کارلوس کرش در روزهايي که شمارش معکوس براي آغاز جام جهاني روسيه آغاز شده، کجاست؟ اين سؤالي است که شايد مهدي تاج به عنوان نفر اول فدراسيون فوتبال هم اطلاع دقيقي از آن نداشته باشد و نداند سرمربي تيم ملي فوتبال که اين هفتهها و ماههاي مانده به شروع جام جهاني بايد بالاي سر تيمش باشد، کجاست و دارد چه كاري ميکند؟ غيبت کرش در حالي طولاني شده که او ماههاست به بهانه مرخصي از ايران خارج شده و کسي نميداند سرمربي پرتغالي دقيقاً کي قرار است به ايران برگردد تا برنامههايي که براي تيم ملي به فدراسيون ارائه کرده با جديت بيشتري دنبال شود.
در غياب کرش در فدراسيون فوتبال و وزارت ورزش از تاج گرفته تا سلطانيفر، هر چند هفته يکبار دور هم جمع ميشوند و از برنامهريزي قدرتمندانه براي حضور در روسيه ميگويند؛ مانند ديروز که وزير ورزش نشان داده كه برخلاف محمود گودرزي فوتبال برايش جذابتر است، وعده داده که تيم ملي براي بازي تدارکاتي با تيمهاي بزرگ مشکل مالي نخواهد داشت، مانعي که بارها و در سالهاي اخير سر راه بازي با تيمهاي مطرح بوده، اما حساب خالي فدراسيون نميگذاشت تا پاي اين تيمها به تهران باز شود، در نهايت هم بازيهاي تيم ملي به مسابقه با تيمهاي درجه سوم آفريقايي و آسيايي ختم ميشد.
با وجود پاي کار آمدن وزارت ورزش و حمايت ويژه سلطانيفر از تيم ملي در راه جام جهاني، از کارلوس کرش خبري نيست و در روزهاي حساسي که بايد در اتاق کارش در تهران بر برنامههاي تيم ملي نظارت کند، غايب است. علاوه بر اين، مربيان باشگاهي که در شش سال اخير هيچ وقت دلشان با کرش با توجه به نگاه از بالا به پايين اين مربي به ليگ و عدم توجه به باشگاههاي داخلي صاف نشده هم دست از مخالتهايشان برداشتهاند و برنامه ريکاوري مليپوشان را که پس از پايان هر هفته ليگ برگزار ميشود، پذيرفتهاند و بازيکنانشان را با تمام مشکلاتي كه ممكن است برايشان پيش بيايد، هر هفته به کمپ تيم ملي ميفرستند.
غيبت کرش در حالي است که او همواره در سالهاي اخير يکي از مسائلي که تأکيد زيادي بر آن داشته، نظم و انضباط بوده است. اينکه هم فدراسيون و هم ديگر بخشهايي که پشت تيم ملي هستند از مسئوليتهايي که در قبال مليپوشان براي تأمين زيرساختها و امکانات مورد نياز دارند، شانه خالي نکنند، اما با اتفاقات چند ماه اخير و مرخصي طولاني کرش به نظر ميرسد او نيز راهبردي که مدنظرش بوده را زير پا گذاشته است؛ كرش چطور ميتواند از تاج و وزارت ورزش انتظار حمايت، کمک بهموقع و اجرا شدن مو به موي برنامههاي ايران در راه جام جهاني را داشته باشد، در حالي كه خودش پاي کار نيست و در آن سوي دنيا در پي بيزينسهاي شخصياش است!
با اين حال برخي سعي دارند حضور نداشتن کرش در ايران را به بهانه سر زدن اين مربي به لژيونرها و تماشاي بازي آنها در ليگهاي اروپايي توجيه کنند، اما به نظر ميرسد اين تنها يک بهانه است به خصوص که اگر کرش برنامهاي براي ديدار با لژيونرها داشت در اين مدت سايت فدراسيون فوتبال آن را در بوق و کرنا ميکرد تا منتقدان اين روزهاي کرش شمشيرهايشان را غلاف کنند، اما بايد گفت فدراسيون فوتبال هم دقيقاً نميداند که کرش در روزهايي که به نظر ميرسد خارج از چارچوب قرارداد و مرخصيهايش در ايران حضور ندارد، دقيقاً چه کاري را براي تيم ملي در اروپا پيگيري ميکند؟
طولاني شدن مرخصي سرمربي تيم ملي در شرايطي است که فدراسيونيها نميتوانند آن را به نداشتن اردو و بازي تدارکاتي ربط دهند، چراکه مليپوشان هر هفته طبق برنامه کرش بعد از بازيهاي ليگ دور هم جمع ميشوند، هرچند اگر تيم ملي برنامهاي هم نداشت حضور کرش در ايران با توجه به قراردادي که دارد و پول کلاني که دريافت ميکند، ضرروي است تا با نظارت بر بازيهاي ليگ، براي حضور قدرتمندتر در جام جهاني برنامهريزي کند.
در چنين شرايطي ناتواني مديران فدراسيون فوتبال در مهار کرش و الزام وي به پايبند بودن به قراردادي که با تيم ملي کشورمان بسته است، شفافتر از هميشه عيان شده است. کرش مانند روزهايي که علي کفاشيان رئيس بود، همچنان ساز خودش را ميزند. هر وقت بخواهد به مرخصي ميرود، هر بخواهد به ايران برميگردد و هر وقت بخواهد هم با مصاحبههاي تند و تيز براي مسئولان فدارسيون که توان مديريتش را ندارند، خط و نشان ميکشد. امروز شايد بهتر از هر زمان ديگري به حرف محمود گودرزي، وزير سابق ورزش برسيم که گفته بود: «بيگانهاي که کارگر ما بود، حالا کارفرماي ما شده است.» با وجود تمام دستاوردهاي فني بزرگي که حضور کرش در ايران داشته، اما به نظر ميرسد اين مسئله نبايد دستاويزي براي خودمختاري کرش در فوتبال ايران شود، مانند امروز که در ماههاي حساس باقي مانده تا جام جهاني، مشخص نيست كه سرمربي تيم ملي کجاست و چرا در ايران حضور ندارد؟