کد خبر: 889809
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۸
شادي‌هاي عميق و پايدار را قرباني خوشي‌هاي زودگذر نكنيم
اين مطلب زيبا چند وقت پيش در شبكه‌هاي اجتماعي به دستم رسيد:«كوهنوردان كوه‌هاي آلپ با رسيدن به نيمه راه، در استراحتگاهي در آنجا استراحت مي‌كنند. صاحب آن استراحتگاه طي ساليان متوجه شده كه اتفاق جالبي رخ مي‌دهد
  محمد مهر

اين مطلب زيبا چند وقت پيش در شبكه‌هاي اجتماعي به دستم رسيد:«كوهنوردان كوه‌هاي آلپ با رسيدن به نيمه راه، در استراحتگاهي در آنجا استراحت مي‌كنند. صاحب آن استراحتگاه طي ساليان متوجه شده كه اتفاق جالبي رخ مي‌دهد. وقتي كوهنوردان وارد استراحتگاه مي‌شوند و گرماي آتش را حس مي‌كنند و بوي غذا به مشامشان مي‌رسد، برخي از آنان وسوسه مي‌شوند و به همراهان خود مي‌گويند:«مي‌داني فكر كنم بهتر است همين جا منتظر بمانم و شما به قله برويد و برگرديد. وقتي برگشتيد با هم پايين مي‌رويم.» وقتي كنار آتش مي‌نشينند و آواز مي‌خوانند، جرقه‌اي از خشنودي آنان را فرا مي‌گيرد. در همين هنگام بقيه گروه لباس‌هايشان را مي‌پوشند و مسير خود را به سوي قله ادامه مي‌دهند. در ساعت بعد فضاي شادي‌بخشي كنار آتش وجود دارد و اوقات خوبي را در مأمن آرام خانه كوچك سپري مي‌كنند. اما حدوداً سه ساعت بعد، آرام مي‌شوند و به سمت پنجره مي‌روند و به بالاي كوه مي‌نگرند و در سكوت به دوستانشان كه در حال بالا رفتن از قله هستند، نگاه مي‌كنند. جوّ موجود در استراحتگاه از شادي و لذت به سكوت مرگبار و غم‌انگيز مراسم تشييع جنازه خودشان تبديل مي‌شود. متوجه مي‌شوند كه دوستانشان بهاي رسيدن به قله را پرداخته‌اند. چه اتفاقي افتاد؟ راحتي موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به هدفشان شد. اين، براي هر يك از ما نيز ممكن است اتفاق بيفتد. آيا در زندگي ما پناهگاه‌هايي وجود دارد كه مانع رسيدن به قله و از دست دادن هدفمان شود؟ زندگي از دو قسمت تشكيل شده است: قله‌ها و پناهگاه‌ها. در پناهگاه امنيت و آسايش وجود دارد، خطري جان شما را تهديد نمي‌كند، اما براي تجربه ناب زندگي و صعود كردن و قرار گرفتن در اوج، بايد با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه كرد.»
اين مطلب كوتاه اما بسيار آموزنده نكته مهمي را دارد گوشزد مي‌كند. در زندگي لحظه‌هايي است كه بايد ميان «چالش و شادي عميق‌تر» و «راحتي و شادي لحظه‌اي» يكي را انتخاب كني و اگر دقت كنيم هر كدام از ما در برهه‌هايي از زندگي‌مان ميان اين دوراهي قرار گرفته‌ايم؛ دوراهي‌اي كه يك سوي آن چالش است اما با شادي عميق‌تر و پايدارتر و سوي ديگر راحتي است اما با شادي لحظه‌اي كه وقتي اثر آن شادي رنگ مي‌بازد تازه چالش اصلي و دردناك آغاز مي‌شود. مثل كسي مي‌ماند كه دندان‌درد دارد و در ميان يك دوراهي قرار گرفته است كه مسكن بخورد و به دندانپزشك نرود و رنج آن آمپول‌ها و بي‌حس‌كننده و كار روي دندان و رفت و آمد و هزينه قابل توجه مالي را به خود ندهد و كسي كه به سمت مسكن نمي‌رود و آن رنج‌ها و رفت و آمدها و هزينه‌ها را به خود هموار مي‌كند. آن رنجي كه براي عصب‌كشي و پر كردن دندان بايد متحمل شود و آن پول‌هايي كه بايد كنار بگذارد اما نتيجه چه خواهد بود؟ و چه كسي اين بازي را در بلندمدت مي‌برد؟ واقعيت اين است كه اغلب راحتي‌هاي لحظه‌اي قيمت برخلاف قيافه‌شان هزينه سنگيني دارند و عموماً كساني در زندگي برنده‌اند كه مي‌توانند راحتي و شادي عميق‌تر و پايدارتر را به راحتي لحظه‌اي ترجيح دهند. در واقع كار بزرگ انسان در اين است كه بتواند خود را از شادي‌‌ها و راحتي‌هاي در دسترس‌تر اما كم‌عمق به راحتي‌هاي عميق‌تر اما دورتر برساند.
به مثال كوهنوردان نگاهي بيندازيم. كوهنوردان پس از مسافتي، خسته به پناهگاه مي‌رسند. آنها هواي سرد و خسته‌كننده را پشت سر گذاشته‌اند و حالا به پناهگاهي رسيده‌اند كه در آن گرما و نوشيدني و خوردني و مهم‌تر از همه نشستن و نفس گرفتن وجود دارد اما اين پناهگاه مثل يك شمشير دولبه عمل مي‌كند، در عين حال كه به كوهنوردان جان دوباره‌اي مي‌دهد، جان عده‌اي از آنها را مي‌گيرد. آن كوهنوردان زنده‌اند اما در واقع دچار ميرايي مي‌شوند و به اين ترتيب پناهگاه، برخي از آنها را به رخوت و سستي مبتلا مي‌كند. آنها با خود مي‌گويند حالا چه كسي مي‌خواهد دوباره به آن هواي طوفاني و سخت و سرد برگردد و به قله برسد و اين رخوت، اندام و جوارح آنها را سست و عزم آنها را مخدوش مي‌كند، اما كوهنورداني هم هستند كه آن پناهگاه را يك جاي موقتي و كوتاه براي خود مي‌دانند و در آن لحظه‌هاي كوتاهي كه در پناهگاه هستند چشم از قله برنمي‌دارند و فراموش نمي‌كنند كه براي چه آمده‌اند و هدف آنها چه بوده است. آيا اين همان گرفتاري بزرگي نيست كه اغلب ما در دنيا مبتلا به آن مي‌شويم؟ ما براي كاري به اين دنيا آمده‌ايم، اما در پناهگاه‌هاي دنيا از ياد مي‌بريم كه اصلاً كار ما در اين دنيا چه بود و براي چه به اين دنيا آمده بوديم.
در اين ميان تنها كساني مي‌توانند از وسوسه‌هاي پناهگاه‌هاي گرم و نرم – چشم‌اندازهاي وسوسه‌كننده، اما كوتاه‌مدت – بيرون بيايند و به سمت چشم‌اندازهاي بالاتر حركت كنند كه چشم از قله – آرمان‌ها – برندارند، در غير اين صورت طولي نخواهد كشيد كه گرماي رخوتناك و فلج‌كننده آن پناهگاه‌ها مثل ماري كه چنبره مي‌زند، تمام آن قوت‌ها و نيروها را از فرد خواهد گرفت.
نكته بعدي كه در اين مطلب به درستي روي آن تأكيد مي‌شود، آن ناپايداري شادي رخوتناك پناهگاه است. اين سطرها را باز با هم مرور كنيم: «اما حدوداً سه ساعت بعد، آرام مي‌شوند و به سمت پنجره مي‌روند و به بالاي كوه مي‌نگرند و در سكوت به دوستانشان كه در حال بالا رفتن از قله هستند، نگاه مي‌كنند. جوّ موجود در استراحتگاه از شادي و لذت به سكوت مرگبار و غم‌انگيز مراسم تشييع جنازه خودشان تبديل مي‌شود. متوجه مي‌شوند كه دوستانشان بهاي رسيدن به قله را پرداخته‌اند.»
اغلب ما اين چرخش‌هاي وحشتناك شادي به غم را در زندگي تجربه كرده‌ايم. وقتي مثلاً پشت كسي حرف‌ زده‌ايم و صفتي از صفات او را وسط كشيده‌ايم و كلي خنده‌ايم درست مثل كوهنورداني بوده‌ايم كه در يك پناهگاه رخوتناك - غيبت - پناه گرفته‌اند و از حركت به سمت قله - رفتار اخلاقي - باز ايستاده‌اند اما چند ساعت يا دقيقه‌اي كه سپري شده دلشوره و غم در قلب‌هاي ما چنگ ‌زده است و حال بدي به ما دست داده است.
مهارت بزرگي است كه ما بتوانيم در زندگي بدانيم هر لحظه كجا بايد باشيم. مهارت بزرگي است كه كسي وقتي در راه‌پله‌ها قدم برمي‌دارد و در آن ميان به پاگردهايي مي‌رسد، ديگر در آن پاگردها اتراق نكند. آپارتماني را در نظر بگيريد با راه‌پله‌اي طولاني كه آدم‌ها براي رسيدن به خانه‌هايشان از آن راه‌پله‌ها بالا و پايين مي‌روند. حالا اگر روزي كسي همسايه‌اش را ببيند كه در راه‌پله آن آپارتمان گرفته خوابيده به عقل او شك نمي‌كند؟ نمي‌گويد اين آدم چرا خانه خودش را رها كرده و در اين پاگرد خوابيده است؟ اما در زندگي بسياري از آدم‌ها در پاگردها به خواب مي‌روند و هرگز به خانه‌هايشان نمي‌رسند اگرچه ظاهراً در خانه‌هاي خود باشند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر