اتفاقات آخر هفته گذشته ورزش به خوبي نشان داد که ضعف ديپلماسي در ورزش کشورمان همچنان پابرجاست و ضرورت توجه به اين مقوله مهم بهرغم تأکيدات فراواني که از سوي متوليان ورزش صورت ميگيرد، سبب نشده تا در اين بخش ورزش ايران بتواند صاحب جايگاه قابل اتکا و تأثيرگذاري در مجامع ورزشي دنيا شود، ضعفي که باعث شد تا قهرمانان کشورمان در ميادين بينالمللي ضربه بخورند و حقشان پايمال شود. آخرين نمونه چنين اتفاقاتي در آخر هفته گذشته به فاصله کوتاهي براي دو رشته وزنهبرداري و فوتبال رخ داد و سبب شد تا ورزش ايران نتواند به حق واقعياش برسد. در وزنهبرداري براي دومين بار متوالي ناداوري صورت گرفته در حق بهداد سليمي او را از مدال و جايگاهي كه استحقاقش را داشت، دور كرد. پس از المپيک ريو، در جهاني امريکا براي دومين بار متوالي است که اينچنين و به وضوح مدال سليمي با بيعدالتي و لابيهاي پشت پردهاي که در فدراسيون جهاني وزنهبرداري وجود دارد، از وي گرفته ميشود.
به فاصله 24 ساعت پس از اين اتفاق، کنفدراسيون فوتبال آسيا درباره مناقشه ايران و عربستان بر بازي نمايندگان دو کشور در کشوري ثالث آن هم به بهانهاي واهي تأکيد کرد تا بار ديگر حق طبيعي ورزشکاران ايراني در سايه عدم ديپلماسي موفق ورزشي پايمال شود. با توجه به تصميم کنفدراسيون فوتبال آسيا حالا براي سومين سال متوالي است كه تيمهاي ايراني از بازي مقابل تماشاگران خودي برابر نمايندگان سعودي محروم ميشوند، مسئلهاي که در دو سال گذشته ضربات زيادي به باشگاههاي کشورمان از لحاظ فني و اقتصادي وارد كرده و سبب شده تا تيمهاي ايراني نتوانند از پتانسيل بالاي تماشاگرانشان استفاده کنند، امري که ميتوانست نتايج ديگري را در زمين بازي رقم بزند.
همزماني اين دو اتفاق بيشتر از قبل ضعفهاي مديران و تصميمگيرندگان ورزش ايران را در ديپلماسي ورزشي عيان ميکند و نشان ميدهد برخلاف جايگاه فني بالايي که ورزش ايران در رشتههايي مانند وزنهبرداري در دنيا و فوتبال در آسيا دارد، اما از نظر مديريتي براي رسيدن به جايگاه مطلوب فرسنگها فاصله دارد. البته اين مسئله مختص اين دو رشته نيست و نمونههاي آن را در رشتههاي ديگر هم ميتوان ديد، فاصلهاي که سبب شده تا بهرغم تلاش ورزشکار ايراني، حقشان با توجه به نداشتن ارتباطات بينالمللي در ورزش دنيا ضايع شود و نتوانند به جايگاهي که شايستهاش هستند، برسند.
با توجه به اين شرايط به نظر ميرسد جايگاه ديپلماسي و لابيهاي پشت پرده در ورزش بايد بيشتر از گذشته براي سيستم مديريتي ورزش کشورمان تبيين شود و مديران تصميمگير در ردههاي مختلف فدراسيونها و وزارت ورزش به اين باور برسند که براي رسيدن ورزشکار ايراني به جايگاه واقعي خود در ورزش دنيا، علاوه بر تدارک مناسب در نظر گرفته شده براي يک قهرمان، از بعد مديريتي هم مسئولان کشورمان در فدراسيونهاي بينالمللي و کميته بينالمللي المپيک بايد از نفوذ بالايي برخوردار باشند. با استفاده از اين حربه است که ميتوان جلوي پايمال شدن حق ورزشکارانمان در ميادين بينالمللي را گرفت، موضوعي که به نظر ميرسد چندان از سوي متوليان ورزش جدي گرفته نشده و آنها همواره در تصميمهاي مديريتي که براي ورزش ايران گرفته ميشود، دست پايين را ميگيرند. به عنوان نمونه کشوري مانند عربستان توانسته با استفاده از پولهاي بادآورده نفت و لابيهاي سنگيني که در ورزش دنيا و به خصوص آسيا انجام ميدهد با به کرسي نشاندن ادعاهاي واهي و دروغين دست بالا را داشته باشد.
متأسفانه در سالهاي اخير ترجيح دادن منافع شخصي بر منافع ملي هم مزيد بر علت شده تا اندک فرصتهايي که ورزش کشورمان براي کسب کرسيهاي تأثيرگذار در مجامع تصميمگيري ورزش دنيا داشته نيز از دست برود. جاهطلبيهاي خودخواهانه و خلاف منافع ملي برخي مديران و وارد شدن آنها به دعواهاي دوسر باخت براي کشورمان با مديران پرنفوذ فدراسيونهاي بينالمللي از جمله عواملي است که سبب شده تا ديپلماسي ايران در ميدانهاي مديريتي ورزش روز به روز به زوال و ضعف كشيده شود.
هرچند برخي مديران ناکارآمديشان در سطح مديريتي بينالمللي ورزش را به دلارهاي نفتي و همچنين به جدالي فراتر از رويارويي ورزشي ربط ميدهند، اما به نظر ميرسد چنين مسائلي نميتواند توجيهي روي دست گذاشتن متوليان ورزش و بالا بردن دستها قبل از ايستادن برابر رأيهاي ناعادلانه باشد، البته شايد در برخي موارد با توجه به نفوذ بالاي برخي کشورها نتوان جلوي تصميم ناعادلانه را گرفت، اما بايد با بالا بردن قدرت ديپلماسي، مديران ورزش کشورمان علاوه بر تلاش براي حفظ کرسيهاي تأثيرگذار در مجامع بينالمللي به دنبال بالا بردن هزينههاي تصميمات ناعالانه در ورزش دنيا باشند تا چنين اتفاقات تلخي که زحمات ورزشکاران کشورمان را به باد ميدهد، با گذشت زمان کم و کمتر شود و روزي برسد که برخلاف امروز حق بهداد سليميها و تيمهاي فوتبال ايران ضايع نشود.