صادق حسنزاده
زماني كه اسكندر مقدوني بر ساحل رودخانهاي ميگريست كه ديگر مرزي براي فتح وجود ندارد، جغرافيدانانش از درك واقعيتي مهم عاجز بودند و آن اينكه سوداي سلطه بر جهان با فتوحات ميسر نميشود، بلكه اين اقتصاد است كه ميتواند روزگاري همه مرزهاي جهان را درنوردد و كشورها را به سلطه كشد. واقعيتي كه امروز شركتهاي چندمليتي تا حدودي به آن رنگ واقعيت زدهاند. براساس رتبهبندي فوربس در سال 2016 ميلادي كه نمره آن تركيبي از چهار معيار مختلف ميزان درآمد، سود، دارايي و ارزش بازاري شركت است درآمد اين شركتها در مجموع، ۳۵ تريليون دلار، سود آنها 2/4 تريليون دلار، داراييهاي آنها ۱۶۲ تريليون دلار و ارزش بازار ۴۴ تريليون دلار ارزيابي شده است. اولين شركت بزرگ جهان با ارزش بازاري ۱۹۸ ميليارد دلار «بانك صنعتي و بازرگاني چين» (ICBC) است. اين بانك جزو بانكهاي اصلي چين بوده و در زمينه خدمات تجاري و سرويسهاي مالي فعال است. دومين شركت با ارزش بازاري 162/8 ميليارد دلار «بانك سازندگي چين» بوده كه امور مالي و خدمات بانكي ارائه ميدهد. «بانك كشاورزي» چين سومين شركت بزرگ با ارزش بازاري 152/7 ميليارد دلار، شركت سرمايهگذاري «بركشايرهاتاوي» با ارزش بازاري 360/1 ميليارد دلار، شركت «جيپي مورگان چيس» با ارزش بازاري 234/2ميليارد دلار، «بانك چين» با ارزش بازاري ۱۴۳ ميليارد دلار، «ولز فارگو» شركت هلدينگ خدمات مالي و بانكداري امريكايي با ارزشبازاري ۲۵۶ ميليارد دلار، شركت اپل با ارزش بازاري ۵۸۶ ميليارد دلار، در جايگاههاي بعدي قرار دارند. در اين رتبهبندي شركتهاي انرژي بهدليل كاهش بهاي نفت در سال ۲۰۱۶، رتبههاي پيشين خود را از دست دادهاند؛ بهطوريكه «اكسون موبيل» از جايگاه هفتم به نهم و «پتروچاينا» از جايگاه هشتم به هفدهم سقوط كردند. «اكسونموبيل»، شركت نفت و گاز امريكايي و دومين شركت نفتي بزرگ جهان، در رتبه نهم قرار دارد كه ۳۶۳ميليارد دلار ارزش بازاري اين شركت است. تويوتا، شركت خودروسازي ژاپني و چندمليتي است كه ارزش بازاري آن ۱۷۷ ميليارد دلار است و در رتبه دهم قرار دارد. در مجموع ميتوان گفت شركتهايي كه در امريكا و چين مستقر هستند جزو ۱۰ رتبه برتر بودهاند. با اين حال رتبهبنديهاي ديگري وجود دارد كه شركتها را بر اساس درصد اثرگذاري در اقتصاد و ميزان فروش ردهبندي ميكند.
در اين رتبهبندي شركت اكسون موبيل امريكا در رتبه نخست قرار دارد. پس از آن بريتيش پتروليوم انگلستان و گروه رويال داچ- شل در رتبههاي بعدي قرار ميگيرند. اين موضوع نشان ميدهد كه شركتهاي نفتي بيش از ديگر شركتها، نفوذپذيري زيادي در اقتصاد جهاني دارند. پس از اين سه شركت جنرال موتور امريكا، شركت موتور فورد، دايملركرايسلر آلماني و امريكايي و تويوتا ژاپن خودروسازهاي ديگري هستند كه پرفروشترين شركتهاي جهاني را رقم زدهاند. اين موضوع حاكي از آن است كه پس از نفت بيشترين توليد در بخش خودروسازي رونق گرفته است. در رتبه هشتم نيز شركت جنرال الكتريك قرار دارد. بر اين اساس شايد بتوان ادعا كرد كه بازار مصرف جهاني نخست بر پايه نفت و پس از آن با خودروسازي تقويت ميشود.
به عبارت ديگر شركتهاي چندمليتي كه بيشتر با هدف دستيابي به منابع ارزان قيمت، اقدام به تأسيس شعب خود در سراسر جهان ميكنند، ميكوشند تا حتي بازار مصرفي آنها را نيز در اختيار خود بگيرند. اين موضوعي است كه موجب شده رقابت در بازارهاي ياد شده براي شركتهاي محلي سخت و گاهي غيرممكن شود. يكي از مهمترين دلايلي كه موجب شده تا شركتهاي چندمليتي در سيطره خود بر اقتصادهاي جهان موفق باشند، هزينهها و بودجههايي است كه صرف تحقيق و توسعه ميكنند. حدود 30 درصد كل درآمد شركت تويوتا صرف تحقيق و توسعه ميشود. اين مقدار بودجه موجب ميشود تا تكنولوژي اين كالاها هر سال با جهشهاي باورنكردني همراه شود كه حتي شركتهايي كه اقدام به مهندسي معكوس اين تكنولوژيها ميكنند، باز هم در رقابت با آنها دست پايين داشته باشند.
با اين حال سود شركتهاي چندمليتي به چند عامل ديگر نيز وابسته است. نخست صرفههاي ناشي از اقتصاد مقياس در توليد، دوم مسائل مالي، سوم تحقيق و توسعه و چهارم جمعآوري اطلاعات مربوط به بازار است. حجم زياد توليد شركتهاي چندمليتي موجب ميشود تا در مقايسه با شركتهاي كوچكتر، بخش زيادي از نيروي كار متخصص ماهر و فناوري بالا را داشته باشند. بر اين اساس آنها به فرآيندهاي جهاني شدن شتاب ميبخشند تا در اين سيلاب، رقباي ضعيفتر از ميدان به در شوند و خود تنها فاتح بازارهاي جهاني باشند.
در چنين برههاي ديگر كشورها براي حمايت از صنايع توليدي خود ناگزيرند تا بر مزيتهاي مطلق خود تكيه كنند. از جمله اين مزيتها، خامفروشي و صادرات مواداوليه ارزانقيمت است؛ بهطور مثال كشورهاي خاورميانه به صادرات نفت، كشورهاي امريكاي لاتين به صادرات مواداوليه كشاورزي مانند پنبه و شكر و كشورهايي نظير هند و چين كه جمعيت فراواني دارند به نيروي كار ارزانقيمت بسنده كنند. مسئله اينجاست كه هرچند برخي از اين كشورها در توسعه اقتصادي خود موفق بودهاند و توانستهاند تا ترازهاي تجاري خود را به حالت تعادل درآورند، اما همچنان قلب تكنولوژي و علم جاي ديگري است. لذا بنا به آنچه مطرح شد بايد اعتراف كرد كه حركت در مسير برونگرايي و حضور در بازارهاي جهاني بسيار سخت است و تنها نكتهاي كه ميتوان از دالان آن خود را به سوي اقتصادي بهتر رهنمون كرد توجه به علم و توليد تكنولوژي و درونگرا كردن آن است. بايد در اينباره متمركز شد.