کد خبر: 882398
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۹
جستارهايي در تكاپوي سياسي و اجتماعي آيت‌الله‌ العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي به مثابه نمادي از سياست‌ورزي ديني
روزهايي كه بر ما مي‌گذرد، تداعي‌گر سالروز ارتحال عالم جليل‌القدر، فقيد سعيد مرحوم حضرت آيت‌الله ‌العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي است.
علي احمدي فراهاني

روزهايي كه بر ما مي‌گذرد، تداعي‌گر سالروز ارتحال عالم جليل‌القدر، فقيد سعيد مرحوم حضرت آيت‌الله ‌العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي است. آن بزرگ گذشته از مكانت والاي علمي، از نمادهاي سياست‌ورزي ديني در روزگار ماست و همين امر، بازخواني حيات او را لازم مي‌آورد. مقالي كه پيش روي داريد، از همين روي به نگارش درآمده است.
   
عالم رباني و فقيه والامقام حضرت آيت‌الله العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي(قده)، تحصيلات خويش را نخست در اصفهان و سپس در نجف پي گرفت و به مقامات والاي علمي رسيد. ايشان به اصرار فراوان مادر، تصميم گرفت به ايران بازگردد و از آنجا كه اساتيد ايشان، به‌ويژه مرحوم آيت‌الله العظمي ميرزاي شيرازي، به هيچ روي بازگشت ايشان را جايز نمي‌دانستند و بر اين باور بودند كه: «ماندن شما در نجف واجب است!»، آيت‌الله شاه‌آبادي تصميم مي‌گيرد بي‌آنكه كسي متوجه بشود، عراق را ترك كند. با اين همه ميرزاي شيرازي درست چند ساعت قبل از حركت ايشان متوجه اين تصميم مي‌شود و به منزل ايشان مي‌رود و تكليف مي‌كند كه ايشان بماند، ولي آيت‌الله شاه‌آبادي پاسخ مي‌دهد: به خاطر بي‌تابي مادرشان، ديگر هيچ‌گونه امكان اقامتي براي ايشان نيست... و نهايتاً بازمي‌گردند.
مرحوم شاه‌آبادي به گاهِ بازگشت، حدود شش ماه در مناطق كوهستاني غرب كشور معطل مي‌شود و نهايتاً با هر زحمتي كه بود، خويش را به اصفهان مي‌رساند و پس از اقامتي كوتاه، به تهران مي‌آيد و در خيابان شاه‌آباد سكونت مي‌كند و هم از اين روي، به «شاه‌آبادي» معروف مي‌شوند.
 
عالم نامدار در تهران
آيت‌الله شاه‌آبادي نخست در منزل خويش به اقامه نماز جماعت مي‌پردازد و پس از مدتي، در مسجد سراج‌الملك در خيابان ملت اقامه جماعت مي‌كند. ايشان حدود 17 سال در تهران به تبليغ و نشر معارف ديني مي‌پردازد و از طريق جلسات درس و بحث و سخنراني‌هاي روشنگرانه، به مبارزه با حكومت رضاخان مبادرت مي‌كند. شايان ذكر است كه مبتكر تشكيل هيئت‌هاي مذهبي در منازل، آيت‌الله شاه‌آبادي بوده است. مرحوم آيت‌الله محي‌الدين انواري در اين باره مي‌گويد:
«پايه‌گذار و باني هيئت‌هايي كه در منازل تشكيل مي‌شد و هنوز هم تشكيل مي‌شود، ايشان بودند. اين هيئت‌ها در تبليغ و ترويج معارف اسلامي و همچنين مبارزات سياسي، نقش مهم و بسزايي ايفا كردند. در اين هيئت‌ها، بسياري از ائمه جماعات شركت مي‌كردند و سخن مي‌گفتند.»
 
   مواجهه قاطع با رضاخان
رفتارهاي رياكارانه رضاخان در آغاز، برخي را تحت‌تأثير قرار داده بود و حتي شهيد آيت‌الله مدرس نيز در ابتداي امر ماهيت جنايتكارانه وي را نشناخت و اميد به اصلاح و رفع معايب او داشت، به همين دليل بود كه در يكي از جلسات دوره چهارم مجلس شوراي ملي در تاريخ 1340 ه‍. . ق درباره رضاخان گفت:
«عقيده من در باب وزير جنگ اين است كه منافعش اساسي و مضارش فرعي است. بايستي سعي كرد كه مضارش رفع شود تا منافعش عايد مملكت گردد.»
اما آيت‌الله شاهرودي در پاسخ به ديدگاه شهيد آيت‌الله مدرس، چنين بيان داشته بود:
«اين مردك، الان كه به قدرت نرسيده است اين چنين به دستبوس علما و مراجع مي‌رود و تظاهر به دينداري مي‌كند و از محبت اهل بيت (ع) دم مي‌زند، لكن به‌محض آنكه به قدرت رسيد به همه علما پشت مي‌كند و اول كسي را هم كه لگد مي‌زند، خود شما هستيد.»
و نهايتاً همين پيش‌بيني به حقيقت گراييد و رضاخان همين كه بر مركب قدرت سوار شد، با روحانيون و حوزه‌هاي علميه از درستيزه وارد گشت. او حتي كار را به جايي رساند كه علما براي پوشيدن لباس روحانيت بايد از دولت مجوز كتبي مي‌گرفتند.
آيت‌الله شاه‌آبادي دربرابر اين سياست رضاخان، فرزندان خود را به لباس روحانيت درآورد و هفت اولاد اين فقيه مبارز، روحاني شدند كه در آن شرايط سنگين خفقان، يكي از شيوه‌هاي مبارزه به شمار مي‌رفت. آيت‌الله شاه‌آبادي هم در بعد عرفان و فقه در اوج كمال بودند و هم در ميدان مبارزه و جهاد، الگوي بي‌همتايي به شمار مي‌رفتند. حضرت امام خميني بعدها، اين جنبه از منش استاد را اينگونه به توصيف نشست:
«مرحوم آيت‌‌الله شاه‌آبادي علاوه بر آنكه يك فقيه و عارف كامل بودند، يك مبارز به تمام معنا بودند.»
 
   تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(ع)
 در شهرري
يكي از مصاديق مبارزه آيت‌الله شاه‌آبادي با رضاخان، تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم‌(ع) بود كه حدود 11 ماه طول كشيد. قبل از شروع تحصن، حدود 70 تن از روحانيون تهران با ايشان هم‌قسم شده بودند كه در اين تحصن، وي را همراهي كنند، ولي اكثر آنها در روز و شب قبل از تحصن عذري آوردند، اما آيت‌الله شاه‌آبادي روي حرف خويش ايستاد و 11 ماه در حرم حضرت‌ عبدالعظيم‌(ع) به روشنگري عليه حكومت رضاخان پرداخت. در آن دوره هر سال در صحن امامزاده حمزه‌(ع) تعزيه برگزار مي‌شد. ايشان در آن سال اجازه اين كار را نداد و مجلس تعزيه را به مجلس سخنراني تبديل كرد و تمام دهه محرم را شخصاً منبر رفت. وي در آخرين جلسه سخنراني گفت:
«خدايا! تو شاهد باش كه من به علماي اعلام در نجف اشرف و قم و مشهد و اصفهان و ساير بلاد نوشتم و بر آنان حجت را تمام كردم و در اين 10 شبانه‌روز هم، اگر اين مرتبه را بگويم، جمعاً 30‌ مرتبه گفته‌ام و براي اقشار مختلفه نيز اتمام حجت كرده‌‌ام كه اين چاروادار (رضاخان) با من دشمني و عناد ندارد، بلكه اين با قرآن و اسلام مخالف است و چون من و امثال مرا حامي و حافظ اسلام و قرآن مي‌داند، مخالفت مي‌كند. اگر به او مهلت داده شود، اسلام و قرآن را در اين مملكت از ريشه خشك خواهد كرد.»
سرانجام پس از 11 ماه، عده زيادي از علماي تهران و شهرهاي ايران به حرم حضرت عبدالعظيم‌(ع) رفتند و از ايشان درخواست كردند كه به تحصن خود خاتمه دهند. ايشان هم كه ادامه تحصن را در امر مبارزه مؤثر نمي‌دانست، به شرط خروج از تهران، موافقت كرد و پس از مدتي به قم رفت و در آنجا به تربيت شاگرداني همت گمارد كه هر يك از آنها، در سال‌هاي بعد در سرنگوني رژيم شاه نقش بسزايي داشتند كه برجسته‌ترين آنها حضرت امام خميني است. در آن هنگام حوزه قم به همت مرحوم آيت‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري تأسيس شده بود و ايشان در سال 1347 ه‍. . ق به قم عزيمت كرد و به تربيت طلاب پرداخت.
 
