بيراه نيست اگر عنوان كنيم هنوز سرنوشت نمايندگان فوتبال ايران در ليگ قهرمانان آسيا مشخص نيست، هرچند كه اين روزها فدراسيون فوتبال تمام سعي خود را به كار ميبرد تا مشكل اين تيمها را حل شده عنوان كند. سؤال اينجاست که اگر مشكل حل شده، سفرهاي اخير رئيس فدراسيون فوتبال و مهمتر از آن وزير ورزش كشور به مقر AFC براي ديدار با شيخ سلمان به چه منظور بوده است؟
بحثمان اصلاً مسئله شركت يا عدم شركت نمايندگان فوتبال ايران در ليگ قهرمانان آسيا نيست؛ مسئله، مسئله نداشتن ديپلماسي ورزشي و سوءمديريت در بخش روابط بينالملل است، مسئلهاي كه سالهاست به سبب قصور در آن، نه تنها فوتبال بلكه ورزش كشور نيز از آن آسيبديده و ضربه خورده است. با يك نگاه به جايگاه حقوقي وزير ورزش يك كشور و رئيس كنفدراسيون فوتبال آسيا ميتوان به خوبي به اين واقعيت پي برد. ديروز يكي از سايتهاي خبري نوشت، در حالي كه شيخ سلمان به فرمان اربابان سعودينشين خود با سر راهي رياض ميشود و برنامههاي آنها را بدون كم و كاست در فوتبال آسيا اجرا ميكند، وزير ورزش ايران با جايگاهي به مراتب بالاتر از شيخ سلمان راهي مالزي ميشود و براي ملاقات با او وقت ميگيرد.
اين حقيقت تلخي است كه اين روزها ورزش كشور شاهد آن است، ورزشي كه به سبب ارتباطاتش با مجامع بينالمللي به شدت دچار ضعف است و نميتواند حق و حقوق خود را زنده كند. ضعف در انعقاد قراردادها، ضعف در تجزيه و تحليل قوانين بينالمللي و ضعف در ايجاد ارتباط با ورزش دنيا از جمله نقاط ضعفي است كه حاصل آن گردن كج كردن نفر اول ورزش كشور مقابل يك رئيس پيشپا افتاده است، كاري كه بايد قاعدتاً از سوي فدراسيون مربوط انجام شود و طبيعي است كه اين فدراسيون بايد اينقدر دليل و سند محكمهپسند براي دفاع از خود داشته باشد كه ديگر نيازي به رجوع به مقامهاي بالاتر نباشد. در يك كلمه ورزش كشور دچار ضعف ديپلماسي است، ضعفي كه باعث ميشود دشمنان قسم خورده نظام مقدس جمهوري اسلامي از آن به بهترين شكل ممكن استفاده كنند. امروز اگر عربستان سعودي و امارات براي فوتبال و ورزش ايران خط و نشان ميكشند و كاري هم از ما برنميآيد، ثمره همين ضعف ديپلماسي و ضعفهايي است كه در بالا به آنها اشاره كرديم. امروز اگر تكليف تيمهاي ايران در ليگ قهرمانان آسيا مشخص نيست از قبل همين سوءمديريتها و كمبودهاي ناشي از عدم آشنايي با قوانين و مقررات بينالمللي است، كمبودهايي كه باعث ميشود براي رفع و رجوع بديهيترين مشكلات، بلندپايهترين مقامات رسمي كشور وارد عرصه شوند و خود را جلوي مقامهايي پايينتر كوچك كنند.
اين مسئله وقتي دردناكتر ميشود كه تمام اين تلاشها آنگونه كه بايد و شايد هم نتيجهبخش نيست و لابيهاي بزرگ و كوچك اعراب حاشيهنشين خليج فارس تقريباً هميشه برنده هستند، هرچند كه دلارهاي نفتي اين كشورها عامل اصلي پيشبرد حرفها و سياستهاي آنهاست، اما حتي اين مسئله هم باعث نميشود كه سوءمديريت و ضعف امور بينالملل و ديپلماسي ورزش كشور ديده نشود كه اگر غير از اين بود حتي شيطنتهاي آنها نيز چندان كارايي نداشت و ايران ميتوانست به راحتي حرف خود را به كرسي بنشاند. آنچه مسلم است سفر اخير سلطانيفر به مالزي كه خيلي هم سعي شد تا پنهان بماند، تصوير واضحي از ضعف ديپلماسي ورزش كشور است، ضعفي كه بهطور حتم هم شيخ سلمان به آن ميخندد و هم اربابان عربستاننشين او، چراكه آنها كار خودشان را ميكنند و چنين سفرهايي به طور حتم تأثيري در اجراي نقشههاي آنها عليه ورزش و فوتبال ايران نخواهد داشت.