محمد اسماعیلی
نامهرباني مقامات ايالات متحده با غربگرايان داخلي طي ماههاي اخير موجب شده گرايش ملازمان اين جريان به سمت اروپاييها غلظت بيشتري بگيرد و به جاي مدح امريكا، منقبت اروپاييها در اولويت شخصيتها و رسانههاي طيف خوشبين به غرب قرار گيرد.
طيف غربگراي داخلي كه همواره در پي تطهير مقامات غربي – اعم از اروپا و امريكا – بوده و فرهنگ و سبك زندگي آنها را سمبل زندگي ايدهآل معرفي كرده، طي ماههاي اخير و بهواسطه تشديد فشارهاي ضد ايراني دولت ترامپ، دل به مساعدت اروپاييها بسته تا مقامات كشورهاي اتحاديه اروپا مانع از شكست تئوري « تعامل با غرب دروازه شكوفايي ايران » شوند.
جلوگيري از نسخه مورد وثوق يا همان «تعامل با غرب دروازه شكوفايي ايران» پدرخواندههاي طيف خوشبين به غرب در حالي مهمترين هدف هفتههاي اخير اين جريان است كه به همان اندازه كه عملكرد اروپا مورد تقدير قرار گرفته به همان ميزان مقامات اتحاديه اروپا مواضع گستاخانهاي نسبت به جامعه ايراني اتخاذ كرده و خواهان افزايش فشارها به جمهوري اسلامي ايران در قالب بستههاي جديد تحريمي شدهاند.
يعني ابراز اشتياق به اروپاييها تنها به جريتر شدن مواضع و رفتارهاي ضدايراني مقامات اين قاره منجر شده و تلاش براي نزديكي به فرانسه، انگليس و آلمان به جاي امريكا آورده ملموسي براي جريان غربگراي داخلي نداشته است. گستره مواضع ضدايراني اروپاييها در هفتههاي اخير به ميزاني بوده كه امريكا ترجيح داده نقش احاله داده شده به اروپا را اثرگذار بداند و براي افزايش احساسات ضدامريكايي در جامعه ايراني و با هدف كمك به جريان غربگراي داخلي، تا اطلاع ثانوي از شدت بخشيدن به مواضع ضدايراني بپرهيزد.
با اين تفسير، شخصيتها و رسانههاي منسوب به جريان غربگراي داخلي ترجيح ميدهند براي جلوگيري از تشديد احساسات ضدامريكايي در داخل كشور و فرار از جايگاه « وابستگي ذهني به امريكا»، از تطهير چهره ايالات متحده پرهيز و به جاي آن به تطهير چهره اروپاييها بپردازند چرا كه براساس برآورد آنها و با توجه به تحولات پسابرجام، سفيدنمايي امريكاييها در شرايط موجود تأثير معكوس بر جامعه ايراني گذاشته و اثرگذاري تئوري مطلوب آنها را تا سالها به تعويق مياندازد.
سفر جانسون، وزير امور خارجه انگليس فرصت مناسبي است تا طيف خوشبين به غرب در داخل كشور تطهير اروپاييها را اين بار با ادبياتي جديدتر رقم بزند و خواهان تعديل مواضع جمهوري اسلامي ايران در مقابل اين كشور اروپايي شود. روزنامه آفتاب يزد روز گذشته در گزارشي با عنوان «هم جدي هم مهم»، ضمن ادعاي اينكه نبايد با بهكارگيري واژه «استعمار پير» وزير خارجه اين كشور را بي انگيزه كنيم، مينويسد: «دلواپسان سعي ميكنند در اقدامي نخنما شده و داستاني تكراري، بار ديگر موضوع استعمار پير را وسط بكشد و دست دوستي جانسون به ظريف را نماد خباثت بريتانياي كبير تعبير كند. به عبارتي، جريان دلواپس در مقطع كنوني و با ورود جانسون به ايران، همان راهي را ميرود كه پيشتر در قبال ورود وزراي خارجه اروپايي ديگر رفته بود. هنوز يادمان نرفته كه مثلاً در سفر فابيوس، وزير خارجه وقت فرانسه به ايران، دلواپسان به يكباره موضوع ورود خونهاي آلوده به ايران از كشور فرانسه را پيش كشيدند و به فابيوس و دولت حمله كردند. چندي قبل نيز از موضوع حجاب سفر وزير خارجه ايتاليا در ورود به كشورمان به عنوان پتكي بر سر دولت استفاده كرده بودند. برخي دلواپسان از اين دست بهانهها براي ايجاد مانع بر سر تعامل ايران در دولت روحاني با كشورهاي اروپايي بسيار سود جستهاند.»
