کد خبر: 883389
تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
گفت‌و‌گوي «جوان» با برادر شهيد مهدي نيا طبري
انگار عكس شهيد با من حرف مي‌زد. از چند نفر پيگير خانواده شهيد مهدي نياطبري شدم تا اينكه برادر شهيد را كه در خيمه امام حسين(ع) به عزاداران خدمت مي‌كرد پيدا كردم.
روز عاشورا بود. بعد از گفت‌و‌گو با برادر شهيد آقا نور، در خيابان‌هاي بابل پشت سر دسته‌هاي عزاداري، اسارت خاندان آل‌الله را در ذهن تجسم مي‌كردم كه نگاهم به پوستر بزرگ عكس شهيد مهدي نياطبري افتاد. قبلاً اسم اين شهيد را شنيده بودم. راغب شدم درباره او بيشتر بدانم. انگار عكس شهيد با من حرف مي‌زد. از چند نفر پيگير خانواده شهيد مهدي نياطبري شدم تا اينكه برادر شهيد را كه در خيمه امام حسين(ع) به عزاداران خدمت مي‌كرد پيدا كردم. سرهنگ رضا نياطبري از مصاحبه‌ام استقبال كرد و همكلامي‌مان آغاز شد.

 از برادرشهيدتان برايمان بگوييد.
برادرم متولد 1335 و فرزند پنجم خانواده بود. ما پنج خواهر و سه برادر بوديم. اصالتاً اهل سنگ‌پل بابل هستيم. اين محله قديمي بچه‌هاي فعال و مذهبي زياد داشت. حتي بچه‌هاي فريدونكنار و ساري از مبارزات بچه‌هاي اين محله با طاغوت الگو مي‌گرفتند. در جمع بچه‌هاي محله ما، شهيد امامي و يزدانفر خيلي فعال و معروف بودند و ساواك دنبالشان مي‌گشت.
برادرتان هم جزو مبارزان انقلابي بود؟
بله، يادم است يكبار ساواك برادرم را تعقيب كرده بود. مأمور ساواك پشت كاپشن مهدي را گرفته بود كه بلافاصله مهدي زيپ كاپشنش را باز كرد و آن را بيرون آورد و فرار كرد. مدتي مخفي شد و بعدها به تهران رفت. شهيد اعلاميه‌هاي حضرت امام (ره) را از تهران و قم به بابل مي‌آورد و پخش مي‌كرد. آقاي مهديان ميني‌بوسي داشت كه براي پخش اعلاميه از آن استفاده مي‌كرديم. مهدي اعلاميه‌هاي حضرت امام را بيشتر در آستانه امامزاده قاسم بابل پخش مي‌كرد. خيلي فعال بود. بعد از انقلاب وارد سپاه پاسداران شد و عاقبت 17 خرداد سال 1362 كه براي اطلاعات و شناسايي به جفير عراق رفته بود به شهادت رسيد.
 چه يادگاري از شهيد شما براي نسل بعد از خودش برجاي مانده است؟ اگر مي‌شود كمي از خصوصيات اخلاقي ايشان هم بگوييد.
دعاي كميل آستانه امامزاده قاسم بابل را برادرم راه انداخت كه هنوز هم پا برجاست. شهيد آدم خيلي خونسردي بود و به پدر مادرمان احترام مي‌گذاشت. قرآن زياد مي‌خواند و به اقامه نماز اهميت مي‌داد. خودش هم معلم قرآن بود و مي‌گفت تفسير قرآن كار ما نيست. اما بچه‌هاي محل را جمع مي‌كرد و مي‌گفت قرآن بخوانيد. هميشه مي‌گفت صادق باشيد، دروغ نگوييد. شهداي ما ساده زندگي كردند دل به تعلقات دنيا نداشتند. مادي‌گرا نبودند فقط براي خدا كار مي‌كردند.
