از مقامات رسمي امريكايي گرفته تا مؤسسات نظرسنجي و انديشكدههاي راهبردي و شيوخ منطقه متوسط بخش مهمي از فعاليتهاي خود را حول محور مبارزه با گسترش نفوذ ايران در منطقه غربآسيا متمركز كردهاند و براساس آن دستورالعمل و پيشنهاداتي را جهت دستيابي به چنين هدفي مطرح ميكنند.
«نفوذ منطقهاي ايران» در حالي دغدغه فراگير و مشترك نظام سلطه برخي از شيوخ منطقهاي است كه برخلاف امريكا و متحدان اروپايي و منطقهاي آن، جمهورياسلاميايران نفوذ گفتماني خود را با دخالت در امور داخلي كشورها بهدست نياورده و ضمن همراهي با موج مطالبات اكثريت مردم به حقوق آنها احترام گذاشته و خواهان رفع ظلم و بيعدالتي در جوامع مسلمين شده است.
اين در حالي است كه رقباي جمهورياسلاميايران بارها به تماميت ارضي كشورها حمله نظامي كرده و قراردادهاي ميلياردي تسليحاتي براي سركوب اعتراضات مردمي منعقد و در مخالفت از مطالبات بحق مردم با حاكمان دستنشانده همراهي كردهاند.
نشنالاينترست يكي از رسانههاي مطرحي است كه از علت گسترش نفوذ گفتماني جمهورياسلاميايران در منطقه غربآسيا گفته و راههاي مبارزه با اين نفوذ را تشريح كرده است. نشنالاينترست با انتشار مطلبي با عنوان «چهار حادثهاي كه باعث افزايش نفوذ ايران در منطقه شد» با تأكيد بر اينكه «امريكا و اسرائيل باعث افزايش نفوذ ايران در خاورميانه شدند»، مينويسد: «قطعاً ايران بزرگترين برنده آشوب سالهاي اخير در منطقه خاورميانه است. طي سالهاي گذشته تاكنون ايران توانسته است در كشورهاي خاورميانه (لبنان، سوريه، عراق و يمن) نقوذ قابلتوجهي به دست آورد. برخي از تحليلگران و سياستمداران دولت، اوباما را به علت در پيش گرفتن خط مشي و سياست نرم در منطقه خاورميانه كه باعث افزايش نفوذ و قدرت ايران شده مورد انتقاد قرار ميدهند.»
اين نشريه گسترش نفوذ ايران را تنها مختص سالهاي گذشته نميداند، بلكه روند تحولات منطقه و دخالت شيوخ عرب در امور داخلي برخي از كشورها را طي سالهاي اخير عامل مهمي برشمرده و مينويسد: «جالب اينجاست در هر يك از اين كشورها رقباي اصلي ايران از جمله عربستان، اسرائيل و امريكا به طور تصادفي باعث افزايش قدرت و نفوذ ايران شدهاند. به عبارت ديگر هرگونه مداخله خارجي در اين چهار كشور، به طور ناخواسته گروه شيعه طرفدار ايران را در اين كشورها تقويت كرده و باعث تبديل شدن ايران به نيروي منطقهاي قوي و مهم شده است.»
يمن، سوريه، عراق و لبنان چهار كشوري هستند كه نويسنده از آن به عنوان مناطق تحت نفوذگفتماني و عامل قدرتگيري روزافزون ايران ياد ميكند: «بيثباتي و قطبيت در منطقه خاورميانه باعث ايجاد شكوترديد در مورد آينده منطقه شده اما بايد گفت: تحولات ناشي از بهار عربي و مداخلات خارجي به طور ناخواسته باعث افزايش نفوذ و قدرت ايران در منطقه شده است. مهمترين دلايلي كه ايران توانست در اين چهار كشور نفوذ و قدرت قابلتوجهي كسب كند، تقسيمات فرقهاي و مداخله قدرتهاي خارجي در اين كشورهاست.»
پيش از اين نيز مقامات غربي و عربي همراه با مؤسسات نظرسنجي و آيندهپژوهي از نفوذ گفتماني – و نه تحميلي – ايران ابراز نگراني كرده و نتيجه مستقيم آن را ايستادگي مردمي در مقابل اهداف حكام وابسته به نظام سلطه در منطقه عنوان كردهاند.
جيمز وولسي رئيس اسبق سيا و مشاور امنيت ترامپ كاهش بهاي نفت را يكي از راههاي نفوذ ايران در منطقه ميداند كه «بايد عملاً تمام زيرساختهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همچنين تأسيسات هستهاي ايران را نابود كند تا تهديد اتمي اين كشور برطرف شود. براي كاهش نفوذ و قدرت ايران بايد اوپك را تضعيف كرد و بهاي نفت را به بشكهاي 30 دلار برسانند. پايين آوردن بهاي نفت، تنها روشي است كه ميتواند اقتصاد ايران را بشكند.»
چندي پيش نظرسنجي مؤسسه پيو نيز اينگونه از افزايش ضريب نفوذ ايران نوشت: «نفوذ ايران و روسيه در يك دهه گذشته افزايش يافته و نتانياهو نخستوزير رژيمصهيونيستي منفورترين سياستمدار در غرب آسياست» يا سيليمن، سفير امريكا در عراق ميگويد: «امريكا به دنبال مقابله با ايران در دوران پساداعش عراق است.»
نقشه راه مقابله با نفوذ منطقهاي ايران
جانآلن رئيس جديد انديشكده بروكينگز نه تنها از گسترش نفوذ ايران اعلام نگراني ميكند، بلكه چهار حوزه مورد هدف ايران را تشريح و براي مقابله با نفوذ ايران پيشنهاداتي را مطرح ميكند. وي در طرح خود چهار حوزه اقدام منطقهاي (خليجفارس، عراق، سوريه و اردن) را براي مقابله با نفوذ ايران مطرح ميكند.
وي مقابله با نفوذ ايران در خليجفارس را اينگونه پيشنهاد ميدهد: «اطمينان از مصونيت جريان آزاد تجارت نفتي در برابر تهديدات ايران، ايجاد دفاع منطقهاي با همكاري شوراي همكاري خليجفارس، حفظ قدرت اسرائيل در مقابل ايران و متحدانش همچون حماس و حزبالله بهواسطه ايجاد دفاع منطقهاي» يا در مورد مواجهه با گسترش روزافزون قدرت گفتماني جمهورياسلاميايران در سوريه اظهار ميكند: «كمك به امنيت و اقتصاد مناطقي كه تحت كنترل داعش و اسد نيست، همچنين لزوم استقلال و خودمختاري موقت اين مناطق... حضور بيشتر نيروهاي غربي و نيز نيروهاي شوراي همكاري خليجفارس جهت پشتيباني از مناطق شمالغربي سوريه مثل ادلب. مناطقي كه القاعده (سابقاً با نام جبههالنصره) هنوز هم در آن فعال هستند.»
تام كاتن سناتور ضدايراني نيز با تأكيد بر اينكه «ايران قدرت يك دولت- ملت پشت يك آرمان انقلابي را داراست»، بيان ميكند: «اين اصلاً به نفع منافع امريكا نيست كه با يك آرمان انقلابي و با اختيارات و قدرتهاي يك دولت، ملت را شاهد باشد كه در حال گسترش نفوذ خود در منطقه است. نفوذ ايران به طرز خطرناكي در حال گسترش در شمال عراق و جنوب سوريه است. با تمام اينها تهاجم ايران عليه اسرائيل بيش از پيش گسترش يافته است.»
خشم از قدرت گفتماني
نفوذ گفتماني ايران در منطقه غرب آسيا به ميزاني دامنهدار، سريع و غيرقابل كنترل بوده كه بارها مقامات غربي و منطقهاي از مقابله با آن اظهار عجز و با لحني پرخاشگرايانه و عصبي نسبت به آن اعلام نظر كردهاند.
لحن تند امريكاييها نشان ميدهد تشكيل گروههاي افراطي و راديكال مانند القاعده، طالبان، داعش و جبههالنصره نيز نه تنها نتوانسته مانعي در جهت كاهش قدرت نفوذ ايران در منطقه بهوجود آورد، بلكه زمينه اعتلاي اين نفوذ را نيز فراهم كرده است.
سيانان نيز در گزارشي كه اخير منتشر كرده با تأكيد بر اينكه «پنتاگون به دنبال مقابله با نفوذ ايران در منطقه است»، اظهار ميكند: «با وجود اينكه پنتاگون روي موضوعاتي مثل مقابله با كرهشمالي و داعش متمركز كرده است اما چند مقام امريكايي به اين شبكه خبر دادهاند كه جيمز متيس از استراتژيستهاي خود خواسته تا راهحلي براي مقابله با ايران ارائه دهند.»
اخيراً مايك پنس معاون رئيسجمهور امريكا نيز در ديدار با پادشاه اردن در واشنگتن از تلاشهاي آن كشور بابت آنچه «تلاش براي مقابله با نفوذ ايران» خوانده شده، تشكر ميكند.
چرا مقابله با نفوذ گفتماني ايران بلافايده است؟
اگرچه برخلاف امريكا و متحدان اروپايي و منطقهاي آن، جمهورياسلاميايران نفوذ گفتماني خود را با دخالت در امور داخلي كشورها بهدست نياورده و همراهي با مطالبات اكثريت مردم و پيگيري حقوق آنها را در اولويت قرار داده است اما بايد در نظر داشت، زمينه شكلگيري و عامل تثبيت و رشد دامنهدار قدرت ايران با لشكركشي به كشورها بهدست نيامده بلكه مؤلفهاي مؤثر به نام قدرت نرمپشتوانه چنين فرآيندي بوده است، آن هم در شرايطي كه اقتدار كنوني جمهورياسلاميايران مشمول عوامل مهم بيشماري از جمله «مشروعيت حاكميت اسلامي»، «توان و قدرت بيبديل نظامي» و«مشاركت بالاي مردم در انتخابات» نيز ميباشد.