کد خبر: 888785
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۹
كنترل بيروني، عامل اصلي تخريب زندگي زناشويي
آنچه افراد بايد قبل از ازدواج بدانند اين است كه ازدواج موضوعي نيست كه همه از آن شناخت درستي داشته باشند و حتي مهارت اداره زندگي مشترك را هم در هيچ جايي آموزش نديده‌اند پس بايد خيلي چيزها ياد بگيرند، بنابراين براي دستيابي به ازدواجي موفق بهتر است افراد در زمينه برقراري ارتباط مؤثر در زندگي مشترك آموزش ببينند.
 سعيد مرادي‌وفا*

آنچه افراد بايد قبل از ازدواج بدانند اين است كه ازدواج موضوعي نيست كه همه از آن شناخت درستي داشته باشند و حتي مهارت اداره زندگي مشترك را هم در هيچ جايي آموزش نديده‌اند پس بايد خيلي چيزها ياد بگيرند، بنابراين براي دستيابي به ازدواجي موفق بهتر است افراد در زمينه برقراري ارتباط مؤثر در زندگي مشترك آموزش ببينند. زوج‌هاي زيادي از رابطه زناشويي خود راضي نيستند و وقت خود را صرف يافتن راهي براي بازسازي و حفظ زندگي مشترك خود كرده‌اند، در اين مسير به متخصصان مختلف و حتي به فال‌بين‌ها هم مراجعه مي‌كنند، اما بيشتر اين راه‌ها نتيجه‌اي ندارد چراكه آنها به دنبال راهي هستند كه طرف مقابل را تغيير دهند و اصلاح كنند، نه اينكه در خود تغييري ايجاد كنند.
بيشتر افرادي كه از زندگي خود ناراضي هستند خودشان را مسئول اين احساس نمي‌دانند، بلكه ديگران و اتفاقات و عوامل بيروني را مقصر اصلي مي‌دانند و تمام توانشان را براي تغيير و اصلاح ديگران به كار مي‌گيرند و دست به رفتارهاي مخربي مثل: (انتقاد، سرزنش، غرغر كردن، تهديد، تنبيه و باج دادن براي كنترل ديگران) مي‌زنند. اگر اين رفتارها براي مدت طولاني انجام شوند، زندگي زناشويي نابود مي‌شود.
اگر مي‌خواهيم احساس بهتر و خوشايندتري داشته باشيم، بهتر است شيوه و سبك زندگي خود را تغيير دهيم، بايد به رفتارهاي خود بيشتر توجه كنيم و تمركز اصلي روي خودمان باشد. كنترل بيروني در زندگي‌هاي مشترك بسيار بيشتر از رابطه‌هاي ديگر به كار گرفته مي‌شود، چيزي كه زندگي‌ها را تخريب مي‌كند و زوج‌ها را به سمت طلاق مي‌كشاند.
به طور كلي مشكلات روانشناختي ناشي از به كارگيري كنترل بيروني (اعم از كنترل كردن يا كنترل شدن) عبارتند از: بيماري‌هاي رواني، انواع وابستگي‌ها اعم از وابستگي به مواد يا الكل، خشونت و بدرفتاري با همسر و فرزندان كه اين قبيل نشانه‌ها در زندگي‌هاي ناخشنود بسيار ديده مي‌شود، بنابراين كنترل بيروني عامل اصلي تخريب زندگي زناشويي محسوب مي‌شود.
اگر زوجين پيش از ازدواج زمان بيشتري را صرف شناخت خود و طرف مقابل و همچنين چگونگي ارتباطشان كنند، در اين صورت كمتر دست به كنترل كردن يكديگر مي‌زنند و در جهت تغيير و اصلاح رفتارهاي خود گام بر مي‌دارند.
همه انسان‌ها براي ارضاي پنج نياز اساسي كه در ژن‌هاي ما ريشه دارد، تلاش مي‌كنند. اين نيازها عبارتند از: نياز به بقا ، نياز به عشق و احساس تعلق، نياز به قدرت و پيشرفت ، نياز به آزادي و نياز به تفريح.
در جامعه كنوني، اكثر مردم اگر تلاش مختصري انجام دهند، بقايشان تضمين شده است. معمولاً اين تفاوت زماني خود را نشان خواهد داد كه يك طرف بيش از ديگري مقتصدانه‌تر عمل كند و اين ويژگي غالبا با عباراتي مانند «حساس نسبت به پول» عنوان مي‌شود.
ميزان نياز به عشق و احساس تعلق آنقدر در افراد گوناگون متفاوت است كه مي‌تواند ازدواج را به يك معماي پيچيده بدل كند. زنان و مردان بسياري مي‌توانند نسبت به فرزندان خود رفتاري محبت‌آميز داشته باشند، اما قادر نيستند همين ميزان محبت را به فرد بالغي ابراز كنند.
 دليل اين ويژگي شايد آن است كه فرزندان، به ويژه بچه‌هاي خيلي كوچك، به توجه و مراقبت بيشتري نياز دارند و ابراز اين محبت براي انسان بسيار رضايت‌بخش است و والدين از فرزندان كم سن و سال خود چندان توقع جبران اين محبت را ندارند و مشاهده شادي كودك برايشان كافي است.
آزادي نيز گرايش به انجام كارهاي مورد علاقه‌مان است. در زندگي مشترك اين بدان معناست كه از حوزه كنترل همسرمان خارج شويم، برخلاف نياز به قدرت كه سعي مي‌كنيم ديگران را كنترل كنيم.
 
*كارشناس ارشد روانشناسي باليني

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر