چرا برخی روزنامههای کشور خبر زلزله را در صبح بعد از وقوع نداشتند و چرا برخی دیگر که آن را پوشش دادند، به غلط «زلزلهای در عراق که در ایران هم احساس شده است» ناميدند، بدون هیچ اشارهای به جزئیات آن؟
این پرسش در چند روز گذشته، هم در میان برخی روزنامهنگاران داخلی مطرح شد و هم بهنود کارشناس «شبکه ملکه» فرصتی یافت تا آن را بهانهای کند برای یک تفکیک مظلومنمایانه میان روزنامهها؛ روزنامههای مستقل و روزنامههای با وضع مالی و امکانات خوب حکومتی!
اما متأسفانه اطلاعات هر دو این اظهارنظرها غلط بود و شاید دوری حضرات از فضای روزنامهها و مقداری هم غرضورزی موجب این اغلاط شد.
واقعیت این است که خبر زلزله حدود ساعت 10 شب در شبکهها پیچید و قطعاً در اکثر روزنامهها در این ساعت سردبیران و باقی کادر تحریریه و فنی، روزنامه را ترک کردهاند و البته این فضا با زمانی که روزنامهها آمادگی دارند، فرق میکند، مثل زماني که رئیسجمهور بعد از خبر ساعت 21 سخنرانی تلویزیونی دارد و یا اتفاق دیگری در جریان است و همه روزنامهها با سیستم توزیع یکپارچه خود توافق کردهاند که کار توزیع با تأخیر چند ساعته شروع شود. بههمینخاطر در فاصله ساعت 20 که بیشتر روزنامهها زیر چاپ میروند تا 22 که اولین خبر زلزله آمد، برای برخی از روزنامهها که تیراژ بالای 50 هزار و چاپخانه مستقل دارند عملاً کار تمام شده است و آنها بیشتر شمارگان خود را چاپ کردهاند. از طرفی معلوم است نمیتوان برای زلزلهای که گمان میشد در ایران فقط احساس شده است و هیچ اطلاعی از جزئیات آن نیست، کار چاپ را متوقف و مثلاً صرفاً صفحه اول را با یک تیتر و بدون متن خبر پر کرد. این کار نه به نفع مردم است و نه به نفع «خبر رسانی بماهو خبر رسانی.» تنها چیزی که از اینگونه شتابزدگیها باقی میماند، تیترهای اشتباهی مثل «زلزله عراق ایران را لرزاند» و «زلزله خاورمیانه را لرزاند» است که حتی به نفع روزنامه هم تمام نمیشود تا روز بعد به کار خود افتخار کنند.
اما برخی روزنامهها که تیراژ آنها بین 1500 تا 10 هزار است و به زنجیرهای معروفند و برای چاپ هم در یک چاپخانه در نوبت قرار میگیرند، به خاطر همین نوبتی بودن، فرصت مییابند تا صرفاً در صفحه یک خود، دستی ببرند و یک تیتر غلط را بر پایه اطلاعات شبکههای اجتماعی منتشر کنند، در حالی که مقامات رسمی که باید خبر بدهند، در آن زمان یا خوابند یا در مراسمی هستند و امکان پاسخگویی ندارند و هیچ مشاهده مستقیمی هم از حادثه صورت نگرفته است.
به اعتقاد من این که یک روزنامهنگار قدیمی حرص آن را بخورد که چرا برخی روزنامهها صبح واقعه خبر زلزله را نداشتند، هیچ ارتباطی به تعصب ژورنالیستی فرد ندارد، چون متعصب واقعی چیزهای دیگری برایش مهمتر است مثل صحت خبر، جزئیاتی که به کار مخاطب خبر بیاید و انجام وظیفه خطیری که در بحرانهای طبیعی بر عهده روزنامههاست. این تعصبورزی بیهوده فقط به کار مفسر شبکه فارسیزبان غرب میآید تا روزنامههای ایران را به دو بخش
«دارا و ندار» تقسیم کند و برای ندارها نوحه بخواند، با آنکه خود میداند اولاً روزنامههای به قول او نابرخوردار، برجام نیستند که خدا آن را آورده باشد و چاپ کند، بلکه آنها هم برای انتشار، پول لازم دارند و پولشان از جاهای مختلف میرسد و ثانیاً برای این روزنامههای کمتیراژ هزینه زیادی نیست اگر صفحه اول همه شمارگان چاپ شده خود را خمیر و آن را از نو چاپ کنند.
به هر حال در کشوری که یک رئیسجمهور پنجساله فرصت مییابد از زلزله نقبی به ساختمانهای دولت گذشته بزند، چندان بعید نیست که شبکه ملکه هم از زلزله فرصتی سیاسی به دست آورد و در حمایت از روزنامههای اصلاحطلب، خشتی روی خشت بگذارد.