اخوي دوستان انقلابي زيادي داشت. خيلي از دوستانش بعدها به شهادت رسيدند مثل شهيد علي امامي كه قبل از انقلاب با برادرم همكلاس بود و با هم در تظاهرات شركت مي‌كردند. بعد از انقلاب هر دو آموزش نظامي ديدند و در بسيج فعاليت مي‌كردند و بسيجيان ديگر را آموزش مي‌دادند. مهدي مسئول بسيج بابل بود.  خيلي فعال و شجاع و نترس بود. در كردستان حرف اول را مي‌زد. تك‌تيرانداز بود و سه ماه در كردستان جنگيد. برادرم شهيد مهدي نياطبري، شهيد مصلحي و شهيد امامي و همچنين سردار سعادتي كه جانباز هستند از اولين فرماندهان بسيج بودند.
 شهيد ازدواج كرده بودند؟
بله ايشان سال 1360 ازدواج كردند. دخترش اهواز به دنيا آمد. خانه سازماني داشتند، ولي قبول نكرد آنجا بماند و خانمش به بابل آمد. سه ماه بعد برادرم در جفير عراق به همراه شهيد كاشفي كه اهل گرگان بود به شهادت رسيدند. همسرش بعد از شهادتش ازدواج كرد. دخترش بزرگ شده و الان در يك شركت خصوصي كار مي‌كند. شهيد زندگي مشترك كوتاهي داشت. مدام در جبهه حضور داشت. اوايل زندگي مشتركشان اهواز بودند دخترش را زياد نديده بود.
 از خاطرات برادر شهيدتان بگوييد؟
يك روز با مهدي در خيابان‌هاي بابل قدم مي‌زدم. هر كسي ما را مي ديد سلام مي‌كرد. برادرم براي اينكه ارج و قرب لباس پاسداري را به من نشان دهد گفت يك روز بدون لباس بين مردم برويم. جالب بود فقط چهار نفر به ما سلام كردند. روز بعد كه لباس پاسداري داشت 500 نفر سلام كردند. گفت: ببين داداش! مردم براي اين لباس حرمت قائلند پس بايد حرمت لباس پاسداري را حفظ كنيم.  گروهي از بچه‌هاي بسيج در بابل براي هم خانه مي‌ساختند خانه‌اي كه سقفش سفالي بود. براي برادرم مهدي هم خانه‌اي ساختند. همسايه مي‌خواست از انشعاب خودش، آب و برق بدهد اما برادرم قبول نمي‌كرد. با فانوس زندگي مي‌كرد. نمي‌خواست ديني گردنش بماند و به بيت‌المال بدهكار باشد. آخر كه شهيد شد بعد از شهادتش خانه‌اش را برق كشيدند.
 به نظرتان چه ايدئولوژي وجود دارد كه جواني از همه تعلقاتش مي‌گذرد و به جبهه مي‌رود؟
شهدا خيلي مخلص بودند. سال 42 امام خميني(ره) فرموده بود سربازان من در گهواره‌ها هستند. انقلاب اسلامي و شهداي مدافع حرم نمونه‌اند. شهداي مدافع حرم در قرن 21 و با تهاجم فرهنگي سرشان را فدا مي‌كنند. در اوايل انقلاب چون محيط، محيطي مذهبي بود همه يكدست بودند الان رزمندگان و حزب اللهي‌ها خيلي قوي‌ترند. با تبليغات وسيع دشمنان و اين همه رسانه و اينستاگرام و تلگرام، خداوند سربازان حضرت صاحب‌الزمان(عج) را انتخاب مي‌كند. خدا شهداي مدافع حرم را غربال مي‌كند. به نظرم آن زمان همه بچه مذهبي بوديم ولي شهداي مدافع حرم و نسل الان چيز ديگري مي‌گويند. در اين فضا شهداي مدافع حرم 10 برابر جوانان اول انقلاب هستند. زمانه طوري شده از مذهب و دين نمي‌شود دفاع كرد، اما برخي براي دفاع از دين و شرف و ناموس و ايمان جان مي‌دهند.
مهدي دلش مي‌سوخت و معتقد بود بچه‌هاي مذهبي بايد با هم متحد باشند. بچه‌هاي اول انقلاب به عنوان بسيجي با شعار «اذا جاء نصراله والفتح» در شهر راه مي‌رفتند و شعار مي‌دادند با نيروهايشان شهر را از لوث منافقين پاكسازي مي‌كردند. شهيد امامي و برادرم از منافقين كوردل بابل زياد كتك خوردند، اما توانستند شهر بابل را نجات دهند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار