احمد محمدتبريزي
گاهي باجناقها ميتوانند از دو دوست به همديگر نزديكتر باشند، طوري كه طاقت دوري از هم را نداشته باشند. گاهي دو دوست ميتوانند نسبت خوني با هم نداشته باشند ولي داشتن هدف مشترك و خون دادن در راه آرمان و اعتقادات، آنها را از خويشاوند به هم نزديكتر كند. درست شبيه سرگذشت شهيدان قاسم غريب و مهدي ايماني فردويي؛ دو باجناقي كه در فاصلهاي كوتاه از هم، شهيد مدافع حرم شدند و نامشان در تاريخ كشور ماندگار شد.
به گزارش «جوان»، قدم گذشتن در اين راه عاشقانه را باجناق بزرگتر شروع كرد. قاسم غريب متولد 1361 بود و سال 1379 به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد. پنج سال بعد در سال 1384 در شهر قم با خانم اعظمالسادات حسيني خادم افتخاري مسجد جمكران ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج دو فرزند پسر6 و 8 ساله به نامهاي اميرعباس و محمد امين بود.
شهيد غريب در ميدان رزم با گروههاي انحرافي پژاك و منافقين داخلي مجاهدانه جنگيد تا اينكه يك چشم خود را از دست داد و همچنين چهار تركش نيز در بدن وي جاخوش كرد. پس از چند سال شهيد غريب نتوانست نسبت به ظلم و جنايت تروريستهاي تكفيري ساكت و آرام بماند و سال 1394 خودش را به سوريه رساند. اين دومين مرحلهاي بود كه او براي دفاع از حريم حضرت زينب(س) به سوريه ميرفت و آخرين باري بود كه وطن را ميديد و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات تلمور سوريه براي هميشه از ميان ما پر كشيد.
همسر شهيد درباره نحوه شهادت ايشان ميگويد: «24 ماه رمضان ساعت 11 شب آقامهدي با همرزمانشان در حال استراحت بودند. ساعت 12 آنها در حالي كه غافلگير شده بودند با صداي تيراندازي از مقر خارج شدند. آقا مهدي كه فرمانده محور بودند چند باري براي تقويت روحيه بچهها «يا زينب(س)» ميگويد و به جلو ميرود تا بچهها هم قوت قلب بگيرند. ساعت يك نيمه شب در بيسيم آقامهدي را صدا ميكنند ولي ايشان شهيد شده بود و درگيري تا ساعت 3 نيمه شب ادامه پيدا ميكند و بعد از چند ساعت پيكر شهيد غريب را پيدا ميكنند و ميبينند كه هيچ خوني بر زمين ريخته نشده است اما وقتي پيكر شهيد را از روي زمين بلند ميكنند، خون از قلبشان سرازير ميشود.»
شهادت قاسم، راهي تازه را در مقابل مهدي باز كرد. قاسم با شهادتش مسير زندگي باجناقش را تغيير داد. پس از آن بيقراريها و دلتنگيهاي مهدي شروع شد. او يكي از بهترين رفقايش را از دست داده بود و بايد كاري ميكرد. شهيد ايماني متولد سال 1362 بود و 14 سال سابقه خدمتگزاري در حرم حضرت معصومه(س) را داشت. همچنين پدر شهيد ايماني از پاسداران پيشكسوت دفاع مقدس و برادرش نيز از شهداي بزرگوار روستاي فردوي قم هستند. خانوادهاي كه جهاد و مقاومت در خونشان است.
شهيد ايماني به واسطه سالها خادمي با فضاي حرم و حريم اهل بيت(ع) آشنا بود. طاقت هيچ بيحرمتي و هتك حرمتي را نداشت و اين موضوع را خط قرمز زندگياش ميدانست.
پس از شهادت قاسم، مهدي رخت رزم به تن كرد و رزمنده مدافع حرم شد. او حالا قدم در راهي ميگذاشت كه قاسم براي آن جانش را داده بود. مهدي هم هيچ ابايي از حضور در ميدان نبرد و معركه نداشت و براي مقابله با دشمنان اسلام آماده هر كاري بود. همانطوري كه پدر و برادر روزي بدون واهمه بر دشمن متجاوز تاختند، او هم وارد كارزار شده بود و ترسي از چيزي نداشت. در دلش آرزوي شهادت موج ميزد و دلش براي باجناقش، مهدي تنگ شده بود. سرانجام شهيد ايماني روز چهارشنبه ۲۲ آذر پس از چندين بار اعزام داوطلبانه به سوريه، در استان ديرالزور در شرق سوريه به فيض شهادت نائل آمد. حالا خانواده حسيني دو شهيد دارد؛ دو باجناق و دو رفيق كه با فاصله كوتاهي از همديگر، در مسير جهاد قدم برداشتند و شربت شهادت نوشيدند.