قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي در نشستي با عنوان «اصليترين مسئله دانشگاه» به بررسي مشكل ساختار انديشه دانشگاه در جامعه امروز ايراني پرداخت. وي مهمترين مشكل دانشگاه در عصر حاضر را محبوس بودن درون انقياد دانست و گفت: «در غرب مهمترين تحولات ديني و اجتماعي در دانشگاهها شكل گرفت. ما عجالتاً سهممان از دانشگاه با نگاه ساختارگرايانه همراه است نه ذاتگرايانه. اين در حالي است كه هايدگر ميگويد دانشگاه بايد اول ذاتش را ثابت كند. اگر دانشگاه در ايران نتواند در تحولات تاريخي شريك باشد پس داراي ذات نيست. ما وقتي از دانشگاه ميگوييم يعني اينكه آنجا چه سهمي در گستره سپهر دانايي دارد. متأسفانه دانشگاههاي ما پيرو هستند نه پيشرو. يعني نسبت به آينده و افق ديدگاه فرانگرانه ندارند. به عقيده من هر گاه دانشگاه نيرومندتر از قدرت شود يعني دانشگاه ذاتگرايانه شده است. علم، دانايي، سرنوشت و آينده ذات يك دانشگاه را تشكيل ميدهد. در دانشگاههاي ما استاد، ارزش اصيل ندارد و ما استاد را براي توليد فكر نميخواهيم بلكه از او فقط ميخواهيم تا تعداد مقالاتش را زياد كند و درجه كسب كند.»
استاد فلسفه دانشگاه علامه در ادامه تصريح كرد: «به عقيده من تا زماني كه ما فهم فلسفي از ايران نداشته باشيم مشكلمان حل نميشود. فهم ناسيوناليستي و نژادپرستانه مشكل ما را حل نميكند. مسئله ايران و مسئله دانشگاه، مفاهيم ساختگي نيستند بلكه هر دو مفهوم اصيلي هستند كه ما بايد بتوانيم فهم درستي از بنياد و ذات دانشگاه از ايران و از آينده داشته باشيم. اساساً تحولات آينده در پرتو مرجعيت دانشگاههاست. وقتي به رتبه دانشگاههاي ايران در ميان ساير دانشگاهها نگاه ميكنيم ميبينيم كه دانشگاههاي ايران نتوانستهاند انديشهاي را شكل دهند و به اصطلاح universal باشند چون ما ندرتاً دست به توليد فكر ميزنيم. در اكثر دانشگاههاي دنيا4-3درصد بودجه از توليد ناخالص ملي، سهم دانشگاههاست در حالي كه اين روند در ايران حدود 5/0 درصد است. علاوه بر اين سياستگذاريها در ايران از ناحيه بيرون است و بازيگران دانشگاه در آن نقشي ندارند. ما تنها به انبوهي و انباشتگي مقالات توجه ميكنيم ولي نقشي در دنيا نداريم. همه اينها نشان ميدهد كه ما بايد تغيير كنيم و مهمترين تغيير هم تغيير فلسفي است.»