  آشنايي با شاگرد نام‌آور
داستان آشنايي حضرت امام خميني با مرحوم آيت‌الله العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي بس شنيدني است و همان بهتر كه از زبان آن بزرگوار روايت شود:
«من پس از آنكه توسط يكي از منسوبين مرحوم شاه‌آبادي با ايشان آشنا شدم، از مدرسه فيضيه به دنبال ايشان آمدم و اصرار مي‌كردم كه با ايشان يك درس داشته باشم و ايشان در ابتدا قبول نمي‌كردند، تا به گذر عابدين رسيديم و بالاخره ايشان كه فكر مي‌كردند من فلسفه مي‌خواهم قبول كردند، ولي من به ايشان گفتم كه فلسفه خوانده‌‌ام، عرفان مي‌خواهم و ايشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نكردن و من باز هم اصرار كردم تا بالاخره ايشان قبول كردند و من حدود هفت سال نزد ايشان قصوص و مفتاح‌الغيب خواندم.»
از ديگر شاگردان برجسته آيت‌الله العظمي شاه‌آبادي در قم، آيت‌الله العظمي سيد شهاب‌الدين مرعشي نجفي است كه مدت‌ها در بحث سير و سلوك ايشان شركت كرد و از ايشان اجازه نقل روايت دريافت داشت. ديگري آيت‌الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي بود كه مدت‌ها در درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان ايشان، در تهران و قم حضور داشت. آيت‌الله حاج ميرزا محمد ثقفي تهراني، پدر همسر حضرت امام خميني هم در زمره كساني است كه از محضر ايشان بهره‌مند بودند. آيت‌الله حاج سيد حسن احمدي، داماد آيت‌الله شاه‌آبادي نيز در درس ايشان شركت مي‌كرد و از ايشان اجازه اجتهاد داشت.
 
  مكانت اخلاقي استاد در آيينه توصيف شاگردان
شخصيت اخلاقي آيت‌الله العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي از فصول شاخص در دفتر زندگي او و در واقع مكمل نقش‌آفريني علمي و اجتماعي آن بزرگوار است. امام خميني درباره اخلاق علمي استاد خويش، روايتي شگفت دارد:
«ايشان در هر روز 9 درس مي‌گفتند و درس‌هاي ايشان نيم ساعت قبل از طلوع آفتاب شروع مي‌شد و حدود نيم ساعت مانده به ظهر تمام مي‌شد و اولين درس ايشان هم درسي بود كه ما شركت مي‌كرديم. يك روز متوجه شديم كه ايشان حدود دو ماه است كه پس از پايان درس‌هايشان براي طلبه‌اي، يكي از دروس مقدماتي (حاشيه ملا عبدالله يزدي) را مي‌گويند. خيلي تعجب كرديم و با خود گفتيم كه در حوزه قم اين همه استاد حاشيه وجود دارد. چطور ايشان قبول كرده‌‌اند كه بعد از 9 درس پياپي، حاشيه بگويند، آن هم فقط براي يك طلبه؟ تصميم گرفتيم كه از آن طلبه بخواهيم كه نزد استاد ديگري درس بگيرد. پيش او رفتيم و مطلب را براي او گفتيم، ولي هر چه اصرار مي‌كرديم قبول نمي‌كرد. حتي به او گفتيم كه هر استادي از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم، به جز شاه‌آبادي و حاج شيخ را بخواهد ما حاضريم از او دعوت كنيم تا حاشيه به او درس بدهد، ولي آن طلبه زير بار نمي‌رفت، لذا تصميم گرفتيم كه از راه ديگري وارد بشويم و نزد خود آقاي شاه‌آبادي برويم و ايشان را به اين امر متقاعد بكنيم. بدين جهت يك روز بعد از درس، آرام آرام صحبت را شروع كرده و با تكيه به اصل الاهم فالاهم، به ايشان عرض كرديم كه شما بايد بعد از 9 درس استراحت كنيد و خود را براي درس‌هاي فردا مهيا كنيد و... مطالبي از اين قبيل، خلاصه خوب كه حرف‌هايمان را زديم ساكت شديم. فكر مي‌كرديم كه ديگر مطلب تمام است و ما با اين مقدمات، ايشان را متقاعد كرده‌ايم ولي آقاي شاه‌آبادي پس از مكث كوتاهي فرمود: «انساني از من تقاضايي كرده است و من در حد امكانم تقاضايش را برآورده مي‌كنم.»
مرحوم آيت‌الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي نيز اين جنبه از شخصيت استاد را چنين توصيف كرده است:
«يكي از خصايص استاد اين بود كه ايشان رحمشان و اخلاق اجتماعي‌شان در ميان مردم يك طور خاصي بود، كه به اين جهت از علماي ديگر امتياز داشتند. اگر به ايشان مي‌گفتي سبوطي درس بگو، سبوطي هم مي‌گفت، امثله هم مي‌گفت، رسائل و مكاسب هم مي‌گفت، لذا قدر ايشان بر اثر اين رفتارها مجهول ماند.»
 
