مدارس استان تهران برای دومین روز پیاپی تعطیل شد؛ این قصه پرغصه البته دیگر جدید نیست. هر پاییز و زمستان «وارونگی»، اوضاع دانشآموزان را هم در تهران و سایر کلانشهرها وارونه میکند. آینده ایران و ایرانیان هم قرار است به دست همین دانشآموزان و مدارس تعطیل ساخته شود! آیندهسازانی که با اشتباهات پیدرپی بزرگترها، مدیران و مسئولان درگیر روزمریات زندگی صنعتی شدهاند و دود و آلودگی، مشق آنها را سیاه کرده است.
موقع مدرسه رفتن بچهها که میشود، والدین، چه برخوردار و چه کمتر برخوردار هر کس به وسع خود، بهترین و بیشترین هزینهها را برای فرزندشان میکنند؛ نامنویسی در بهترین مدرسه، تهیه لوازمالتحریر با کیفیتی درخور، تدارک تغذیه مناسب روزانه و چندین و چند خرج و هزینه دیگر اما ظاهراً یک جای کار ایراد اساسی دارد!
از ایراد صنعت خودروسازی و تولید انبوه خودروهای غیراستاندارد که بگذریم، از بیتدبیری مدیران و چارهاندیشی آنها صرفاً و فقط با تعطیلی هم که چیزی نگوییم، بخش عمده سیاه شدن مشق و درس دانشآموزان ایرانی به فرهنگ همه ما ایرانیها بازمیگردد. بیشترین هزینههای مادی را خرج فرزندمان میکنیم، اما با خودروی تک سرنشین در خیابانهای شهر تردد میکنیم، معاینه فنی را مسخره و سرسری میگیریم، قانون نصب کاتالیزور بر اگزوز خودروهای سنگین را با وجود لازمالاجرا بودن چند ساله اجرا نمیکنیم، با زد و بند، موتورهای بیکیفیت و آلودهکننده تولید میکنیم و حقالسکوت را به نهادهای ناظر میپردازیم و بسياري ديگر از اينگونه کارها. همه اینها موجب غصهدار شدن قصه هر ساله تعطیلی مدارس و دانشآموزان ایرانی شده است و باز هم میشود.