کد خبر: 884175
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۰
گفت‌وگوي «جوان» با پسر عموي شهيد محمد فقيري شهيد بي‌سر فاطميون
محمد فقيري از رزمندگان لشكر فاطميون بود كه به دور از خانواده سال‌ها در ايران زندگي كرد و از همين‌جا راهي جهاد در سوريه شد.
شكوفه زماني

محمد فقيري از رزمندگان لشكر فاطميون بود كه به دور از خانواده سال‌ها در ايران زندگي كرد و از همين‌جا راهي جهاد در سوريه شد. محمد كه طعم غربت و تنهايي را چشيده بود، در هفدهم مردادماه 1396 سرش توسط تروريست‌ها بريده شد. محمد در همان عملياتي به شهادت رسيد كه شهيد حججي طي آن به اسارت درآمد. گفت‌و‌گوي ما را با محمد اسحاق اصغري، پسرعموي پدر شهيد كه از معدود اقوام محمد در ايران است، پيش رو داريد. 

شهيد فقيري چند سال داشت؟
محمد متولد 75/6/17 است. در خانواده‌شان چهار خواهر و دو برادر هستند. الان تمامي اعضاي خانواده‌اش در افغانستان حضور دارند. پدر شهيد از راه كشاورزي مخارج زندگي‌شان را تأمين مي‌كند. 

پس شهيد تنها در ايران زندگي مي‌كرد؟
بله، محمد از سن 16 سالگي در ايران بود و كار مي‌كرد. در اين مدت گاهي به خانواده‌اش سر مي‌زد و كمك حالشان مي‌شد. يكسالي هم براي تأمين كمك هزينه خانواده‌اش، در كشت باميه در اتوبان بهشت زهرا(س) پيش من كار مي‌كرد. 

متأهل بود يا مجرد؟ 
متأهل بود. در افغانستان ازدواج كرده بودند ولي به علت اعزام به سوريه از همسرش جدا شد. 

چطور تصميم گرفت مدافع حرم شود؟
محمد عاشق اهل‌بيت بود. از سال 95 تصميم گرفت مدافع حرم شود. چند بار هم به سوريه اعزام شد. آخرين بار در مرداد ماه به جبهه رفت كه هفدهم همان ماه به شهادت رسيد. پيكرش 18 روز بعد به ايران آمد؛ پيكري كه سر در بدن نداشت. او را در قطعه 50 شهدا در بهشت زهرا كنار شهداي دفاع مقدس به خاك سپرديم. 
خانواده شهيد توانستند براي تشييع پيكرش به ايران بيايند؟

متأسفانه نه، تشييع پيكرش خيلي غريبانه انجام شد. بدون اينكه پدر و مادر يا يكي از اعضاي خانواده‌اش حضور داشته باشند. حتي براي شناسايي جسدش خودم به تنهايي به معراج شهدا رفتم. 

با خصوصيات اخلاقي شهيد چقدر آشنا بوديد؟
من از بچگي به خوبي به اخلاق و زندگي شهيد واقف بودم چون مادرش دخترعموي من بود و پدرش هم پسرعمويم. ما خيلي با خانواده‌شان ارتباط صميمي داشتيم. من خودم متولد 61 هستم و سه فرزند دارم و 18 سال است كه مقيم شهر ري هستم. شهيد از بچگي با ما در رفت و آمد بود. محمد در برابر مشكلات بسيار صبور بود. اگر با دوستانش مشكلي پيدا مي‌كرد سعي مي‌كرد بدون كينه‌توزي آن را حل كند. جوان شاداب ، شوخ طبع و فعالي بود. بسيار مهربان و دلسوز بود. هميشه خنده روي لب‌هايش داشت. در ارتباطش با اطرافيان مثل يك دوست بود. در فرائض هم به نماز اهميت مي‌داد. 

چگونه از شهادتشان مطلع شديد؟ 
همرزمانش از طريق شماره‌اي كه داشتند با برادرم تماس گرفته بودند و برادرم شماره من را به آنها داده بود. زنگ زدند و از من خواستند به سپاه سيدالشهدا(ع) ري بروم. آنجا از من پرسيدند چه نسبتي با محمد فقيري داريد. بعد موضوع شهادتش را به من اطلاع دادند. از من خواستند زنگ بزنم و از پدر و مادرش در افغانستان اجازه بگيرم كه شهيد را در ايران دفن كنند. محمد در اعزام سومش به شهادت رسيده بود. 

نحوه شهادت محمد چطور بود كه سر از تنش جدا كرده بودند؟
فقط متوجه شديم كه ايشان با گروه شهيد حججي با هم در يك عمليات بودند. گويا در مرز مشترك سوريه و عراق در تنف بودند كه داعشي‌ها با چند خودروي انفجاري در موقع استراحت بچه‌ها به صورت غافلگيرانه به چادر‌هايشان حمله مي‌كنند و چادرهايشان را به آتش مي‌كشند. در اين حمله بيشتر رزمندگان سوري ، فاطميون و ايراني را مي‌كشند و ازجمله شهيد حججي را به اسارت مي‌برند. 
موقعي كه به معراج شهدا رفتم پيكر پسرعموي خود را زيارت كنم با تعجب ديدم سر به تن ندارد. من در آن لحظه با ديدن پيكر بي‌سرش شوكه شده بودم. از طريق خود رزمندگان مقاومت فاطميون مشخص شده بود كه اين پيكر بي‌سر مربوط به شهيد محمد فقيري است. 

شهيد فقيري وصيتي هم داشت؟ 
خودش از قبل به دوستانش گفته بود كه در اين رفتنم بازگشتي وجود ندارد. حتي خواسته بود كه اگر شهيد شد در افغانستان دفنش كنند كه متأسفانه اجراي اين وصيتش امكانپذير نبود. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار