مهدی پورصفا
خبر انتشار نامه رئيس سازمان سيا به سردار قاسم سليماني و بيجواب ماندن آن ادامه سياستي قديمي و البته بيحاصل براي ايران از سوي مقامات امريكايي جهت ارتباط با دولتمردان نظامجمهورياسلامي را دارد كه در طول 40سال گذشته نتيجه خاصي به دنبال نداشته است.
به گزارش «جوان» تلاش مقامات امريكايي براي برقراري رابطه با ايران شايد عمري به اندازه انقلاب اسلامي داشته باشد. در طول 40سال گذشته امريكاييها تلاش كردهاند، هر بار با ترفندهاي مختلف با مقامات ايراني مذاكره و حداقل بخشي از منافع خود در قبال ارائه امتيازات زودگذر به ايران را تأمين كنند؛ امتيازاتي كه اگر چه در وهله اول ميتواند بسيار جذاب به نظر برسد اما تاريخ اثبات كرده هر بار با عهدشكني امريكاييها هيچ نفعي به ايران نرسيده است. تمام اينها وقتي است كه ما موضع اصولي مقامات ايراني كه بر عدم هرگونه مذاكره با مقامات امريكايي تأكيد دارد را كنار بگذاريم. انتشار خبرنامه مستقيم رئيس سازمان سيا به سردار قاسم سليماني فرمانده سپاه قدس ايران كه به گفته مقامات امریکایی لحني تهديدآميز داشته را ميتوان در ادامه همين سياست دانست؛ نامهاي كه بدون در نظر گرفتن تجربه سالها نامهنگاري مقامات ايراني به نگارش درآمده و ثابت ميكند امريكاييها هيچ درسي از رفتار گذشته خود در مقابل ايران نگرفتهاند.
اولويت تجربه ايران چه بود
يكي از مهمترين تجربيات ايران و امريكا براي برقراري رابطه غيرمستقيم و البته پنهان به ماجراي معروف مكفارلين بازميگردد. امريكاييها در ظاهر براي آزادي چند نفر از اتباع خود در لبنان به دنبال ميانجيگري با ايران بودند، اما در نهان قصد تأثيرگذاري بر آينده سياسي انقلاب اسلامي به خصوص پس از رحلت حضرت امام(ره) را داشتند.
اين مذاكرات با ميانجيگري فردي به نام منوچهر قربانيفر كه سابقه فعاليت در ساواك را داشت از طريق مشاور امنيتي نخستوزير وقت فراهم شد و امريكاييها تلاش كردند با ارائه برخي تسليحات امريكايي كه ايران در ميانه جنگ سخت به آن نياز داشت، با مقامات ايراني بر سر برخي از مهمترين مسائل اختلافي به مذاكره بنشينند. اين مذاكرات در ابتدا در برخي از پايتختهاي اروپايي آغاز شد و در نهايت به سفر شخص مكفارلين مشاور امنيتي رئيسجمهور وقت به تهران منجر شد، البته ايرانيها خيلي زود متوجه نيت اصلي امريكاييها شدند و با دستور مستقيم حضرت امام(ره) تلاش هيئت امريكايي در تهران كه با ويزاي ايرلندي وارد ايران شده بودند، براي ملاقات با سران عالي رتبه ايراني به جايي نرسيد، البته نميتوان از اين نكته گذشت كه امريكاييها برخي از قطعات يدكي را به ايران تحويل دادند، اما به دنبال خواسته بزرگي بودند. با افشاي اين ماجرا در يكي از رسانههاي لبناني يك كميسيون پارلماني در امريكا به نام كميسيون تاور تحقيقات مفصلي در اينباره انجام داد كه برخي از نيات پنهان امريكاييها درخصوص مذاكره با ايران را افشا كرد. در گزارش اين كميسيون آمده است: اوايل سال 1984 ميلادي رابرت مكفارلين مشاور امنيت ملي امريكا با نگراني فراوان نسبت به روابط دوجانبه ايران و امريكا به دنبال بهرهبرداري از بحران احتمالي جانشيني در ايران بود.
مكفارلين به اين نكته ايمان داشت كه امريكاييها فاقد استراتژي لازم براي دوران امام(ره) هستند. از همينرو بود كه وي در 31 اوت 1984 خواستار يك بررسي ميانسازماني توسط دستگاههاي اطلاعاتي امريكا درباره روابط امريكا و ايران پس از دوران امامخميني(ره) شد. گراهام فولر مأمور اطلاعات ملي ايالات متحده امريكا در گزارشي به ويليام كيسي رئيس وقت سيا در مورد اين نكته هشدار داد كه به زودي ما در ايران شاهد مبارزه براي جانشيني رهبري خواهيم بود و امريكا در اين ميان هيچ برگي براي بازي ندارد. ايران به زودي وارد يك دوره بيثباتي خواهد شد. اين واقعه به يك رسوايي بزرگ در امريكا تبديل شد و البته پس از آن ايالات متحده امريكا به دنبال حمايت صددرصدي از نظام صدام حسين رفت.
مشترك موردنظر در دسترس نميباشد
در دورهاي حتي امريكاییها براي برقراری ارتباط به راهحلهاي عجيب و غريبي روي آورد. در سال 68 جورج بوش پدر رئيسجمهور وقت امريكا تلاش كرد با تماس مستقيم تلفني با نهاد رياستجمهوري با رئيسجمهور وقت ايران ارتباط برقرار كند كه گويا تلاش وي به جايي نرسيد. هاشميرفسنجاني در خاطرات خود به اين ماجرا اشاره و بر اين نكته تأكيد ميكند كه نوار اين مكالمه ناگهاني در اختيار وزارت اطلاعات قرار دارد و در صورت لزوم افشا ميشود، البته به اين ماجرا در رسانههاي امريكايي اشارههايي شده است اما در نهايت هيچ زماني كاخ سفيد زير بار آن نرفت. در دوران بيلكلينتون و جورجبوش پسر با وجود دوران پر فراز و نشيب كه در روابط بين ايران و غرب بود اما خبري از نامهنگاريهاي پنهان و مستقيم نبود. برخي از رسانهها به اين نكته اشاره كردند كه جورج بوش پسر در پي حمله موشكي به كمپ سربازان امريكايي و كشته شدن چندين نفر از آنها نامه تهديدآميزي به مقامات ايراني ارسال و تهديد كرد در صورت ادامه اين حملات امريكاييها نيز اقدام به تلافي نظامي در اين رابطه خواهند كرد.
باراكاوباما؛ سلطان نامهنگاريهاي دوجانبه
دوران باركاوباما رئيسجمهور قبلي امريكا را ميتوان دوره اوج نامهنگاري با مقامات ايراني در بالاترين سطح ممكن عنوان كرد. اوباما در ظاهر به دنبال حل برخي از مشكلات خود با ايران بود، چندين بارنسبت به ارسال نامه در بالاترين سطح ممكن براي مقاممعظمرهبري کرد. نامههايي كه وجود آنها هيچگاه از سوي مقامات رسمي امريكايي تأييد نشد اما مقامات ايراني و همچنين رسانههاي امريكايي اشارههايي گذرا به آن اشاره كردهاند. شخص باراك اوباما در همينباره ميگويد: ترجيح ميدهم درباره ارتباطاتم با سران كشورهاي مختلف جهان صحبت نكنم. من روشهاي مختلف و زيادي براي ارتباط برقراركردن با سران مختلف جهان دارم.
براساس گزارش سي.ان.ان اولين نامه باراك اوباما به ايران در ارديبهشت سال 88 و اندكي قبل از انتخابات رياستجمهوري به ايران ارسال شد. از محتواي اين نامه خبري منتشر نشد اما برخي از رسانههاي امريكايي از تلاش اوباما براي بهبود رابطه با ايران خبر داده بودند. در شهريورماه سال بعد بود كه رسانههاي ايراني از ارسال نامه دوم باراك اوباما به ايران خبر دادند. وبسايت تابناك در همينباره خبري را منتشر كرد که بلافاصله از خروجي خود آن را حذف كرد، البته ارسال اين نامه در شرايطي بود كه حمايت امريكا از فتنه 88 هيچ اعتمادي را در بين مقامات ايراني به امريكاييها باقي نگذاشته بود.
در سال 94 و پس از حضور ائتلاف ضد داعش در منطقه نيز امريكاييها با طمع عضويت ايران در داعش نامهاي را به شخص رهبري ارسال كردند. خبر اين نامه را نشريه والاستريت ژورنال منتشر كرد، در مورد اين موضوع كه آيا به اين نامه پاسخي هم داده شده، تنها برخي اظهارنظرهاي كلي مطرح شده است. به عنوان مثال، علي شمخاني نماينده وقت رهبري در شوراي عالي امنيت ملي در اينباره و در سال 91 گفته است: «نامهنگاري رئيسجمهور امريكا داراي سابقه چندين ساله است و در برخي موارد نيز پاسخهايي به اين مكاتبات ارائه شده است. مواضع صريح، شفاف و قاطع جمهورياسلامي در موضوع هستهاي مجدداً به رئيسجمهور ايالاتمتحدهامريكا يادآوري و بر عدمپذيرش برنامه غنيسازي نمايشي از سوي جمهوري اسلامي ايران تأكيد شده است.» همچنين نشريه والاستريت ژورنال درخصوص پاسخهاي ايران به رئيسجمهور امريكا آورده است: نامه ايران «محترمانه» بوده اما هيچگونه تعهد و قولي در بر نداشته است.
نامههايي كه بيجواب ماند
با نگاهي كلي به سوابق نامهنگاريهاي بين ايران و ايالاتمتحده اين نكته آشكار ميشود كه هيچكدام از اين نامهنگاريها نتوانسته است مشكلاتي از ايران را حل كند و به بهبود رابطه بين ايران و امريكا منجر شود. دليل اصلي اين مسئله نيز باید بدعهدي مقامات امريكايي نسبت به قولهاي خود دانست اما اینکه در مورد برجام نیز امريكا به قولهاي خود عمل نكرده حالا در دوران ترامپ ممكن است نامههاي دیگری به مقامات ايراني گسيل شود كه نامه رئيس سازمان سيا به قاسم سليماني نمونهاي از آن است؛ نامههايي كه اين بار حتي جواب هم دريافت نخواهند كرد.