات پيام آزادگان منتشر شده بخشي از تاريخ معاصر و دفاع مقدس را نيز روايت ميكند و خواننده را با خود به ماجراهاي بسياري ميكشاند؛ داستان مردي كه زن و دو پسرش را از دست ميدهد و با 194 گلوله و تركش در بدن سالها زندگي ميكند.
صارم پيش از انقلاب براي فرار از رد شدن در كنكور سفري بدون مقصد و برنامه را به خرمشهر و آبادان شروع ميكند. زندگي او از همين نقطه حال و هوايي ديگر به خود ميگيرد. تصادف با ماشين فرزندان رئيس شركت نفت آبادان مسيري جديد پيش روي اين جوان ايلامي ميگشايد.
كار كردن در جنوب و آشنايي با محمدمهدي صولت شيرينترين رويداد زندگي صارم را رقم ميزند. فعاليت و راهنماييهاي محمدمهدي از صارم، آدم ديگري ميسازد. تأثير انديشه محمدمهدي نگاه تازهاي به صارم ميدهد و سبب آشنايي او با امام خميني ميشود. صارم حالا با يك شخصيت بزرگ آشنا شده و وارد فعاليتهاي انقلابي ميشود. از اين پس سفر صارم و دوستانش به افغانستان و سوريه و لبنان شروع ميشود. اين سفرها، بيش از هر زمان ديگري صارم را با شور انقلابي آشنا ميكند. اين مبارز انقلابي در جريان آشنايي با دكتر مصطفي چمران درسهاي بزرگ از او ميآموزد. سادگي و بيآلايشي شخصيت بزرگي مثل چمران براي صارم بسيار جالب بود. ارادت و جاذبه حضور بودن در كنار چمران، شجاعت و جسارت مبارزه را در وجود صارم دوچندان كرد.
پيروزي انقلاب، صارم و محمدمهدي و بسياري از جوانان آن نسل را به آرزوي بزرگشان ميرساند. اين بار شروع جنگ تحميلي و تهاجم دشمن يك جبهه ديگر براي صارم و همپيمانانش گشوده بود. صارم از همان نخستين روزهاي جنگ خودش را به جبهه ميرساند و در كنار ديگر رزمندگان مشغول دفاع از كشور ميشود.
او در تابستان 1361 ازدواج ميكند و مدتي بعد به خاطر شركت در مرحله چهارم عمليات بيتالمقدس به شدت مجروح و نيمي از بدنش به كلي فلج ميشود. كمي پس از بهبودي در تاريخ 13 آبان 1363 دوباره راهي منطقه ميشود و به اسارت گروه ضدانقلاب فرسان درميآيد. ضدانقلاب، اسير ايراني را به عراقيها تحويل ميدهند و از اينجا به بعد داستان سالها اسارت صارم شروع ميشود.
اسارت با شكنجه و آزار و اذيت بعثيها همراه است. در دوران آزادگي همنشيني و همصحبتي با حاجآقا ابوترابي دريچهاي تازه براي صارم ميگشايد. آنجا كه سيد آزادگان ميگويد: «قرآن خواندن ثواب دارد ولي فهم قرآن «در جستوجوي سيمرغ: پيه مونتسه» عنوان مستند توليد شده در شبكه پرستيوي است كه مخاطبان اين شبكه را با نظرات و ديدگاههاي «آنجلو ميكله پيه مونتسه» ايرانشناس ايتاليايي و استاد دانشگاه ساپينزا آشنا ميكند و «عمل به فهم آن هر اندازه كه باشد ثواب بيشتري دارد» اسراي ايراني را به تقوا و پرهيزکاري دعوت ميكند. سال 1367 صارم و چند آزاده مجروح ديگر به خاطر وضعيت جسميشان به كشور بازگشتند.
كتاب، داستان زندگي شهيد صارم طهماسبي را تا زمان بازگشتش به كشور روايت ميكند و سالهاي بعدي زندگي او و سختيهايي كه در زندگي ميكشد به نوعي مغفول ميماند. فقط پسر شهيد در مقدمه كتاب اشارهاي كوتاه به مظلوميت پدرش و روزهاي سختي كه پشت سر گذاشته ميكند و توضيح بيشتري از آن روزها نميدهد. شايد اگر كتاب در بخشهاي پاياني و جاي تكخاطرههايي به ادامه زندگي صارم ميپرداخت خواننده بيشتر متوجه سختيهاي قهرمانش ميكرد. صارم از روزهاي سرگشتگي در آبادان، به سبب آشنايي با محمدمهدي به يك چريك و مجاهد خستگيناپذير تبديل ميشود. چمران در لبنان بر جسارت و شجاعتش ميافزايد و روزهاي جنگ به محلي براي پس دادن آموختههايش بدل ميشود. روزهاي اسارت و آشنايي با ديگر آزادگان و مرحوم ابوترابي بر معرفت صارم ميافزايد و او را به شخصيتي منحصر به فرد در تاريخ دفاع مقدس تبديل ميكند.