انحلال تيمهاي ريشهدار فوتبال ايران دليلي کلي ندارد و هر کدام از آنها به دلايل خاصي دورانشان به سر ميرسد و موضوعيتشان را از دست ميدهند. مثلاً در برههاي بانکهاي دولتي مثل ملي، صادرات و سپه اقدام به باشگاهداري کردند، اما به مرور زمان در درون مديريت کلان بانکها اتفاقاتي افتاد و آنها به اين نتيجه رسيدند که نيازي نيست از ابزار تبليغي فوتبال استفاده کنند، به همين دليل ديگر در فوتبال سرمايهگذاري نکردند. در يک زمان سپاه پاسداران، نيروي انتظامي و شهرداريها شروع به تيمداري کردند، تيمهايي مثل فجر شهيد سپاسي، فتح و پاس، اما اين ارگانها هم به اين نتيجه رسيدند که لزومي ندارد در فوتبال هزينه کنند.
زماني هم مراکز صنعتي به بهانه قانون ماده ۱۷ مبني بر اينکه اگر يک واحد صنعتي قسمتي از درآمدش را به ورزش اختصاص دهد از تخفيف مالياتي برخوردار ميشود، شروع به تيمداري کردند، اما قانونگذار بعد از مدتي متوجه شد که اين کارخانهها دست به فرار مالياتي ميزنند، چراكه قانون از آنها ميخواست که براي ميزان هزينهکردشان سند داشته باشد، اما زماني که اين مراکز صنعتي ديگر نتوانستند به هدف خود برسند، از ورزش بيرون آمدند. گونه آخر هم افرادي بودند که پول زيادي داشتند، ولي شهرت نداشتند. پول بدون شهرت برايشان لذتي نداشت و يکي از بهترين کارها براي مطرح شدن نامشان، مالکيت بر يک تيم فوتبالي بود و با اين کار يكشبه نام آنها در رسانه پخش ميشد و چند بازيکن تيم ملي را هم دعوت ميکردند. اين مالکان از اين طريق وقتي به منافعشان رسيدند، آرامآرام از فوتبال کنار رفتند. انحلال تيمها حرفهاي، فوتبال را با چالش مواجه ميکند. با اينکه چرخ فوتبال ما به ظاهر حرفهاي ميچرخد، اما متأسفانه اصلاً حرفهاي نيستيم. همچنان شاهديم که دولت به تيمهاي فوتبالي پول تزريق ميکند و شبيه اين فوتبال ايران را فقط فوتبال ايران دارد. هيچ جاي دنياي چنين فوتبالي ندارد و ميتوان اعتراف کرد كه فوتبال ما فقط هزينهبر است و هيچ سودآوري ندارد.