اين روزنامه مدعي اصلاحطلبي بدون توجه به اينكه طي 27 ماه پس از برجام كشورهاي اروپايي نيز همانند امريكاييها قائل به اجراي تعهدات برجامي خود نيستند و سرمايهگذاري در ايران را در هيچ سطحي انجام ندادهاند، در ادعايي صرفاً احساسي از تشويق جانسون به سرمايهگذاري در ايران مينويسد: «اكنون ايرانيها ميتوانند در را به روي مذاكرات ديگر باز كنند... توصيه به سياستمداران اين است كه نگذاريم آقاي جانسون از كشور ما بيانگيزه برگردد كه در آن صورت حتي افكار عمومي هم عليه ما خواهد شد... اگر جانسون از كشور ما با دست پر به كشورش بازگشت، يك فضاي مناسب در اروپا براي سرمايهگذاري كردن به وجود ميآيد... دلواپسان به دنبال بازكردن زخمهاي كهنه و پيداكردن اختلافات قديمي دو كشور براي برهم زدن تعامل و اتهامپراكني هستند؛ غافل از آنكه در عرصه سياست جهاني و روابط كشورها با يكديگر، هر امروزي با فردايش فرق دارد.»
روزنامه ايران، ارگان رسمي دولت نيز با درج عبارت«پايبندي لندن به اجراي كامل برجام» مدعي ايران دوستي انگليسيها حداقل در دوران پسابرجام ميشود آن هم در حالي كه رويه گستاخانه مقامات رسمي اين كشور در ضديت با جامعه ايراني در چند ماه اخير بيشتر از هر زمان ديگري به چشم ميخورد. روزنامه ايران در اين باره مدعي ميشود: «وزير خارجه انگليس در شرايطي نخستين سفر خود به تهران را در دوره مسئوليتش تجربه ميكند كه محافل سياسي غرب اين سفر را در امتداد گام برداشتن لندن در مسير تقويت مناسبات اقتصادي با تهران و گشودن گره تعاملات بينالمللي ايران در دوره پسابرجام ارزيابي كردهاند.
اين سفر كه در متن رويدادهاي جاري عرصه بينالملل از رويكرد ضد برجامي دولتمردان امريكا گرفته تا مواضع جنگطلبانه برخي از كشورهاي منطقه صورت گرفته، پيامي فراتر از ديدارهاي عرف ديپلماتيك دارد.» روزنامه جهان صنعت در مطلبي با عنوان «روابط بينالملل با گذشته زندگي نميكند» از لزوم فراموشي اقدامات گسترده ضد ايراني انگليسيها در طول چند دهه اخير سخن به ميان ميآورد و سطح ديگري از غشكردن در آغوش انگليسيها را به نمايش ميگذارد: «بر روابط ايران و انگليس از سالها قبل و از دوره استعماري انگليس تاكنون سايه سنگيني افتاده و آن كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است كه مربوط به ملي شدن نفت در ايران بود. اين سوابق ايران را آزار ميدهد و ذهنيت تاريخياش را خراب ميكند اما روابط بينالملل هيچ وقت با گذشته زندگي نميكند، بلكه گذشته را به عنوان درسي براي هوشياري در آينده قرار ميدهد... اگر كودتايي شده، قراردادهاي نابرابر تحميل شده يا كارهاي استعماري ديگري صورت گرفته بايد آنها را به عنوان ذهنيت تاريخي داشته باشيم اما نگاه به آينده داشته باشيم... اكنون كه خاورميانه در آشوب به سرميبرد ايران در كنار بريتانيا و بريتانيا در كنار ايران ميتوانند كمك شاياني كنند.»
در حالي جماعت غربگراي داخلي اين بار تلاش ميكنند دشمنيهاي دامنهدار و گسترده انگليسيها را نزد افكار عمومي تقليل و تعديل كنند كه طي چند ماه اخير ترزامي، نخست وزير اين كشور بارها جمهوري اسلامي ايران را متهم به نقض مقررات حقوق بينالمللي و دخالت در امور ساير كشورها كرده و خواهان برخورد سازمانهاي بينالمللي با كشورمان شده است، به عنوان نمونه وي در اجلاس همكاري كشورهاي خليجفارس با متهم كردن كشورمان به كشتار و قتلعام مردم منطقه ميگويد: «ما بايد همچنان به مقابله با دولتهايي كه نفوذ آنها بيثباتي منطقه را مشتعل ميكند، ادامه دهيم، بنابراين ميخواهم به شما اطمينان دهم كه من به وضوح تهديدي را كه ايران متوجه منطقه خليجفارس و در بُعدي وسيعتر، متوجه خاورميانه ميكند، مشاهده ميكنم.»
اين نخستين بار نيست كه اثبات ميشود غربگراهاي داخلي توجهي به منافع ملي و امنيت منطقهاي كشور ندارند و به جاي آن تلاش ميكنند تئوريهاي خودساخته پدرخواندههاي خود مبني بر تعامل يك سويه با غرب بهرغم تمام هزينههاي سياسي و امنيتي آن را در اولويت قرار دهند؛ رويهاي كه اين طيف در طول مذاكرات هستهاي در دستور كار قرار داد و نتيجه آن خسارت محضي به نام توافق هستهاي شد.