شاهد توحيدي
دانشگاه هاروارد سالهاست به ضبط خاطرات برخي رجال خارجنشين ايراني مبادرت ميكند. اينكه اين خاطرهگيريها، تا چه حد مبتني بر ضوابط يا بيطرفانه است، امري است درخور بررسي اما به هر روي اسنادي قابل استناد است. تاكنون مواردي از اين طيف خاطراتِ هاروارد، در ايران نيز منتشر شده و در اختيار پژوهندگان قرار گرفته كه خاطرات شاپور بختيار در زمره آنهاست. ناشر ايراني خاطرات بختيار در ديباچه آن آورده است: «شاپور بختيار نامي آشنا براي آناني است كه ماههاي آخر عمر رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي را درك كردهاند. آنها خوب به ياد دارند كه در آن ماهها و روزها توفان سركش انقلاب با قدرت تمام به پيش ميتاخت و همه موانع را از سر راه كنار ميزد و ديگر به همه مسلم و قطعي شده بود كه شاه رفتني و رژيم افتادني است. در آن شرايط كه همه يكصدا به شاه و حكومتش نه ميگفتند، شاپور بختيار به كمك شاه شتافت و با اشتياق پذيراي نخستوزيري شد. پست و مقامي كه ديگر تقريباً هيچ خريداري نداشت. بختيار با اين اقدام عجيب خويش نشان داد كه سخت دلبسته قدرت است، اگرچه اين قدرت فقط روي كاغذ باشد يا رودرروي اكثريت قريب به اتفاق مردم و حتي هممسلكان سياسي قرار بگيرد. او بدون ترديد ميدانست مرد آن ميدان نيست و كاري از او برنميآيد، اما با اين همه دم را غنيمت شمرد و نام خود را در شمار نخستوزيران ايران ثبت كرد. بهزودي شعارهاي ضدبختيار به ساير شعارهاي انقلابي مردم اضافه شد و او را مضحكه عام و خاص ساخت. عمر كابينه بختيار از 37 روز تجاوز نكرد و در روز 22 بهمن سال 1357 ابتدا مخفي شد و چندي بعد مخفيانه به فرانسه گريخت. بختيار در خلال گفتوگو با پروژه تاريخ شفاهي دانشگاه هاروارد بسيار عصباني به نظر ميرسد. او به زمين و زمان ميتازد و به همه بد ميگويد. از رهبران انقلابي ايران گرفته تا دوستان و هممسلكان قديمي خويش. او همه را مقصر ميشمارد، زيرا نگذاشتهاند آرام بر صندلي نخستوزيري تكيه زند و كشتي توفانزده ايران را به ساحل نجات برساند. بختيار بهقدري عصباني و رنجيده خاطر است كه در بيشتر موارد پا را از جاده ادب بيرون ميگذارد و از اشخاص مختلف با القاب بد و واژههاي توهينآميز ياد ميكند. ناشر ضمن آنكه خود را مقيد به حفظ امانت ميداند و تمام گفتههاي بختيار را عيناً آورده، اما در عين حال در موارد معدودي (حداكثر 20 كلمه) كلمات و واژههاي سخيف و به دور از ادب را حذف كرده است. موارد مورد نظر در متن با علامت (...) و در پاورقي با علامت [...] مشخص شدهاند.»
در مقدمه ديگري كه در صدر اين اثر آمده، نوع فعاليتهاي ضبط خاطرات توسط واحد شفاهي دانشگاه هاروارد بدين شكل تشريح شده است: «در شهريور ماه سال 1360 (سپتامبر سال 1981) طرح تاريخ شفاهي ايران در مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد آغاز به كار كرد. هدف اصلي طرح اين بود كه خاطرات افرادي را كه در رويدادهاي سياسي و تصميمات مهم ايران نقش مهمي داشتهاند جمعآوري و نگهداري كند. ظرف 14 سال عمر طرح بيش از 750 هزار دلار هزينه آن از منابع زير تأمين شد:National Endowment for Humanities: 300 هزار دلار، بنياد فورد 50 هزار دلار و شماري از شركتهاي خصوصي و بنيادهاي فرهنگي و ايرانيان مقيم امريكا و اروپا 400 هزار دلار. در آغاز طرح فهرست اسامي نزديك به 350 نفر كه براي مصاحبه در نظر گرفته شده بودند تهيه شد. صورت مزبور تقريباً رهبران تمام گروهها، احزاب و نهادهاي سياسي را شامل ميشد. دقيقتر بگوييم فهرست مزبور اسامي اعضاي خاندان پهلوي، تمام نخستوزيران پيشين، اعضاي مهم هيئت دولت و قوه مقننه و قضاييه و رسانههاي گروهي و بخش خصوصي، سران عشاير و احزاب سياسي و گروهها، شخصيتهاي مخالف رژيم پيشين از جمله كساني كه در دولت جمهوري اسلامي شركت كرده بودند، افسران عاليرتبه نيروهاي مسلح، مأموران بلندپايه ساواك و رهبران و ديپلماتهاي خارجي كه در رويدادهاي سياسي ايران نقش عمدهاي را بازي كرده بودند دربرميگرفت.
مصاحبه با تمام كساني كه نام آنان در فهرست مقدماتي آمده بود، نه امكان داشت و نه براي مقاصد ما ضروري بود. از اينرو ما با شمار كمتري كه 132 نفر ميشدند مصاحبه كرديم.
در طي دو سال اول طرح، نخست با سالمندترين و برجستهترين افراد مذكور در فهرست مقدماتي مصاحبه به عمل آمد. بررسي سن روايتكنندگان حاكي است 21 درصد آنان 75 سال يا بيشتر و 5 درصد كمتر از 45 سال داشتند. جوانترين روايتكننده يكي از رهبران پيشين سازمان چريكهاي فدايي خلق بود كه 30 سال داشت و سالمندترين راوي كه بيش از 80 سال از عمرش ميگذشت يكي از ملاكين سرشناس بود كه زماني نماينده مجلس و در دورهاي هم عضو هيئت دولت بود. بررسي محل تولد روايتكنندگان نشان ميدهد از كل راويان ايراني 48 درصدشان در تهران، 8 درصد در مشهد، 6 درصد در اصفهان و 3 درصد در رشت به دنيا آمدهاند.
پيش از آغاز نخستين جلسه مصاحبه، موافقتنامه رسمي بين روايتكننده و دانشگاه هاروارد به امضا ميرسيد. براي جلب حداكثر همكاري به راويان اين امكان داده ميشد كه استفاده از خاطرات خود را براي مدتي محدود كنند. حدود 60 درصد از روايتكنندگان براي خاطرات خويش محدوديتي تعيين نكردند. از باقيمانده مصاحبهها 11 درصد در طول حيات روايتكننده استفاده نخواهد شد و 8 درصد نيز نقل قول مستقيم را به اجازه روايتكننده موكول كرده است. در نخستين مرحله طرح بيم داشتيم كارمان به ضبط عقايد و سخنرانيهاي كساني بينجامد كه ميخواهند خود را تبرئه كنند و تقصير وقوع انقلاب را به گردن ديگران بيندازند. از اينرو در آغاز مصاحبه تأكيد ميكرديم در پي جمعآوري عقايد شخصي نيستيم و هدف اصلي ما ضبط خاطرات و تجارب است. تنها در موارد ويژه و بر حسب پرسشهايي كه از پيش تنظيم شده بود از روايتكنندگان درخواست اظهار نظر ميكرديم. مصاحبهها بر حسب تمايل روايتكننده به زبان فارسي يا انگليسي انجام ميشد. از 132 مصاحبه 12 مورد آن به زبان انگليسي ضبط شد و بقيه به فارسي».