  عزيمت دوباره به تهران
مردم تهران در سال 1354 ه‍. . ق به قم رفتند و با اصرار، بار ديگر آيت‌الله شاه‌آبادي را به تهران آوردند. ايشان ابتدا دو سال در مسجد امين‌الدوله در بازار چهل تن و پس از آن در شبستان مسجد جامع - كه متروك بود- اقامه نماز جماعت كرد و اين مسجد به تدريج رونق گرفت و آباد شد و ايشان آنجا را پايگاه ترويج دين، تدريس فقه، اصول، فلسفه و حكمت و سنگر مبارزه با رضاخان قرار دادند. مرحوم آيت‌الله انواري در اين باره مي‌گويد:
«مرحوم شاه‌آبادي از افرادي بود كه در تهران با قاطعيت در برابر رضاخان ايستاد و در شرايطي كه رضاخان تمام مساجد و منابر را تعطيل كرده بود، هيچ‌گاه مسجد و منبر و سخنراني‌ ايشان قطع نشد.»
شهيد آيت الله حاج شيخ مهدي شاه‌آبادي نيز درباره مبارزات پدر اينگونه روايت كرده است:‌
«وقتي كه رضاخان دستور داد منبر را از مسجد جامع بردارند تا مانع از سخنراني ايشان شود، آيت‌الله شاه‌آبادي به طور ايستاده سخنراني و به نظام فاسد حاكم اعتراض كرد. يك بار كه مأمورين با كفش وارد مسجد شدند كه ايشان را دستگير كنند، چنان به آنان پرخاش كرد كه مأمورين ترسيدند و از مسجد بيرون رفتند و در بيرون منتظر ماندند تا ايشان براي رفتن به منزل از مسجد خارج شدند. مأمورين از ايشان خواستند كه همراهشان به كلانتري بروند و ايشان با لهجه اصفهاني فرمود: «برو بگو بزرگترت بيايد.» مأمورين چنان از صلابت ايشان ترسيده بودند كه قدرت نداشتند كوچك‌ترين عكس‌العملي نشان بدهند و برگشتند. آيت‌الله شاه‌آبادي همواره روي منبر فرياد مي‌زدند: اسلام از وجود دولت وقت در خطر است.»
مواعظ و سخنراني‌هاي روشنگرانه آيت‌الله شاه‌آبادي، هماره در آگاهي‌بخشي به مردم نقش والايي داشت. وي علاوه بر جلسات درس براي طلاب و فضلا، سخنراني‌هاي عمومي هم براي اقشار مختلف مردم داشتند و با نفوذ كلام عجيبشان، مباحث اخلاقي را مطرح و در درون مخاطبان انقلابي برپا مي‌كردند. امام خميني در اين باره روايتي شنيدني دارد:‌
«من به مرحوم شاه‌آبادي رحمت‌الله ـ‌كه براي عده‌اي از كلاس‌ها كه آنجا مي‌آمدند نزد ايشان، و ايشان هم مسائل را همان‌طوري كه براي همه مي‌گفت براي آنها مي‌گفت‌ـ عرض كردم كه: آخر اينها و اين مسائل؟! گفت: بگذار اين كفريّات به گوش اينها هم بخورد.»
 آيت‌الله العظمي حاج ميرزا هاشمي آملي در اين باره روايت كرده است:
«خصيصه ديگر استاد مترجم ما اين است كه ايشان يك مهارتي داشتند در خطابه قريب
يك ساعت‌ونيم در مسجد جامع تهران، ايستاده فرمايش مي‌فرمودند و من يكي از اين خطابه‌ها را الان به ياد دارم كه در يك مجلس در قم كه بزرگان هم در مجلس بودند، اين مهارت ايشان به اوج رسيد. ايشان در آن مجلس، در بيان معجزه حضرت رضا (ع) كه عكس روي پرده، شير خارجي شد واقعاً اعجاز كرد و ما كه در مجلس بوديم، يك حالت ديگري پيدا كرديم از بيان ايشان.»
 
   مكانت والاي علمي
اگرچه اين مقال مبارزات سياسي و فعاليت‌هاي اجتماعي آيت‌الله العظمي شاه‌آبادي را بازخواني مي‌كند، اما اشاراتي به مكانت والاي علمي آن بزرگ نيز خالي از لطف نيست. آيت‌الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي در بيان جايگاه علمي رفيع استاد خود مي‌گويد:‌
«حضرت آيت‌الله العظمي آقاي ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي، استاد معظم ما و مردي فقيه و اصولي و فيلسوف و عارف بودند. حقير در تهران، مدت مديدي در محضر ايشان افتخار تلمذ داشتم. شروع درس ما خدمت ايشان رياض و فصول بود، يعني بعد از لمعتين به رياض و فصول رجوع كرديم. در قم هم مدت چهار پنج سال خدمت ايشان فلسفه و عرفان تلمذ كرديم. بپرسيد از اهلش، كتاب رياض و كتاب فصول، مشكل‌ترين كتابي است كه الان هست و از كتب بسيار مشكل علمي است و كسي كه بتواند رياض و فصول را خوب بگويد، او ماهر در فقه و اصول است و آنقدر اين دو كتاب داراي اهميت است كه كتابي در وجه تأمل‌هاي كتاب رياض نوشته‌اند و مرحوم آيت‌الله العظمي شاه‌آبادي از آن كتاب‌ هم بهتر وجه تأمل‌ها را بيان مي‌فرمودند. متأسفانه هم‌اكنون اينگونه كتب در حوزه‌هاي علميه به فراموشي سپرده شده است و به خاطر مشكل بودن آنها كمتر كسي به تحصيل و تدريس آنها مي‌پردازد. ايشان مهارتشان تنها در فلسفه و عرفان نيست، مهارت ايشان در فقه و اصول بيش از فلسفه است، لكن فقه و اصول ايشان را آن جنبه عرفان ايشان مستور كرد و سبب شد معروفيت ايشان در فقه و اصول مكشوف نشود.»
استاد شهيد آيت‌الله مرتضي مطهري نيز درباره مكانت علمي آيت‌الله شاه‌آبادي مي‌گويد:
«ايشان در سال‌هاي اقامت مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري در قم، به آنجا مهاجرت كرد و فضلا از محضرش كمال بهره را بردند.
در عرفان امتياز بي‌رقيبي داشت. بسياري از بزرگان حوزه قم از نظر معارف، دست‌پرورده اين مرد بزرگ بودند. يكي از اساتيد بزرگ ما (امام خميني) در آن مدت از محضر پرفيض اين مرد بزرگ استفاده برده و او را بالاخص در عرفان بي‌نهايت مي‌ستود. استادهاي خودمان را مي‌ديديم كه فوق‌العاده نسبت به ايشان احترام مي‌گذارند. حتي به اندازه‌اي كه در معارف اسلامي مي‌ديديم براي مرحوم شاه‌آبادي احترام قائلند، براي حاج شيخ عبدالكريم اين‌قدر احترام قائل نبودند.»
آيت‌الله محي‌الدين انواري نيز درباره شخصيت علمي ايشان اظهار داشته‌اند:
«مرحوم آيت‌الله العظمي شاه‌آبادي در فقه و اصول و فلسفه و عرفان داراي تخصص بودند، اما در عرفان، بروز و ظهور خاصي داشتند و امام در مورد ايشان تعبيرشان اين بوده است كه من در طول عمرم، روحي به لطافت و ظرافت آيت‌الله شاه‌آبادي نديدم. آري، اين مرد از لحاظ اخلاقي به قدري لطيف و ظريف بوده و براي امام جالب بوده‌اند كه امام را سخت تحت ‌تأثير قرار داده‌اند.»
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۹/۰۳
0
0
سلام علیکم
رضوان خدا برآیة الله شاه آبادی
بابت نشراین مطالب خوب ازشماصمیمانه متشکرم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر