کد خبر: 891265
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۸
دوران مدرن، برهه‌اي از زندگي بشر است كه براي عصر فعلي زيست بشر نيز به كار مي‌رود. اصطلاح مدرن، برخلاف كاربرد عاميانه بار معنايي بسيار زيادي داشته و چارچوب‌هاي ايدئولوژيك فراواني بر مبناي آن سامان يافته است كه تعمق در برخي واژگان مرتبط با اين مفهوم مي‌تواند به درك بهتر وضعيت و چيستي اين مفهوم كمك كند. 

دوران مدرن modern age (تاريخ، تمدن‌شناسي) 

در اصطلاح تاريخ‌شناسي دوران مدرن به بازه زماني اطلاق مي‌شود كه پس از پايان يافتن قرون وسطي آغاز شده است. پشت سر گذاشتن قرون وسطي در اروپا و وارد شدن به دوران مدرن در واقع همراه با تحولات تمدني و تغييرات شگرف در سبك زندگي انسان اروپايي بود، به گونه‌اي كه ساير تمدن‌ها نيز از تغييرات ايجاد شده در دوران مدرن تأثير پذيرفتند. اين بازه زماني كه تا امروز نيز ادامه دارد از اوايل قرن ۱۶ ميلادي و همگام با رنسانس به وقوع پيوست. به طور كلي دوره مدرن را مي‌توان به دو برهه كليدي تقسيم كرد؛ برهه اول از آغاز ۱۶۰۰ ميلادي است كه در واقع، شكل‌گيري ساختارهاي فكري و مباني‌تمدن مدرن‌در اين بازه شكل مي‌گيرد. 
از مهم‌ترين نقاط عطف اين برهه از دوران مدرن مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
وقوع رنسانس، انقلاب‌هاي علمي، اكتشافات سرزميني، اصلاحات كاتوليك و شكل‌گيري نهضت پروتستان، آغاز عصر فلاسفه معروف به روشنگري.
در برهه دوم، كه از ۱۸۰۰ آغاز مي‌شود، انقلاب‌هاي بزرگي همچون انقلاب كبير فرانسه، جنگ‌هاي هفت ساله، افزايش چشمگير جمعيت جهان به يك ميليارد نفر (معروف به انفجار جمعيت) و پديده انقلاب صنعتي در اين دوران رخ داده است. 

مدرنيته modernity (فلسفه) 

مدرنيته گرچه در كاربرد روزمره با صورت نوگرايي يا تجددگرايي ترجمه شده و هر پديده جديد يا منطبق با تكنولوژي روز، پديده مدرن اطلاق مي‌شود؛ اما در واقع، ريشه‌شناسي لفظ «مدرنيته» اشاره به تفكري دارد كه در دوران مدرن شكل گرفته و استيلا يافته است. 
تفكر مدرنيته داراي پارادايمي است كه در رأس شامل خصوصياتي است كه مهم‌ترين آنها محوريت دادن به انسان و خرد انساني به عنوان «سوژه» اصلي در نظام هستي و تفسير جهان مبتني بر اين اصل است. تفكر مدرن در طول قرون گذشته نهضت‌ها و جنبش‌هاي فراوان فكري، ادبي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... را رقم زده است و در واقع شيوه نگرش انسانِ مدرن را نسبت به جهان تغيير داده است. 
فراروايت‌هايي همچون ليبراليسم، سوسياليسم، فاشيسم و... همگي خرده تفكراتي هستند كه از تفكر مدرنيته نشئت گرفته‌اند. اين تفكر گرچه در قرن گذشته ميلادي با چالش‌هاي بزرگي همچون «پست‌مدرنيسم» مواجه شد، اما همچنان همه شئون تفكر انسانِ غربي را شامل مي‌شود و هابرماس از فلاسفه متأخر از مدرنيته به عنوان «پروژه ناتمام» ياد مي‌كند. همان‌گونه كه بيان شد، مدرنيته به مثابه يك تفكر، داراي رئوسي است كه گرچه بعضاً محورهايي از آن مورد تشكيك يا اعتراض فلاسفه غرب قرار گرفت، اما هرگز به صورت كلي نفي نشده است. برخي از اين رئوس عبارتند از:
اعتقاد به انسان خودمختار: همان‌طور كه بيان شد، با ظهور تفكر دكارت مبني بر سوژه بودن انسان و ابژه بودن ساير موجودات جهان، انسان متفكر و مختار به عنوان رأس عالم شناخته شد. 
جدايي دين از دولت: در جنبه سياسي، تفكر مدرن همواره به اصل جدايي دين و دولت پايبند بوده است.
عقلانيت ابزاري: در واقع اشاره به روش شناخت هستي توسط انسان مدرن دارد كه با بي‌توجهي به مقولات غيرقابل شناخت و نامحسوس، صرفاً گستره دانش بشري را به شناخت طبيعت و امكان به‌كارگيري تكنولوژي محدود مي‌سازد. پاك كردن خرد ابزاري از مقولات غيرمحسوس (و به تعبير فلاسفه مدرن افسون‌زدايي)، مرز شناخت مدرنيته را از ساير تفكرات نشان مي‌دهد. 
مدرنيسم (modernism)فلسفه: گرايش رفتاري و فكري به تفكر مدرن را مدرنيسم يا نوگرايي مي‌گويند. مدرنيسم خود در قالب جنبش‌هاي متعدد سياسي و فرهنگي، در دنياي غرب و ساير تمدن‌ها، اثرات زيادي در قالب‌هايي نظير هنر، معماري، ادبيات، فلسفه و... به جاي نهاده است. 
افراد معتقد به گرايش مدرنيسم، در اصلاح مدرنيست خوانده مي‌شوند. 

مدرنيزاسيون: (modernization) (فلسفه- سياست)

پروژه‌اي كه درصدد است گرايش مدرنيسم را در سطح يك جامعه هژمون نموده و بر ساير تفكرات غلبه دهد. در مدرنيزاسيون تلاش مي‌شود تا با تغيير باورها و مفروضات بنيادين يك جامعه، ارزش‌هاي تفكر مدرن در ساحات ذهني و عيني آن جامعه شكل بگيرد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر