به گزارش خبرنگار ما، اولين ساعات صبح روز هشتم اسفندماه سال 94 بغض يكي از مأموران پليس تهران در بيمارستان فياض بخش شكسته شد و فرياد گريههايش فضاي بيمارستان را پر كرد. او چند ساعت قبل، همسر38 سالهاش را براي درمان به اين مركز درماني منتقل كرده بود، اما حالا بايد پيكر بيجانش را براي خاكسپاري به بهشت زهرا منتقل ميكرد، همانجايي كه يك روز قبل، نگران وضعيت همسرش شد. مأمور پليس در شرح ماجرا ميگويد: «عصر روز هفتم اسفندماه، همراه همسر و دختر شیرخوارهام راهي بهشتزهرا شديم تا در مراسم خاكسپاري يكي از بستگانمان شركت كنيم. مراسم درحال برگزاري بود كه همسرم گفت حال خوبي ندارد، به خاطر همين او را به بيمارستان لولاگر منتقل كردم. پزشكان بعد از اولين معاينه گرفتگي عضله را علت بدحالي او تشخيص داده و بعد از اينكه اطمينان دادند وضعيت او جاي نگراني ندارد راهي خانه شديم.
ساعتي بعد اما با وخامت حال همسرم او را به بيمارستان فياضبخش منتقل كردم. پزشكان وقتي بر بالينش حاضر شدند علت را افت فشار تشخيص داده و يك سرم تزريق كردند. هر لحظه كه از تزريق سرم كه ميگذشت؛ وخامت حال همسرم بيشتر ميشد و اين موضوع نگراني من را بيشتر ميكرد. چارهاي نداشتم جز اينكه مدام پزشكان را به بالين همسرم بكشانم. آنها اما به نگرانيام توجه نداشتند. با اصرار و فريادهايم بود كه آمپولي به سرم تزريق كردند.
برخوردشان زننده و رفتارشان توهين آميز بود. ماجرا تا ساعت شش صبح روز هشتم اسفند ادامه داشت. نفسهاي همسرم به شماره افتاده بود، اما هيچ كدام از كادر درمان حاضر به بررسي وضعيت او نبودند. آخرين جملهاي كه گفت اين بود كه حلالم كن. نگران و وحشت زده خودم را به ايستگاه پرستاري رساندم. جايي كه يكي از پرستارها داشت با گوشي تلفن همراهش بازي ميكرد. او نگرانيو وحشت من را با بيتوجهي پاسخ داد و به بازي كردن با تلفن همراهش ادامه داد. وقتي بر سرش فرياد كشيدم سلانهسلانه خودش را به كنار تخت همسرم رساند و بعد از معاينه گفت كه همسرم فوت شده است. به همين راحتي!»
مأمور پليس ميگويد:« اگر پزشكان به من اطمينان نداده بودند كه وضعت همسرم جاي نگراني ندارد او را به بيمارستان ناجا يا بيمارستاني خصوصي انتقال ميدادم. اين موضوعي است كه همه آنهايي كه در شرايط من قرار گرفتهاند آن را درك ميكنند. آن روز دختر شيرخوارم در خانه چشم به راه مادرش بود. مادري كه حالا جسدش روي دستم مانده بود. خانوادهام را از ماجرا با خبر كردم و درگير مراسم تشييع جنازه شدم.»
مأمور پليس ادامه ميدهد: «گزارش پزشكي قانوني علت فوت را علت خونريزي وسيع داخلي اعلام كرد، اين در حالي بود كه پزشكان بيمارستان علت را افت فشار اعلام كرده و نسبت به درمان همسرم بيتوجه بودند، به خاطر همين عليه كادر درمان بيمارستان به اتهام تشخيص غلط، تزريق غلط و عدم رسيدگي به وضعيت همسر بيمارم اعلام جرم كردم. بعد از آن بود كه كميسيون پزشكي قانوني براي بررسي علت مرگ تشكيل شد. اين كميسيون علت فوت را خونريزي ريه در زمينه بيماري خوني برقآسا تشخيص داد و اعلام كرد كه اقدامات درماني توسط پزشك صحيح نبوده و به ميزان 10 درصد مقصر شناخته شد. با اعتراض من به اين نظر، پرونده در كميسيون پنجنفرهبررسي شد كه نتيجه آن مايه شرمساري است. براساس اين نظريه بيمار به دنبال ضعف و بيحالي به بيمارستان مراجعه كرده و پس از مدت كوتاهي به علت خونريزي وسيع ريوي فوت كرده است.
اقدامات پزشكان معالج و كادر درماني مطابق اصول و موازين علمي و فني بودهاست و با توجه به سير پيشرونده و كشنده و سريع بيماري كه ميتواند به دلايل بيماريهاي مختلف از قبيل بدخيميها، عفونت منتشر داخلي به دنبال بيماري پيشرفته داخلي، اختلال انعقادي منتشر داخلي عروقي باشد در مدت حضور بيمار در مركز درماني تمامي اقدامات تشخيصي از قبيل آزمايشات و بررسيهاي علائم حياتي معاينات به صورت مناسب و صحيح انجام شده است لذا پزشكان معالج مرتكب قصور نشدهاند.»
مأمور پليس با خشم از انتشار اين گزارش ميگويد: «من از زماني كه همسرم را به بيمارستان منتقل كردم تا زماني كه پيكر بيجانش را خارج كردم بر بالين او حاضر و ناظر بودم كه هيچ اقدام درماني و آزمايشي روي او صورت نگرفت و پزشكان زماني بر بالين همسرم حاضر شدند كه او جانش را از دست داده بود. هر چند اين گزارش آنها را از اتهامشان تبرئه كرده است، اما خداوند را گواه ميگيرم كه پزشکان در حق مادر فرزند خردسالم كوتاهي كردند.»