معصومه طاهري
با توجه به تحريمهاي اقتصادي و مشكلاتي كه به دليل انبوه واردات بهخصوص در زمينه مواد غذايي وجود دارد اقتصاد مقاومتي كليدواژهاي طلايي است كه مقام معظم رهبري براي برونرفت از چالش اقتصادي كنوني آن را مطرح كردند و بارها نسبت به اجرايي شدن آن تأكيد داشتهاند؛ رويكردي كه ميبايست با فرهنگسازي آن را جدي گرفت و به كالبد اقتصاد كشور جاني دوباره بخشيد.
در اين ميان يكي از مواد غذايي پرمصرف ايرانيها برنج است كه در طول سالها بهخصوص 100سال اخير به يكي از غذاهاي اصلي ايرانيها تبديل شده است به همين خاطر بخشی از آن با واردات تأمين ميشود در حالی که وابستگی کشور در مواد غذایی به واردات با اصول اقتصاد مقاومتی مغایر است. اما چرا تاكنون سعي نكردهايم برنج را در وعده غذاي ايرانيان كم كنيم؟! در واقع اين كار رسانهها و متخصصان تغذيه است كه تلاش كنند جايگزيني براي برنج معرفي كنند.
اين بحث البته درباره ماكاروني تا حدودي انجام شد؛ تا همين يك دهه قبل ماكاروني جايگاهي خاص در وعدههاي غذايي ايرانيان نداشت اما تبليغات مستقيم و غيرمستقيم رسانهاي باعث شد اين غذاي جديدالورود به يك وعده هفتگي تبديل شود؛ حتي توانسته است در پادگانها و دانشگاهها نيز جزو ليست غذايي قرار بگيرد. پس رسانه ميتواند نقش مهم خود را ايفا كند؛ البته بحث ديگر آن است كه غذاهاي بدون برنج زيادي در تلويزيون آموزش داده ميشود، ولي باز هم برنج غذاي اصلي ايرانيان است؛ در اينباره بايد گفت نوع تبليغ و كاركرد آن مهم است.
كرهايها سريالي تلويزيوني به نام «پاستا» ساختند كه در شبكههاي ماهوارهاي به نمايش درآمد و پس از آن در ايران دوبله و چندين بار پخش شد؛ يعني يك نياز تازه با يك مجموعه تلويزيوني ايجاد شد در كنار آن رستورانها هم اقدام به طبخ پاستا كردند و تلويزيون هم آموزش اين غذاها را در سبكها و طعمهاي مختلف در برنامههاي خود گنجاند؛ يعني يك شبكه و زنجيرهاي از فعاليتهاي رسانهاي و خدماتي و آموزشي در طول اين زمان ايجاد و در كنار نگاه كنجكاوانه مردم اين غذا به قشر عظيمي از كشور معرفي شد؛ هرچند قسمت زيادي از علاقه به پاستا، رواني و از روي تأثيرپذيري و چشم و همچشمي است، اما منظور ما اين است كه بايد از همه ظرفيتها براي فرهنگپذيري بهره برد. بايد ديد چه غذاهايي در ايران هست كه ميتوانيم با مواد ايراني و به صورت سالم و خوشمزه آن را تهيه كنيم و به مردم ارائه دهيم.
در هر شهري غذاهاي سنتي خوبي وجود دارد كه بدون برنج هستند بايد اين غذاها را بيشتر معرفي كرد اين مهم البته تا حد بسيار زيادي به دوش متخصصان تغذيه كشور نيز هست و نميتوان سليقهاي در آن عمل كرد، ولي وظيفه شبكههاي رسانهاي كشور است كه در معرفي جايگزين اين غذاها اقدام كنند؛ از طرف ديگر سازمانها و ادارات نيز نقش مهمي در اين راستا دارند.
چه اشكالي دارد در شرايطي كه برنج زيادي وارد كشور ميشود كه بار هزينهاي بالايي به دوش اقتصاد دارد، سازمانها و ادارات به جاي طبخ برنج بهخصوص پايتخت كه كارمندان حتماً ناهار خود را ميخورند و به خانه ميروند، غذاهاي مناسب غير از برنج ارائه شود؛ چه آنكه مطمئناً تنها با حذف برنج از وعده غذايي سازمانها و ادارات رقم قابل توجهي از نياز كشور به وارد كردن اين ماده غذايي كاسته خواهد شد؛ پس در اقدام اوليه در اين شرايط اقتصادي بايد ابتدا خود سازمانها و ادارات دولتي ورود پيدا كنند و در اين رابطه فرهنگسازي صورت بگيرد بعد رسانهها و در آخر سراغ مردم برويم چون شعار بدون عمل هيچگاه تأثيري نداشته است.
در اين نوشتار قصد نداريم تا بگوييم كسي در جامعه اصلاً برنج نخورد، بلكه منظور آن است كه با توجه به شرايط اقتصادي كنوني و اينكه برنج محصول پرمصرف وارداتي است بهتر است براي تقويت و فرهنگسازي اقتصاد مقاومتي در جامعه از همين امور به ظاهر ساده اما پرهزينه شروع كنيم و در مصرف آن صرفهجويي داشته باشيم تا ناچار به وارد كردن برنج به ميزان زياد نگرديم، آن هم برنجهاي خارجي با قيمتهاي بالا كه از سلامت آنها هم خبر نداريم؛ لذا تنها با فرهنگسازي ميتوان اقتصاد مقاومتي را عملياتي كرد.